ازدواج آسان



دکتر کیم مارتز استاد روانشناسی و مسوول مرکز روانشناسی دانشگاه آلبرتا کانادا مقاله ای در باب مقایسه عشق سالم و ناسالم ارائه کرده اند:


عشق سالم: هر فرد محترم  است و  نیازهایش در نظر گرفته می شود.


عشق بیمار: احساس فشار می کنید از اینکه باید به فرد دیگری تبدیل شوید تا با شریکتان متناسب باشید.


عشق سالم: اعتماد و صداقت پایه اصلی رابطه هستند.

عشق بیمار: بی اعتمادی و احساس نا امنی در رابطه دیده می شود و افراد مرتب یکدیگر را چک می کنند.


عشق سالم: ارتباط و مکالمه بین دو  نفر باز و شفاف و بدون استرس و ترس است.

عشق بیمار: فرد از اینکه احساسات و مخالفتش را با شریکش بیان کند می ترسد.


عشق سالم: تصمیمات و مسوولیتها به صورت عادلانه تقسیم می شود.

عشق بیمار: تصمیمات معمولا یک طرفه بدون در نظر گرفتن نیازهای طرف مقابل گرفته می شود. 


عشق سالم: حمایت دوطرفه و غیر شرطی است.

عشق بیمار: حمایت محدود و معمولا با شرط و شروط است.


عشق سالم: زمانهای خوب بیش از زمانهای بد در رابطه ایجاد می شود.

عشق بیمار: زمانهای بد و تحت فشار و استرس و تنش بیشتر از زمانهای خوب است.


عشق سالم: اختلاف پیش می آید ولی معمولا حل می شود و "هرگز" از خشونت استفاده نمی شود.

عشق بیمار: در حل مسائل روشهای ناسالم مثل مسخره کردن، کنترل، سوء استفاده کلامی، مورد قضاوت قرار دادن و حتی خشونت فیزیکی به کار گرفته می شود و فرد از خلقیات شریکش می ترسد.


عشق سالم: ارتباط با سایر دوستان و ارتباطات اجتماعی نه تنها پذیرفته می شود بلکه تشویق می گردد.

عشق بیمار: شریکتان می کوشد تا شما را از دوستان و خانواده تان دور کند و منزوی شوید.


عشق سالم: هویت و حریم شخصی افراد حفظ می شود.

عشق بیمار: فرد احساس می کند بدون شریکش نمی تواند زندگی کند، وابستگی شدید دارد و تهدید یا اقدام به خودکشی در صورت پایان رابطه وجود دارد.


عشق سالم: فرد احساس امنیت و خوشحالی در رابطه دارد چه زمانهایی که با شریکش هست و چه زمانهایی که تنهاست.

عشق بیمار: معمولا زمانهایی که فرد تنهاست احساس ناامنی و نگرانی از رابطه دارد و زمانهایی که با شریکش است به تخلیه احساس ناامنی و ناخوشی می گذرد.




.از جمله خصوصیات امام حسین علیه السلام این‌ است که در مورد فرد فرد اصحابش اجازه‏ نمی‏دهد که قیام او حالت انفجاری داشته باشد. چرا امام حسین در هر فرصتی‏ می‏خواهد اصحابش را به بهانه‏ ای مرخص بکند ؟ هی به آنها می‏گوید: آگاه‏ باشید که اینجا آب و نانی نیست ، قضیه خطر دارد . حتی در شب عاشورا با زبان خاصی با آنها صحبت می‏کند : " من اصحابی از اصحاب خودم بهتر و اهل بیتی از اهل بیت خودم فاضل‌تر سراغ ندارم . از همه شما تشکر می‏کنم، از همه‏‌تان ممنونم. اینها جز با من با کسی از شما کاری ندارند. شما اگر بخواهید بروید و آنها بدانند که شما خودتان را از این معرکه خارج می‏کنید، به‏ احدی از شما کاری ندارند. اهل بیت من در این صحرا کسی را نمی‏شناسند، منطقه را بلد نیستند. هر فردی از شما با یکی از اهل بیت من خارج شود و برود . من اینجا خودم هستم تنها. " چرا ؟ .
.
.
.♦️رهبری که می‏خواهد از ناراحتی و نیتی مردم استفاده کند که‏ چنین حرفی نمی‏زند. همه‏‌اش از تکلیف شرعی می‏گوید . البته تکلیف شرعی هم‏ بود و امام حسین از گفتن آن نیز غفلت نکرد اما می‏خواست آن تکلیف شرعی‏ را در نهایت آزادی و آگاهی انجام بدهند . خواست به آنها بگوید دشمن ، شما را محصور نکرده ، از ناحیه دشمن اجبار ندارید . اگر از تاریکی شب‏ استفاده کنید و بروید ، کسی مزاحمتان نمی‏شود . دوست هم شما را مجبور نمی‏کند . من بیعت خودم را از شما برداشتم . اگر فکر می‏کنید که مسئله‏ بیعت برای شما تعهد و اجبار به وجود آورده است ، بیعت را هم برداشتم .
یعنی فقط انتخاب و آزادی . باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه‏ کوچک‌ترین احساس اجباری از ناحیه دشمن یا دوست بکنید ، مرا انتخاب کنید . این است که به شهدای کربلا ارزش می‏دهد.
.
.

#حماسه_حسینی جلد دوّم

پ.ن: عزاداری هاتون مقبول درگاه حق.


✅ زنی آمد پیش پیامبر(ص) و شکایت کرد که شوهرم برای رابطه جنسی به پیش من نمی آید .

پیامبر (ص) فرمودند : 

خود را خوشبو کن

آن زن گفت:

من همه عطر ها را استفاده کرده ام ولی از من دوری می کند

حضرت(ص) فرمودند :

اگر میدانست که این کار چه ثوابی دارد از تو دوری نمی کرد (1)


برخی گمان می کنند که اگر یک گوشه ای بنشینند و فقط عبادت کنند و ترک دنیا و زن و زندگی بکنند به خدا نزدیک و نزدیک تر می شوند در حالیکه پیامبر(ص) به صراحت می فرمایند که این تفکر غلط است.

خداوند عبودیت را در زندگی فردی  و اجتماعی و در ارتباط با فرزندان و همسر با هم قرار داده است.

عبودیت فردی باید طوری باشد که کوچکترین لطمه ای به وظایف اجتماعی نزند.

در ادامه می فرمایند : وقتی این مرد با همسرش رابطه شوئی برقرار کند، گناهان از او می ریزد مانند برگی که از درخت می ریزد و چون غسل کند از گناهانش بیرون آید (پاک شود).


پیامبر (ص) میفرمایند :

وقتی این مرد با تو عمل شوئی را انجام میدهد ثواب آن را دارد که شمشیر کشیده و در راه خدا جهاد می کند.

انسان در  زمینه های مختلف زندگی باید جهاد کند .

جهاد با نفس ، جهاد در راه خدا ، و جنگ با کفار .

اما یکی از معانی جهاد ،سعی و تلاش جدی در راه خداست و یاری کردن دین خدا و دفاع از وطن و ناموس است.

وقتی شما با همسرت رابطه شوئی داشته باشی باعث می شود که او سالم بماند و به روابط نا مشروع کشیده نشود پس شما او را حفظ کرده ای مانند جهاد در راه خدا که شما از ک محافظت می کنی فلذا شاید بتوانیم بگوئیم که علت دادن ثواب جهاد برای روابط شوئی شاید همین مطلبی باشد که عرض کردیم.


1- حلیه المتقین ، ص 116 


برخی دلایل فروپاشی روابط همسران


۱- سرسختانه همواره خود را حق بجانب دانستن، حتی زمانی که ادله کافی در اختیار نداشته باشید .


۲- هیچگاه عذرخواهی نکردن، حتی زمانی که تقصیر کار بودن شما اثبات گردیده باشد.


۳-بی‌رحمانه خطاهای شریک زندگی خود را بازگو کردن.


۴-ادعای متعصبانه از آگاهی داشتن از انگیزه‌های شریک زندگی بهتر از خود وی.


۵-تصور آنکه شریک شما می‌باید نیازهای شما را درک کرده و فورا بدون درخواست شما آنها را برآورده سازد.


۶-نادیده گرفتن کامل اولویتهای شریک زندگی و پافشاری بر اولویتهای خود.


۷-تصور آنکه نیازهای جنسی همسر شما و نیازهای جنسی شما یکسان و مشابه میباشند.


۸- عدم اقرار به رنجش و بلافاصله ابراز خشم کردن.


۹- شناسایی عیوب و کاستیهای شخصیتی همسر و اسرار خانوادگی وی، و بهره گیری از آنها برای پیروزی در مشاجرات، زمانی که منطق در میماند.


۱۰- بهره‌گیری از عذاب وجدان و حس گناه کار بودن برای به بازی گرفتن، دستیابی به اهداف و یا مجازات همسر.


۱۱- در شناسایی و یافتن بدیها و معایب همسر چیره دست بودن، اما هیچگاه خوبیها و محاسن وی را بزبان نیاوردن.


۱۲- کوتاه نیامدن به هیچ قیمتی، و کشاندن مجادله تا جایی که همسر از خانه بگریزد.


۱۳- هیچگاه رها نکردن گذشته، و بازگویی و باز آفرینی آن به کرات.


۱۴-ابراز وابستگی شدید به همسر خود،وادعای آنکه بی وی و یا در صورت بی‌اعتنایی وی بی‌شک خواهد مرد.


۱۵-در صورت عدم وابستگی شدید، فاصله گرفتن از لحاظ فیزیکی و احساسی تا حد بی اعتنایی کامل.


۱۶-قول دادن، وهیچگاه عمل نکردن.


۱۷- تا حدی متظاهر و دو رو بودن که همسر نمی‌داند شما چه زمان جدی هستید.


۱۸-عذرتراشی همیشگی برای عادات ناپسند خود.


۱۹- پافشاری براین عقیده که همواره مطلبی که شما میخواهید بیان کنید مهمتر از مطلبی است که همسرتان میخواهد بگوید، بنابراین حرف وی را قطع میکنید.


۲۰-وانمود می‌کنید که حرفهای بیان شده همسرتان را کاملا متوجه شده‌اید، ولو آنکه هیچ چیزی از صحبتهای وی را نفهمیده‌اید.


۲۱-به گونه‌ای رفتار میکنید که گویی شما مرتکب هیچکدام از اشتباهات ذکر شده نگردیده‌اید و این شریک شماست که باید تغییر کند .



   ازدواج به سبک شهدا


✍️نویسنده: جناب آقای حسین کاجی


بازنویسی : جناب آقای مهدی قربانی


.در این کتاب با ذکر خاطراتی از 70 تن از شهدای والامقام به شرح مختصری از شیوه ازدواج ایشان می پردازد که اغلب از زبان همسر محترم این شهدا نقل شده است.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

شهید حجت الاسلام عبدالله میثمی

نماینده حضرت امام رحمةالله علیه در قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله

بله برون و عقدمان یکی شد; روز ولادت پپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برایم یک گردنبند طلا آوردند و یک حلقه نامزدی. با یک لباس سفید نشستم سر سفره عقد. صیغه عقد که خوانده شد, دیدم دنبال چیزی می گردد.

ـ اینجا مهر دارید؟  ـ مهر می خوای چیکار؟ مگه نماز نخوندی؟

ـ حالا تو یه مهر بده. ـ تا نگی برای چی می خوای, نمی دم.

ـ می خوام نماز شکر بخونم, که بهم همسر عطا کرده, اونم روز تولد رسول الله.

زهرا رجبی, نیمه پنهان ماه 11, میثمی به روایت همسر شهید,صص 14 و 16

شکر فقط گفتن الهی شکر» و سجده شکرکردن نیست. شکر نعمت این است که انسان نعمت را بشناسد. بداند که این نعمت را خدا به او داده است و استفاده از آن نعمت و رفتار با آن نعمت را که خدا می پسندد, انجام دهد. این معنای شکر نعمت است. ازدواج هم یک نعمت خدادادی است. خدای متعال این همسرخوب را برای شما فراهم کرده است.پس باید به شایستگی شکر این نعمت را به جا آوررید.

(کتاب ازدواج به سبک شهدا /صفحه 14 )



 از امام صادق(ع) پرسیدند که چرا کسانی که در آخر امان زندگی میکنند رزق و روزیشان تنگ است

❓ فرمودند: به این دلیل که غالبا نمازهایشان قضا است.

مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در وصیت خود به فرزندش می گوید:

اگر آدمی چهل روز به 

ریاضت و عبادت بپردازد 

ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود،

نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش

 خواهد شد. »

فرزندم تو را سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آن جا که می توانی غفلت نکن.»


✅ برای این که جهت اقامه نماز صبح خواب نمانید، قبل از خوابیدن» آخرین آیه سوره کهف را بخوانید و حین قرائت آیه، ساعتی که قصد دارید بیدارشوید را در ذهن داشته باشید.


‍ آیه اخر سوره کهف ⇩


◈ بسم الله الرحمن الرحیم ◈

قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحدا»


یک روزِ جمعه خدمت آقای بهشتی رسیدیم و گفتیم: یکی از مقامات ی خارجی به تهران آمده، از شما تقاضای ملاقات کرده است.


ایشان نپذیرفت و گفت: من این ملاقات را نمی‌پذیرم، مگر این‌که امام(ره) به من تکلیف بفرمایند، ولی اگر ایشان این تکلیف را نمی‌کنند، نمی‌پذیرم؛ چون برای خودم برنامه دارم و امروز که جمعه است، متعلق به خانواده من است.


در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و در درس‌ها به آن‌ها کمک کنم و به کارهای خانه برسم؛ چون روز جمعه من، مخصوص خانواده است.


سیره شهید بهشتی، نشر شاهد،ص 70



❌ نقض صریح آیه لا تقربوا ال توسط ده کشور با بیش‌ترین صفحات !


آمریکا با بیش از ۴۲۸میلیون صفحه مستهجن، در رده اول!


تصمیم کمپانی "یاهو" برای حذف محتوای وگرافی از پیام‌رسان "تامبلر" موجب شد بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر این پیام‌رسان را ترک کنند و تامبلر ۳۰ درصد از ترافیک ماهانه‌اش را از دست بدهد. 


بر اساس نقشه‌ی قدیمیِ وگرافی در جهان، بیش از ۸۰ درصد استفاده کننده‌های صفحات مستهجن، خود آمریکایی ها هستند.

منبع: 

yon.ir/9A5LE



مردای امروز همه زن ذلیل ان

بی دست و پان-درست بگم-علیل ان

دلخوشی شون اینه که زن بگیرن
کار بُکنن،جون بَکنن، بمیرن

طبق وظیفه صب برن اداره
اونجا که کار تا ساعت چهاره

نزدیک چار طبق وظیفه پاشن
طبق وظیفه از قفس رها شن

پاشن برن یه راست به سمت خونه
یه وقت نگیرن شون بهونه

قصه ی بین راهشون قشنگه
سر چهار موبایله که می زنگه!

پر میشه از صدای زنگ، سرویس
زن میگه ؛ جلدی باش اینارو بنویس!

ماست سون،دنت،پنیر کاله
کره،مربا،کیسه ی زباله

ادامه مطلب


سال‌های سال شعار دوتا بچه کافیه» را روی در و دیوار شهر و حتی جعبه دستمال کاغذی و قوطی کبریت می‌خواندیم و پیش خودمان می‌گفتیم حتما نسخه نجاتمان همین است که برایمان نوشته‌‎اند و باید عمل کنیم. اما چند سالی است که با پژوهش و کارهای علمی متوجه شدیم که آن نسخه نجات نبوده و ظاهرا ما را می‌خواستند به راهی ببرند که نه چشمه حیات بلکه سرابی بیش نبوده است!


نرخ رشد جمعیت در سرشماری سال ۱۳۴۵،  ۳.۱۳ بوده است، یعنی در بازه‌ی ده ساله‌ی ۴۵-۱۳۳۵ به جمعیت کشور، هر ساله به اندازه‌ ۳ درصد تعداد جمعیت، افزوده می‌شد. این میزان در سرشماری سال ۱۳۵۵ به رقم ۲.۷۱ کاهش می‌یابد و آن هم به دلیل پیگیری تنظیم خانواده در ایران بود که مستقیما تحت نظر کارشناسان شورای جمعیتی آمریکا صورت می‌گرفت.


اساساً چه دلیلی داشت که آمریکا بخواهد با تحمیل ت کاهش جمعیت از اقتدار کشوری بکاهد که به او مسؤولیت و مدال افتخار ژاندارمی منطقه را داده بود؟!


⁉️ این که آمریکا طرح تنظیم خانواده را در ایران پیگیری کرد به دو دلیل بود.


1. یکی این‌که آمریکایی‌ها به تنظیم خانواده بیشتر به عنوان ابزاری برای انتقال فرهنگ آمریکایی نگاه می‌کردند، چون اثر رواج یافتن وسایل ممانعت از بارداری را در وقوع فاجعه‌ی انقلاب جنسی دیده بودند و می‌خواستند از این طریق بی‌بندوباری آمریکایی را در تمام کشورهای دنیا شایع کنند!


2. دیگری، ترویج تنظیم خانواده در پیش از انقلاب نوعی کاشتن بذر بود که می‌توانست هنگام نیاز، مورد آبیاری قرار بگیرد و حرکت یک ملت به سمت پیشرفت را متوقف کند. اتفاقی که بدین منظور در سال ۱۳۶۸ رخ داد.


منبع: اندیشکده‌ی برهان




سالروز ازدواج حضرت امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما مبارک باد
.
.رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه از حضرت زهرا (س) به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمدند و با لبی خندان گفتند: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر.
.
.فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. منهم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم.
●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•

فـاطمه لباس نو به تن کرده بود که پیامبر برای عروسی او خریده بود.
هنوز فـاطمه را به سوی خانه علی نبرده بودند که صدای مستمندی از پشت در خانه به گوش رسید که می گفت: لباس بر تن ندارم.»
فـاطمه نوجوان و نوعروس، خود را در مقابل تقاضای سائل می دید.
اگرچه بودند افراد دیگری که صدای سائل را شنیدند، ولی فاطمه نبودند.
زهرا در اندیشه شد، دو دست لباس داشت، یکی آن که همیشه می پوشید، مندرس و وصله دار و دیگری آن که پیامبر برای همین شب، شب عروسی اش، خریده بود.
اگرچه پیراهنِ‌ گران‌قیمتی نبود، ولی نو بود.
کدام را بدهد؟
عقل چوبین پای محاسبه گر اشاره به پیراهن مندرس می کرد که: تو عروسی! این یک شب که هزار شب نمی شود.
امشب اولین بار است که شوهرت تو را می بیند و تا اخر عمر با همین چشم که امشب تو را دیده، نگاهت خواهد کرد.
لباس کهنه از سر آن فقیر هم زیادی است، مگر نباید هرکس طبق شئونش زندگی کند؟ به علاوه تو چه مسئولیتی داری؟ از تو بزرگ تر ها هم هستند که صدای فقیر را شنیدند. لابد کسی به او چیزی خواهد داد. تازه اگر خیلی احساس مسئولیت می کنی و احساساتی هستی، زندگی را فدای احساساتت نکن. همان لباس مندرس را بده.
فـاطمه نوجوان اندیشید: قرآن چه می گوید؟ و به یاد این آیه افتاد : {لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون}
لباس را فورا از تن در آورد و به سائل داد و کهنه را پوشید و علی‌وار به خانه علی رفت. علی نیز فـاطمه را چنین می خواست و می ستود.


♨️ مادران آمریکایی علیه گناه همجنس بازی کمپین تشکیل دادند!


کمپین مادران آمریکایی برای تحریم انیمیشن Toy Story 4


مؤسسه یک میلیون مادر» کمپینی برای تحریم انیمیشن  Toy Story 4به راه انداخته است. دوازده هزار مادر آمریکایی تا به امروز، به این کمپین پیوسته و خواستار جلوگیری از پخش این انیمیشن شده‌اند.


دلیل اعتراض مادران آمریکایی، نمایش یک کودک با دو مادر در بخشی از این انیمیشن است. این مادران برای جلوگیری از نمایش محتوای (گناه) همجنس بازی به این کمپین پیوسته‌اند.


کمپانی والت دیزنی پیش از این، آثار مشابه دیگری در گذشته تولید و منتشر کرده که نشان‌دهنده نفوذ لابی همجنس‌بازان در این کمپانی است!


خواستگار صوری برای دختران در قبال دریافت پول!


خراسان نوشت:


به تازگی صفحاتی در فضای مجازی در حال فعالیت هستند که خدمتی غریب و بدیع ارائه می‌دهند؛ ارسال خواستگار صوری به تمام شهرهای ایران!


بهانه این اجاره خواستگار، که با هزینه‌ای بالای صدهزار تومان انجام می‌شود نیز کسب آبرو و اعتبار بین اقوام و آشنایان بیان شده است.


در واقع فردی به عنوان خواستگار پا پیش می‌گذارد تا خانواده دختر بتوانند به دیگران اعلام کنند که دختر آن‌ها نیز خواستگار دارد و البته به خواستگارش جواب منفی هم می‌دهد!!


پی‌نوشت: کاپیتالیسم یعنی همه‌چیز کالاست و هر چه کالا بود، قیمت دارد و می‌توان آن‌را با پول خرید، حتی ازدواج و همسر را!! آیا سکینت و آرامش درونی را نیز می‌توان با ازدواج صوری خرید؟!


در جوامع آمریکایی سن ازدواج معمولا چقدر است و دولت چه تمهیداتی رو برای ازدواج مهیا کرده؟ 

نقش صنعت بر زندگی مشترک جوانان در آنجا چطور هست و چرا برخوردی با این صنعت به شدت آسیب‌زا نشده؟ 


⭕️

صنعت مثل صنعت اسلحه و . با پول عجین شده و در جامعه‌ی کپیتالیستی امریکا نه تنها باهاش برخوردی نمیشه بلکه براش تسهیلات هم قائل میشن!


⭕️ سن ازدواج

سن ازدواج بین اقشار مختلف و در ایالت‌های متنوع امریکا متفاوته، معمولاً مسیحی‌های مذهبی زودتر ازدواج میکنن و بطور میانگین اولین ازدواج افراد در امریکا در سن ۲۷-۲۹ سالگی رخ میده. سن ازدواج در دهه‌های اخیر سیر صعودی داشته (۱)


⭕️ حمایت‌های دولت

 افرادی که ازدواج میکنن و بچه‌دار میشن، مالیات کمتری رو می‌پردازن.

حمایت‌هایی از بچه‌دار شدن وجود داره.


⭕️ طلاق

♨️ جهت توضیح بیشتر خوبه به بحث طلاق هم بپردازیم. همونطور که احتمالاً می‌دونید نرخ طلاق در جامعه‌ی امریکا بسیار بالاست و افراد معمولاً در طول عمرشون چند بار ازدواج میکنن و جدا میشن. چند حقیقت تکان دهنده از طلاق در جامعه‌ی امریکا:


♨️ بین ۴۲ تا ۴۵ درصد ازدواج‌ها در امریکا به طلاق می‌انجامه (۲)


♨️ وقتی ریزتر به آمار طلاق نگاه کنیم می‌بینیم که ۴۲ تا ۴۵ درصد از ازدواج‌های اول به طلاق منجر میشه. این آمار برای ازدواج دوم ۶۰ درصد و ازدواج سوم ۷۳ درصد هست.


♨️ در حال حاضر ۲۱ درصد از کل مردان جامعه‌ی امریکا و ۲۲ درصد از کل ن این جامعه حداقل یکبار طلاق رو تجربه کردن (۳)


♨️ هر ۳۶ ثانیه یک طلاق، هر روز ۲۴۰۰ طلاق، هر هفته ۱۶۸۰۰ طلاق و هر سال ۸۷۶ هزار طلاق در امریکا رخ میده (۴)


♨️ میانگین سن ن و مردانی که طلاق میگیرن ۳۰ ساله.


♨️ از میان هر ۴ فردی که طلاق میگیرن، ۳ فرد ازدواج مجدد میکنه (۵)


♨️ ایالت آیوا  کمترین نرخ طلاق رو داره (۱.۲ نفر از هر ۱۰۰۰ ساکن آیوا طلاق گرفتن) (۶)


♨️ مردم ایالت‌های جنوبی امریکا بصورت نسبی هم بیشتر ازدواج میکنن هم بیشتر طلاق میگیرن (۷). این آمار رو که دیدم یادم به لطیفه‌ای افتاد که می‌گفت مهم‌ترین علت طلاق ازدواجه :)

 

♨️ تاثیر شبکه‌های اجتماعی بر طلاق (۸):

موضوعات آنلاین عامل شروع یک سوم طلاق‌ها هستند.

یک چهارم زوجین هفته‌ای یکبار سر فیس‌بوک دعواشون میشه.

فیس‌بوک نخستین عامل برای طلاق‌هایی هست که منشاء آنلاین دارن.


مسیحیان کمترین آمار طلاق رو دارن. نمودار نشون میده از بین امریکایی‌های ازدواج کرده، چند درصدشون طلاق گرفتن. آبی با بیشتر آمار: بی‌دین، سبز با کمترین آمار: کاتولیک‌ها


♨️ نکته: دولت امریکا آمارگیری رسمی از ازدواج‌ها و طلاق‌ها رو از ۲۲ سال پیش متوقف کرده، آمارهایی که میاد از طریق سرشماری و مطالعات موسسات تحقیقاتی هست. به همین دلیل ممکنه بین آمارهایی که از منابع مختلف میاد قدری ناهماهنگی و عدم تطابق دیده بشه.


منبع جمع‌آوری آمار فوق: موسسه حقوق خانواده McKinley Irvin

https://www.mckinleyirvin.com/family-law-blog/2012/october/32-shocking-divorce-statistics/#_edn14


لیست منابع:

1. https://www.thespruce.com/estimated-median-age-marriage-2303878

2. https://ifstudies.org/blog/what-is-the-divorce-rate-anyway-around-42-percent-one-scholar-believes/

3. http://www.thepublicdiscourse.com/2015/12/15983/

4. http://1.usa.gov/1dMPvI2

5. http://brandongaille.com/20-noteworthy-statistics-of-blended-families/

6. CDC/NCHS, National Vital Statistics System

7. https://www.cdc.gov/nchs/nvss/marriage_divorce_tables.htm

8. Family Law Week (UK), Mashable, Slater and Gordon, GlobalWebIndex, The Fortino Group, American Academy of Matrimonial Lawyers, Associated Press, Journal of Marital and Family Therapy



وضع آمارهای جمعیتی پس از انقلاب چگونه بود؟

نرخ رشد جمعیت در نخستین سرشماری پس از انقلاب در سال ۱۳۶۵ به ۳.۹۱ می‌رسد. پس از اعلام این رقم که میزان زیادی به شمار می‌آید، برخی از مسؤولین وقت، شدیدا پیگیر کاهش رشد جمعیت می‌شوند. البته نکته‌ی مهمی که باید مدنظر قرار گیرد این است که قریب به ۰.۷ این رشد جمعیت، ناشی از ورود مهاجرین و معاودین عراقی و آوارگان و پناهندگان افغانستانی بوده. حالا اگر این میزان را از نرخ رشد جمعیت در سرشماری سال ۱۳۶۵ کسر کنیم، رقم ۳.۲ به دست می‌آید که تقریبا همین رقم در سرشماری سال ۱۳۴۵ نیز به دست آمده بود، یعنی اگر ورود مهاجران را در نظر نگیریم، خبری از بمب و انفجار جمعیتی و رشد بی رویه نیست و رفتار باروری مردم تغییر قابل توجهی نداشته است. در حقیقت فرزندآوری زیاد، قسمتی از سبک زندگی ایرانی–اسلامی ما بوده است، که تا سال ۱۳۶۸، این فرهنگ تقریباً دست نخورده مانده بود.


نظر حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری -حفظه‌الله- در مورد بحث جمعیت چه بوده است؟

نظر اسلام در مورد این که جمعیت زیاد خوب است، مکرر بیان شده و نمونه‌اش این است که در قرآن از حضرت شعیب -علیه السلام- نقل شده است که در صحبت با قومش گفت:

وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلیلاً فَکَثَّرَکُمْ» به یاد آرید هنگامی که اندک بودید، پس خدا بسیارتان کرد.

یعنی از منظر قرآن افزایش جمعیت با تأمین یک سری شروط، نعمتی خداداد به شمار می‌آید. نظر حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری -حفظه‌الله- نیز کاملا با نظر دین مطابقت دارد. نظر حضرت امام (ره) این بود که جمعیت کشور باید به ۱۵۰ و ۲۰۰ میلیون برسد و مقام معظم رهبری نیز در سال ۱۳۶۸ و در نخستین روزهای زعامت خود می‌فرمایند: "ما اگر دو برابر امروز هم جمعیت داشته باشیم، باز هم می‌توانیم بدون کمترین نیازی به کشورهای دیگر، خود را به بهترین وجه اداره کنیم"


یک اراده‌ی ی پشت قضیه جمعیت بود که مسأله‌ی جمعیت را برای اهدافی خاص بزرگ‌نمایی کرد.

مقام معظم رهبری هم در یکی از صحبت‌هایشان به این بزرگ‌نمایی اشاره کرده‌اند و گفته‌اند: "اول کار سال ۶۶ شروع شد. پیش من آمدند و تصویر هولناکی را ارائه کردند و ما معتقد شدیم که باید کنترل کرد" اما پس از گذشت یک دوره ابعاد بیشتر آن روشن شد و به عنوان مثال در کتاب علامه‌ طهرانی (ره) پیرامون جمعیت، از قول یکی از علما آمده است که می‌گوید: من‌ با حضرت‌ آیت‌‌الله‌ ‌ای‌ ملاقاتی‌ داشتم‌ و ایشان‌ فرمودند: "من‌ حدس‌ می‌زنم‌ که‌ این‌ (کنترل جمعیت) یک‌ نقشه‌ خارجی‌ باشد و با این‌ امر موافق‌ نیستم‌" در ملاقاتی‌ که‌ با جناب‌ حجت الاسلام‌ و المسلمین‌ آقای‌ رفسنجانی‌ داشتم‌ ایشان‌ را راجع‌ به‌ خطر این‌ امر گوشزد کردم‌؛ ایشان‌ گفتند: "این‌ یک‌ نظری‌ است" و دیگر گفتاری‌ نداشتند!!!


این هم که ایشان در سال ۱۳۶۸ می­‌گویند که ما می­‌توانیم دو برابر امروز هم جمعیت داشته باشیم، برای جلوگیری از آغاز آن انحراف بوده است.  این‌جا نیز یک جریان تحمیل­‌گری در کار بوده است که به دنبال تحقق مقدمات لیبرالیزه کردن نظام، ت تحدید نسل را مجدانه عملیاتی کردند!


منبع: اندیشکده‌ی برهان


درباره‌ی اولین مذاکره‌ی شوم در‌ مورد جمعیت ایران بیشتر بدانید !



نخستین سفر یک مقام عالی‌رتبه بین‌المللی به ایران پس از انقلاب است. سؤالات زیادی در مورد این سفر مطرح است به عنوان نمونه مرحوم علامه طهرانی در کتابش می‌گوید: چه شد سازمان مللی که در زمان دفاع مقدس، نخ بخیه را نیز از ایران دریغ می‌کرد و ما از مداوای مجروحین جنگ نیز ناتوان شده بودیم، ظرف چند ماه پس از جنگ، یک مقام ارشدش (نفیس صدیق) را فرستاد تا با میلیون‌ها دلار به ایران در جهت کنترل جمعیت کمک کند؟ تاریخ این سفر به آبان ماه سال ۱۳۶۸، یعنی ۴ ماه پس از آن که مقام معظم رهبری گفته‌اند که کشور می‌­تواند دو برابر این جمعیت را داشته باشد، بر می‌گردد. این سفر شتاب‌زده نشان از احساس خطر هدایت‌گران امپریالیسم ضد انسانی دارد.


این مسأله به وضوح دست پشت پرده این کمک‌ها را نشان می‌دهد. معاون دبیر کل و مدیر کل اجرایی‌ صندوق‌ جمعیت‌ سازمان ملل در سفرش که به‌ دعوت‌ رسمی‌ وزرای‌ امور خارجه‌ و بهداشت‌‌ وقت صورت گرفته‌ بود، با این دو وزیر به علاوه وزیر آموزش‌ و پرورش‌ و رئیس‌ سازمان‌ برنامه‌ و بودجه‌، دیدار می‌کند و آن‌جا صحبت‌های خیلی جالبی را مطرح می‌کند. به عنوان مثال آمرانه می‌گوید که: ن‌ نباید زودتر از ۲۰ سالگی‌ و دیرتر از ۳۵ سالگی‌ بچّه‌دار شوند!


او در صحبت‌هایش جرقه نخستین حرکت‌های نفوذ فمینیسم نو در ایران  را می‌زند و می‌گوید: "مسئله‌ی قبول‌ یا رد برنامه‌های‌ تنظیم‌ خانواده،‌ با مقام‌ و منزلت‌ زن‌ در جوامع‌ مختلف‌ نیز ارتباط‌ مستقیم‌ دارد. در برخی‌ از جوامع‌ بشری‌، این‌ پندار نادرست‌ رایج‌ است‌ که‌ گویا زن‌ را تنها برای‌ بچه‌ زاییدن‌ آفریده‌اند. در بعضی‌ از قبائل‌ آفریقایی‌ ارزش‌ زن‌ را با تعداد بچّه‌هایی‌ که‌ می‌زاید محاسبه‌ می‌کنند. امروزه‌ بسیاری‌ از ن‌ در بیرون‌ از خانه‌ نیز کار می‌کنند و نقش‌ زن‌ تنها بچّه‌ زاییدن‌ نیست‌. وانگهی‌ هر کشوری‌ که‌ می‌خواهد در راه‌ توسعه‌ گام‌ بردارد، نمی‌تواند تنها با نیمی‌ از جمعیت‌ خویش‌ این‌ راه‌ را بپیماید!"


وی از چند کشور که در اجرای پروژه تنظیم خانواده موفق بوده‌اند از جمله تایلند!!! (که به طرز مشکوکی آمار زادگی آن منتشر نشده!) اسم می‌برد و می‌گوید: "یکی‌ از عوامل‌ موفقیت‌ این‌ کشورها در زمینه کنترل‌ افزایش‌ جمعیت‌ و تنظیم‌ خانواده‌، سرمایه‌گذاری‌های‌ وسیع‌ در زمینه‌های‌ آموزش‌ و بهداشت‌ و به ویژه‌ مشارکت‌ وسیع‌تر ن‌ در امور اجتماعی‌ و توسعه کشور بوده است".


این سفر نامبارک، در ادامه‌ی ترویج سبک زندگی غربی در ایران توسط آمریکا است که پشت نقاب سازمان‌های به اصطلاح بین المللی پنهان شده است!



با توجه به صحبت‌های فرستاده‌ی صندوق بین المللی جمعیت در آن دوران، می‌توان به شتاب‌زدگی جریان مقابل برای ممانعت از بالا رفتن جمعیت ایران در آن مقطع پی برد چرا که نوع استدلال‌های ایشان با توجه به روزهای آغازین پس از جنگ و از همه مهم‌تر شرایط کشور که جامعه و حاکمیت به دنبال بهبود اوضاع کلی ایران بودند، نشان دهنده‌ی حالت اضطراری بودن آن برای اجرای طرح شوم کنترل جمعیت است.


در این مقطع دشمن با حمایت از تحدید نسل ایران جبهه‌ی خود را از جنگ سخت به مدل نرم تغییر فاز می‌دهد .


✍ حسین محمدی اصل


 

هنوز نه بطور جدی به ازدواج فکر میکنم نه تا به حال به خواستگاری رفتم. اما الحمدلله  "فکر می کنم"  ملاکهایی مثل زیبایی و  قد و . یا پول و ثروت و . برام حل شده و اصلا به دنبال اون ها نیستم و جزء ملاکهام نیستند.

 

اما مسئله ای که مهمترین دغدغه ی منه و زیاد فکرمو مشغول کرده برا زمانی که بخوام به انتخاب دست بزنم اینه که "اخلاقیات" طرف مقابل با من همخوانی داشته باشه.
اخلاقیات شامل:
اینکه بعضیا زود رنجند و بعضیا صبور
اینکه یکی زود بهش بر می خوره و یکی ظرفیتش بیشتره
اینکه بعضیا احساساتین و بعضیا خیلی بی اهمیت
اینکه بعضیا نگاه مردم خیلی براشون مهمه و بعضیا کمتر
اینکه بعضیا چشم و هم چشمی دارن و بعضیا نه
اینکه بعضیا برون گرا هستن و بعضیا درون گرا
اینکه.
 خیلی "اینکه های" دیگه وجود داره که خودتون بهتر می دونید. اما مسئله من اینه که تشخیص این رفتارها و شناخت درست طرف مقابل سخته. از طرفی هم نمیشه گفت حساسیت رو کمتر می کنم. چون بحث یه عمر زندگیه.
این مورد (اخلاقیات) از این جهت برام خیلی مهمه و نمیشه سختگیری نکرد که:
مثلا در بین دوست های خودم (که همگی الحمدلله پسر هستن!!!!) خیلیا هستن که نمیشه ایمانشونو مقایسه کرد (منظور اینکه همشون اهل نماز اول وقت، اهل روضه، انقلابی، حرف بد نمیزنن، غیبت نمی کنن و.) اما من فقط با چندتاشون صمیمی تر هستم و از بقیه بیشتر دوستشون دارم. یعنی می تونم باهاشون یک "رفاقت باهدف" داشته باشم. دلیلشم اینه که درسته همشون آدمای خوبی هستن ولی بعضیاشون بدلیل اینکه اخلاقشونو بهتر می پسندم باهاشون صمیمی ترم و.
نتیجه:
فکر اینکه "آیا دختر انتخاب شده می تواند با من صمیمی بشود یا نه" حساسیت انتخاب رو بالا میبره. همونطور هم که در توصیه های حضرت آقا به زوج های جوان اومده باید زن و شوهر برای هم پله باشن تا ارتقاء پیدا کنن. که اولین شرطش همین صمیمیته و اینکه در کنار همدیگه "لذت" ببرن، با هم راحت باشن و. (همون رفاقت با هدف)
حرف آخر اینکه قبول دارم که پیدا شدن کسی با داشتن تمام فاکتورهای من ممکن نیست اما چون به ازدواج به عنوان یک پله برای ارتقاء و رسیدن به خدا نگاه می کنم دوست ندارم با کسی تشکیل زندگی بدم که مثلا اخلاقیاتی داشته باشه مثل اون دوستهایی که نمیتونم زیاد بهشون نزدیک بشم و .این نگرانی برای من هست و بهش فکر می کنم.کمی راهنمایی بفرمایید

 

-------------------------------------------------------------------

چند تا نکته خدمتتون تقدیم میکنم. ان شاالله برای شما و همه دوستان مفید باشه:

 

۱- قرار نیست همسر آدم یکی از آن رفیق های جون جونی آدم باشه بلکه همسر فقط همسر آدمه. به این معنی که همسر نقش خودش را داره و البته مادر و خواهر و دوست و هم کار نقش خودشان را بازی میکنند. البته شاید همسر هم یک دوست باشد اما ومی به دوست بودن همسر و یا به عبارت بهتر عضویت همسر در گروه دوستان نیست. این به معنی نبودن رابطه عاطفی و عاشقانه هم نیست. یعنی من و همسرم میتوانیم فقط زن و شوهر باشیم البته یک زن و شوهر بسیار خوشبخت و آسمانی. قرار نیست من رابطه ای که با دوستانم دارم با همسرم هم داشته باشم و بالعکس. چون هر کس نقش خودش را دارد! پس نقش ها را قاطی نکنیم!

 

۲- مهمترین نقش همسر نقش خاص شویی اوست که در کنار عاطفه و مهربانی و با کمک هم تشکیل خانواده را میدهند! یعنی انسان برای دونیاز خودش دست به تشکیل خانواده میدهد: نیاز عاطفی و نیاز جنسی. و این هر دو نیاز در فردی از جنس مخالف تامین میشود به نحوی که گروه دوستان نمیتوانند چنین نیازی را از نیازهای عاطفی برطرف کنند. حتی مادر و خواهر در تامین عاطفه. پس هر کس نقش خودش را دارد.

 

۳- قرار نیست من و همسرم مثل و عین و کپی هم باشیم. حتی اگر در یک ویژگی مشترک باشیم در شدت و ضعف آن ویژگی متفاوت خواهیم بود. این ویژگی خلقت و آفرینش است. دو خواهر دوقلو هم مثل هم نیستند البته شباهت هایی دارند.

 

به این مثال ها فرضی دقت کنید:

 

من و همسرم هر دو به شهدا و انقلاب علاقه داریم اما در رفتن به راهیان نور یا مزار شهدا به اختلاف میخوریم. مقدارش چقدره؟ تنها برم یا با هم بریم؟ این هفته که او خسته است منم به مزار شهدا نروم؟ اگر او همیشه برای رفتن به مزار شهدا حال نداشت من چکار کنم؟ برم تو ترک؟ من و همسرم هر دو به روضه امام حسین علاقه داریم اما کدام هییت و کدام مداح و کدام ساعت؟ من و همسرم هر دو پر انرژی هستیم اما من اهل کوه نوردی هستم و او نیست! صبح جمعه را خانه بمانیم یا تنها کوه بروم؟ نمیتوان صبح جمعه هم خانه بود و هم کوه رفت! هر دو به ولایت فقیه عشق میورزیم اما نقش ی ما در جامعه متفاوت است. چگونه فعالیت کنیم که هر دو بیشترین رضایت را از هم داشته باشیم؟ و کدورتی بین ما حاصل نشود؟

 

۴-اختلاف بین زن و شوهر مثل آب خوردن عادی و جاری است حتی در یک مساله ساده ی ساده. این مطلب را بپذیرید تا بتوانیم به راه حلش فکر کنیم. شما هر چقدر هم که در انتخاب همسرتان سخت گیری کنید باز هم مثل و کپی خودتان را پیدا نمیکنید و اینجاست که باید پرسید: راه چاره چیست؟ آیا در خواستگاری بیستم و سی ام مشکل حل نمیشود؟! آیا میتوان گفت: موارد بیشتری را بررسی میکنم تا بالاخره مورد مناسب خودم را پیدا کنم؟! و یا اینکه صبر میکنم و عجولانه دل به دریا نمیزنم!؟ آیا در انتخاب همسر وسواسی نشده ام ؟!  

 

به نظرم باید از همین ابتدا ملاک انتخاب را درست تعیین کرد. من دوستی دارم که حدود شصت خواستگاری رفته بود. به نظر شما همسر او چقدر به او شباهت دارد؟ کاش میتوانستم تعریف کنم!!

 

۵-بعد از تشکیل خانواده آموختن و عمل کردن به مهارتهای زندگی و تمسک به آداب و اخلاق اسلامی در برخورد با همسر تنها راه چاره است. اما در مرحله انتخاب همسر نمیتوان همه "اینکه های شما را" تعیین و تشخیص داد. امکان هم ندارد. روان شناس ها مردم و جوان ها را در همین جا بیچاره و سردرگم کرده اند. باور کنید! از تعداد رختخواب منزل عروس خانوم سوال میکنند تا از مهمان داری آن خانواده و شدت پذیرایی از مهمان در فرهنگ آنان مطلع شوند! باورتان میشود؟

 

۶- داستان از این قرار است که همسر در هر دو حال سبب رشد همسر است. چه مانند او فکر کند و چه مانند او فکر نکند. چه عقاید و اخلاقیات شبیه او باشد و چه نباشد. حتی نوح و همسر بی ایمانش که در طوفان غرق شد! برای توضیح این بند باید داستان کوتاهی بنویسم:

 

یکی از طلبه ها برای مشاوره ازدواج خدمت یکی از علمای مطرح قم و اساتید بنده رفته بود. آن طلبه از رفتار همسرش نالیده بود و از سختی زندگی و رفتار نامناسب همسر در هفده سال گذشته شکوه کرد.

 

استاد لبخندی زد و گفت: خدا را شکر کن! چرا که خداوند باد غرور را که به وسیله حضور در میان مردم و احترام ویژه آنان به ما طلبه ها حاصل میشود به وسیله همسرت از سرت بیرون میکند. به خانه که برمیگردی همسرت ندانسته عامل و کارگر خداست و مثل یک سوزن باد غرور و منیت را از سرت بیرون میکند تا متوجه شوی کسی نیستی!! اخلاق بد همسرت در این سال ها وسیله امتحان تو و البته وسیله پیشرفت تو بوده است!

 

طلبه هاج و واج به استاد نگاه میکرد! در دلش دست تسلیم به خواست الهی بلند کرد و این لطف مخفی خداوندی را شکر گفت.

 

به خانه که وارد شد دید همسرش همان کسی که هر روز او را به بدی خطاب میکرد به استقبالش امده و آب هویج گرفته است!!

 

طلبه به نزد استاد بازگشت. حیران بود. داستان را برای استاد بازگو کرد.

 

استاد یک جمله گفت: از امروز امتحانت عوض شد. تا دیروز با بد اخلاقی اش امتحان میشدی اما از امروز خوش اخلاقی اش عامل امتحان توست. از امروز آغوش گرم او وسیله است برای جدا کردن تو از صف جهاد و مبارزه و سخت کوشی و مناجات و نماز شب!

 

ما در خانه و خانواده در حال امتحانیم ولی باور نمی کنیم. بعضی ها سریع برگه را پاره میکنند و به این امتحان به خیال خودشان پایان میدهند اما در دادگاه الهی و در مسیر سیر وسلوک رفوزه شده اند.

 

تمام تلاش های شما فقط سعی در عوض کردن برگه امتحان است در حالی که تمام برگه ها مثل هم هستند و فقط استاد است که از این مطلب با خبر است. همسر شما برگه امتحانی شماست بدانید یا ندانید!

 

۷- آقا به زوجهای جوان فرمودند: بروید با هم بسازید!

 

دوست را میتوان عوض کرد یا ترک گفت اما آیا همسر هم اینگونه است؟ متاسفانه امروز خیلی از جوان ها به راحتی میگویند: بله میتوان همسر را هم ترک گفت. اما به نظرم اینگونه نیست. راه چاره در انتخاب ها و ملاک های انتخاب و مهارت های زندگی است. راه چاره در انتخاب راحت و بدون وسواس و سپس سازش در زندگی ست اما بشرط ایمان و اصول حاکم بر ایمان و سبک زندگی مورد نظر اسلام.

● ح سین عالمی


خیلی از دخترها ازدواج نمیکنند چون کسی با شرایط شون کنار نمیاد. چه شرایطی ؟ اینکه شوهر و دوست پسر رو همزمان با هم در کنارشون داشته باشند.
شرایط ازدواج یکی از دوستام همین بود که به خواستگارش گفته بود: اگر با شما ازدواج کنم، اگر دوست داشته باشم دوست پسر هم داشته باشم نباید مخالفت کنید.
یا یکی از آشنایان آقا هم، هر وقت که دوسته خانومش با شوهرش به مشکلی بر میخوره به خونه ی اینها میاد و همون محبت رو از شوهر دوستش گدایی میکنه.بیچاره دختر بخت برگشته هم مجبور میشه که شوهرش رو با دوستش تنها بذاره و بره تا وقتی که شوهرش بهش زنگ بزنه که بیا، دوستت حالش خوب شد و رفت.
زندگی ها به جایی رسیده که زن در کنار دوست دختر و شوهر در کنار دوست پسر براشون معنا داره.
کاملا شاخ در میارم.
شرایط ازدواج کاش فقط به امور مالی ختم بشه.
 

-----------------------------------------------------------------

دین همان قانون زندگی بشر است.

 

دین همان سبک زندگی ماست که بر طریق آن روز و شبمان را میگذرانیم. بزرگان جامعه از سبک زندگی مردم و جوانان ابراز خطر میکنند و این به معنی خطر در دین داری جوان هاست. البته این مشکل همه نیست اما عمده جامعه گرفتار این مشکل هستند. شدت و ضعف دارد و هر چه شدتش بیشتر باشد خطرش هم بیشتر است.

 

مشکل ازدواج طیف وسیعی از جامعه ما را فرا گرفته است اما من به عنوان یک طلبه برای عموم مردم ، آنان که مسلمانند و اعتقادات مذهبی دارند مطلب مینویسم. برای آنان که مسلمانی شان هنوز آب و رنگ دارد و ایمان در دلشان پابرجاست اما بر اثر تعلیمات غلط تلویزیون و القائات شیاطین و ماهواره ها راه را گم کرده اند و رسم و سبک زندگی شان ، غربی و شرقی و ایرانی شده است و به جای آسمانی بودن زمینی گشته است.

 

من مجبورم بر ایمان تاکید کنم تا مخاطبم اهمیت ایمان را درک کند.

 

اگر ایمان نباشد هیچ خصوصیتی نمیتواند شما را آرام کند و سبک بال به ادامه زندگی وادارد.

 

اگر ایمان نباشد زن تا زمانی که زیبایی دارد خریدار دارد و زن غربی زن بیچاره ای است که گرفتار بیماری روانی چهل سالگی است. بیماری چهل سالگی یک بیماری روانی است که زن با از دست دادن دوران نشاط و زیبایی گرفتار یک افسردگی شدید روحی میشود. اما امروز به اقرار خودشان بیماری چهل سالگی را باید بیماری سی سالگی نامید.

 

زن غربی به خاطر ایمان نداشتن به این بدبختی دچار شده است. زن غربی حتی کالا هم نیست. منشی هم که میشود باید جلوه گری کند و کسی زن غربی را به خاطر خودش دوست ندارد. پیر که میشود باید به خانه سالمندان برود چون نه فرزندی دارد و نه شوهری!

 

زن غربی چوب بی ایمانی خودش را میخورد. جامعه ما هم هر مقدار که غربی میشود با همان مشکلات روبرو میشود. جامعه ما در ظاهرش اسلامی است اما مثل جوبیر و ذلفا عمل نمیکند!

 

اما دخترهای مسلمان!

 

دخترهای مسلمان باید از حیا و عفاف خودشان که تمام دارایی دختران و ن مسلمان است با چنگ و دندان دفاع کنند. هیچ بهانه ای برای بی حیایی و بی حجابی شما پذیرفتنی نیست. یک تار موی شما نباید جلوه گری شیطانی کند. باور کنید جلوه گری ، ازدواج شما را تسریع نمیکند و البته کسی که به بهانه تار مویی قدم پیش بگذارد تا هفتاد سالگی نمی ماند! ازدواج در نظر ما یک پیمان هفتاد ساله است!

 

اما پسرهای مسلمان!

 

پسرهای مسلمان باید فقط ایمان را برای ازدواج ملاک قرار دهند! ایمان نمره بالا را با هیچ چیز عوض نکنید! دنبال دختر همه چیز بیست نگردید ؛ که در ملاک قرار دادن غیر ایمان مثل زیبایی و پول و . نمره بیست در تمام ملاک ها جمع نمیشود و اگر هم جمع شود با ایمان بیست جمع نمیشود. شما باید ابتدا تکلیف خودتان را با ملاکهای متفاوت تعیین کنید.

● ح سین عالمی


برای داشتن یک ازدواج موفق باید قبل از ازدواج تکلیفتان را با این سوالات مشخص کنید:
سوالاتی که برای انتخاب یک همسر مناسب، باید به آن پاسخ داد
1-چه کسی باعث رشد شما می شود؟
2- چه کسی به نیازهای روحی شما بهتر پاسخ می دهد؟
3- با چه کسی راحت تر می توانید کنار بیایید؟
4- چه کسی نیازهای مادی شما را بهتر برآورده می کند ؟
5- چه کسی باعث خشنودی و رضایت خاطر بیش تر شما می شود؟

-------------------------------------------------------------------

تفاوت مشاوره مکاتب مادی با مشاوره مکتب الهی را در کمترین کلمات نشان دادید.

یک بار دیگر متن ارسالی را بخوانید:

خشنودی من!

رضایت خاطر من!

نیازهای مادی من!

نیازهای روحی من!

رشد من!

با اینگونه نوشتن مخالفم

زندگی فقط من نیست ؛ ماست! من و همسرم! من و پروردگارم!
عمده جوانان ما همین سوال ها را میپرسند و همین گونه ازدواج خودشان را به تاخیر و زندگی خودشان را خراب میکنند. 
چون من خودشان را محور قرار داده اند نه خدایشان را.
اگر متن را با کلمه خدا بنویسید تفاوت نظر این دو دیدگاه را متوجه میشوید.

باور کنید جنگ نرم امروز بر سر همین یک کلمه است: نظر خدا یا نظر من!

● ح سین عالمی


خیلی از دخترهای با ایمان رو دیدم که به خاطر ترس از عواقبی که شاهد اون هستند، و بعضی خانم ها رو درگیر کرده، ازدواج نمیکنن. می ترسند که نکنه با کسی ازدواج کنیم که فلان اخلاق رو داشته باشه و اذیت بشیم.حمایت های مادر و پدرها از دخترهای نازک نارنجی شان زیاد شده. زندگی مجردی رو به متاهل شدن و قبول مسولیت، ترجیح میدهند، چون در خانه پدری مسولیتی به روی دوششان گذاشته نشده و خوردن و خوابیدن.

همون طور که میگن: بیکار بودی ازدواج کردی؟ حالا باید بشوری و بسابی و بپزی و

----------------------------------------------------------------------------------------

من اسمش را میگذارم : راحت طلبی و عافیت طلبی ، و در نتیجه فرار از مسئولیت.

 

در شانزده سالگی از ازدواج فرار میکند چون هنوز بچه است!

 

در هجده سالگی از ازدواج فرار میکند چون قصد ادامه تحصیل دارد! و بدون مدرک تحصیلی نمیتوان متاهل شد!

 

در بیست و یک سالگی از ازدواج فرار میکند چون کنکور ارشد دارد! لیسانسه هاش بیکارند!

 

در بیست و سه سالگی از ازدواج فرار میکند چون بیکار است و پول کافی ندارد چرا که زندگی بدون ماشین رخت شویی امکان ادامه ندارد! اگر خانوم باشد حس استقلال مالی نمیگذارد که بیکار باشد خصوصا اگر مدرک تحصیلی اش چنان و بهمان باشد!

 

در بیست و پنج سالگی از ازدواج فرار میکند چون میترسد که بینی یا قد کوتاه خاستگارش فردا موجب خنده فامیل شود. تمام طول روز را کار میکند و درآمد خوبی دارد.

 

در بیست و هشت سالگی از ازدواج فرار میکند چون خواستگار مورد علاقه اش هنوز سرباز است! و او قول داده که روزی به سراغش بیاید! دوستی خیابانی یا دوستی اداری یا دوستی . جایگزین همسر هستند و گاهی سگ و گربه جای فرزند!

 

در سی سالگی سی خواستگاری را تجربه کرده است اما همه ، عیب های جور واجور داشتند و هیچ کس گزینه مناسب و آرمانی او نبوده پس باز هم از ازدواج فرار میکند.

 

در سی و دو سالگی یک بار ازدواج کرده اما زود متوجه شده که طرف مقابلش و نه خودش ، آدم ناتویی بوده و خیلی زود خودش را از شر طرف راحت کرده است.

 

در سی و پنج سالگی ازدواج کرده زمانی که همه چیز دارد تا سختی نکشد و البته حالا حالا ها قصد فرزند دار شدن ندارد.

 

قصه های تبلیغی:

 

1- در مترو تهران بودم. خانمی برای مشاوره پیشم آمد. خواستگارش علی اللهی بود! حسابی از صوفیه و عواقب ازدواج با آنان بد گفتم. گفتم باید قطب صوفیه را از شوهرت محرم تر بدانی!! مقید به تقلید و احکام نیستند! نماز نمیخوانند! مکثی کرد و گفت: حاج آقا حرفا میزنی آخه! شوهر نیست! (گاهی اوقات ازدواج هم که میکنند آن قدر با عجله یا از سر کسالت است که بیشتر از یک سال دوام ندارد)

 

2- رجب المرجب پارسال در مسجد دانشگاه صنعتی شریف در کنار دانشجوها معتکف بودم. در مقطع دکترا تحصیل میکرد و دهه سوم زندگی را میگذراند. هنوز بچه نداشت چون میخواست با تازه عروسش خوش باشد! نگاهی به من کرد و گفت: حاج آقا نگران ازدیاد نسل نباش! توالد نسل ما فقط کمی جابجا شده است! (چیزی حدود ده سال جابجایی ؛ آن هم فقط یک فرزند! نگران نیستم! )

 

3- روز شهادت حضرت زهرا جایی منبر بودم. عزیزی به تازگی ماشین ظرف شویی خریده بود. البته برای شستن ظرف های زیاد یک خانواده پر جمعیت سه نفره! به نظرم این طیف دوستان به فرزند سوم حتی فکر هم نمیکنند! فکر میکنند؟

● ح سین عالمی


واقعا چرا ازدواج ما جوونا اینقدر سخت شده؟
خب باید چی کار کنیم؟
 باید چی کار کنیم که اسلام گفته و ما نکردیم؟

----------------------------------------------------------

جواب یک جمله است:

 

ازدواج جوانها سخت شده چون به اسلام عمل نمیکنند. جواب همین یک کلمه است!

 

نکات زیر در شرح و توضیح جواب مختصرم پیشکش محضر گرامی شما:

 

1- تا کسی باورش نشود که در اندیشه و عمل، با اسلام حقیقی فاصله دارد، نمیتواند یک فکر اصلاحی عمیق و اساسی برای خودش و آینده اش بکند. نمونه مناسبش (در اصل داستان ازدواج و در انتخاب گزینه مناسب ازدواج) داستان جویبر و ذلفا است؛ 

 

2- هر مقدار معیارهای شما برای انتخاب گزینه مناسب ازدواج بیشتر و دقیق تر باشد روند ازدواج شما طولانی تر میشود. دیروز در دانشگاه امیرکبیر جلوی درب حافظ بودم که یکی از دوستان را دیدم. تازه عقد کرده بود. تبریک گفتم. تمام حرفش همین بود که :

به این نتیجه رسیده ام که نمره بیست پیدا نمیشود و من نباید دوسال تمام وقتم را به دنبال پیدا کردن نمره بیست تلف میکردم. روان شناس ها و مشاورها مرا دوسال معطل کردند! اما امروز با پایین آوردن توقعات خودم و با معیار قرار دادن ایمان و همتایی در ایمان و البته توکل به خدا ، چشمم را بر مسائل غیر ضروری بستم و ازدواج سر گرفت. قد همسرم از من کوتاه تر است اما قد ایمانش چیزی اندازه من!
 

خلاصه حرف را میگفت. بارها آفرینش گفتم. اتفاقا گفت داستان جویبر و ذلفا را خوانده بوده. باز هم آفرینش گفتم.

 

3- ازدواج فقط یک ملاک اساسی در همتایی و شباهت دارد: فقط ایمان.

 

قد و اندازه و قطر و لاغری ؛ مدرک و پول و قیافه تعیین کننده نیستند اگر دو طرف ایمان داشته باشند. اما اگر ایمان نباشد فقط وفقط اندازه دماغ میتواند بهترین مانع انتخاب باشد.

 

4- همین سه روز گذشته جوانی را دیدم که نام دختری را از لیست نامزدهای احتمالی ازدواجش خط زد. علت را پرسیدم گفت: به دل مادرم ننشسته!

 

مادرها دلسوزترین زن روی زمین برای پسرها هستند اما همیشه شناخت کاملی از معیارهای پسرشان برای انتخاب همسر ندارند. باید ابتدا مادر را به معیارهای خودتان آشنا کنید تا مادر فقط به دنبال دماغ باریک و چشم و بر و روی چنان نباشد.

 

من همیشه پسرها را از مخالفت با نظر مادر منع کرده ام اما مادر باید معیارهای شما را بداند ؛ چون او باید ابتدا برای شما همسر انتخاب کند و سپس عروس برای خودش.

 

5- اکثر جوان ها برای ازدواج نکردن صد دلیل خوب دارند مثل نداشتن خانه و پول و البته گرانی و . اما برای ازدواج کردن یک دلیل کافی است که آن یک کلمه را ندارند. آن یک دلیل کافی و وافی ایمان است و نتیجه اش فرار از گناه. اکثر جوان ها میلی برای فرار از گناه ندارند چون نمیخواهند خدا را بندگی کنند. ادای یوسف را در می آورند اما از ذلیخا کثیف ترند.

 

به نظر شما پسر سی و پنج ساله مجرد تهرانی با یک واحد آپارتمان اجاره ای ، یوسف امت است؟ و چرا مجرد بودن را بهتر میداند یا بهتر بگویم چرا خود را گرفتار زندگی با "یک" دختر نمیکند؟ آیا او بعد از یک روز کاری ، شام میخورد و مسواک میزند و پتو بر سر میکشد و "تنها" میخوابد؟

 

بی ایمان ها دو دسته اند: دسته ای از بی ایمانان پول مناسب برای عیاشی جنسی دارند و گروه دیگر پولی برای عیاشی ندارند یعنی فقرای بی ایمان که نه دنیا دارند و نه آخرت!

 

اما اهل ایمان فقط یک دسته اند: اهل ایمان چه پول دار و چه فقیر در اولین فرصت ازدواج میکنند. اهل ایمان نگران خرج زندگی نیستند چون قناعت دارند و به رزاقیت خداوند مطمئن هستند و البته اسراف نمیکنند. اهل ایمان اگر پول دارند به اندازه خرج میکنند و اگر فقیرند با توکل به خدا در امر ازدواج قدم پیش میگذارند و خداوند است که به خاطر این توکلشان آنها را غنی میکند: و ان یوا فقراء یغنهم الله من فضله: خداوند صادق است و غنی میکند. بر منکرش لعنت!

● ح سین عالمی


 

خیلی دوست داشتم من هم از این تنهایی به در می اومدم. درسته من سنم کمه ولی واقعا احتیاج دارم که ازدواج کنم ولی هیچ جوری جور نمیشه.برام یه سوالی پیش اومده که چرا اگه از یکی خوشمون میاد اما چون دختریم نباید بگیم؟

 

---------------------------------------------------------------

۱- نیاز به ازدواج و رفع نیازهای عاطفی و جنسی از راه حلال و طبیعی آن از ابتدایی ترین نیازهای هر جوان مکلف است که برای دخترها وپسرها از سنین راهنمایی آغاز شده و در سنین دبیرستان به صورت جدی اوج میگیرد. البته نوع این نیاز در دخترها و پسرها متفاوت است!

 

متاسفانه سن ازدواج در کشور ما بالا رفته و الا در حالت طبیعی یک دختر بیست ساله بعد از هشت سال زندگی مشترک باید حداقل دو فرزند داشته باشد! در فرهنگ اسلامی عادت ماهیانه شدن دختر در خانه پدر را مذمت کرده اند!

 

۲- متاسفانه امروز جای خیلی چیزها عوض شده اما باید تلاش کنیم این معیارهای طبیعی جابجا نشه. مثلا گاهی زن ها راننده تریلی میشوند اما این شان زن نیست. گاهی خانوم ها وارد کارهایی میشوند که صلاح خودشون و جامعه در انجام آن کارها نیست. زن باید زن باشد و زن بماند. زن ریحانه است و افتخاری در قهرمان نشان دادن او نیست.

 

۳- زن مظهر ناز است و مرد مظهر نیاز. در طبیعت هم همین گونه است. همیشه نر ها بر سر یک ماده ستیز میکنند. البته خواستگاری کردن یک زن از یک مرد از نظر شرعی حرام نیست اما خلاف جریان عمومی طبیعت است. پس حکم اولی انجام ندادن چنین کاری است همان طور که عرف جامعه نیز چنین حکمی میکند.

 

۴- اما آیا زن اجازه اظهار نظر به هیچ عنوان ندارد؟ آیا او نمیتواند خواسته خود را بیان کند؟

 

جواب این است که زن هم میتواند شروع کننده باشد و علاقه اش را ابراز کند و خواستگاری کند اما با حفظ شرایط ویژه و خاص دو طرف. اگر این شرایط فراهم نبود این کار به صلاح زن نیست!

 

همیشه طرف مقابل شما ظرفیت چنین ابراز علاقه ای را ندارد چه بسا فردا یا فرداهای دورتر در صورت سر گرفتن ازدواج طرف مقابل شما همین ابراز علاقه را چونان پتکی بر سر شما بکوبد که من تو را نمیخواستم اما گرفتار خواسته تو شدم و شد آنچه شد.

 

اما در صورت داشتن ظرفیت بالای دو طرف نیز به نظرم لازم نیست زن این خواسته طبیعی خودش را به زبان بیاورد. در مکالمه و ارتباطات ما در فرهنگ امروزی از "زبان بدن" سخن به میان میاید. زبان بدن بسیار تاثیرگذار تر از زبان سر است به شرط آنکه در این متن زبان بدن را به معنی بی حیایی و بی عفتی و بی حجابی ترجمه نکنید! همه نسخه های ما در حریم حیا و عفت معنا پیدا میکند. مثل جواب فاطمه زهرا به پدر در جواب خواستگاری علی علیه السلام از او.

 

۵- اما راه حل اساسی و مفید وجود رابط هایی عاقل و آشنا در میان خانواده هاست که بتوانند حرف دل دو طرف را بشنوند و بدون کمترین حاشیه پسر را به ازدواج ترغیب کنند به صورتی که او ناخواسته و نادانسته به خواستگاری کسی برود که از پیش (بدون ابراز علاقه خیابانی) خواستگاری دلباخته بوده است.

 

در اولین قدم این رابط عاقل را در اطراف خودتان شناسایی کنید. حتما وجود دارند. خوب بنگرید. یک آشنای عاقل که میتواند در مرحله اول دختر را درک کند و سخنانش را بشنود و برای رسیدن به این قله کمکش کند. و یا حتی اگر او انتخاب خوبی نکرده است او را از تصمیمش و خواسته اش منصرف کند. عاقل چنین خصوصیتی دارد. در ادبیات ما عقل از اولین نشانه ها بلکه از مهمترین نشانه های ایمان است.

● ح سین عالمی


راهکاری برای تشخیص و محک زدن ایمان نمیگید ایمان خیلی کلمه بزرگیه ! از رفتارهای شخصی و فردی گرفته تا رفتارهای اجتماعی . یک طیفه بسیار گستردس !

 

----------------------------------------------------------------------------

 
1- موافقم. ایمان کلمه بزرگی است. اما نشانه هایی دارد. در قرآن کریم ایمان و عمل صالح در بیشتر موارد در کنار هم آمده اند. این یعنی اگر کسی ایمان داشته باشد باید کلام خداوند را سر لوحه عملش قرار دهد و به لوازم ایمانش عمل کند. انجام دادن اعمال صالح و تقید به انجام آنها و در یک کلمه تقلید در فروعات دین نشانه واضح و روشن ایمان است.

هر چه تقید به احکام بیشتر باشد مرتبه ایمان بالاتر است چرا که حکم حکم خداست و در نتیجه انجام دادن گناهان و شرم نداشتن از انجام واضح یک گناه نیز نشانه کمی ایمان می باشد.

 

2- ایمان بدون عمل صالح یا ایمان نیست و یا اینکه از کمترین مراتب ایمان است که میتوان آن را به حساب نیاورد.

 

3- در میان تمام اعمال صالح که نشان دهنده ایمان هستند بعضی از اعمال شاخص هستند و میتوان آن عمل را معیاری برای ایمان قرار داد؛ نظیر نماز و حفظ حجاب و چشم . چنانچه به ما فرموده اند به بی نماز دختر ندهید!

 

4- در کنار تمام این مباحث پرونده نفاق را هم در گوشه ذهنتان فعال کنید چرا که انسان میتواند بدون داشتن ایمان به ظاهر سازی و مومن نشان دادن خود بپردازد. اما نمیتوان کسی را به راحتی متهم به نفاق کرد که این خود گناهی نابخشودنی است.

 

5- معیار در اعمال صالح و انجام آنها رساله عملیه مراجع عظام تقلید است. پس قبل از هر گونه برچسب زدن و طرد کردن خواستگارهایتان ابتدا احکام را بیاموزید و به اختلاف فتاوای مراجع در موضوعات آگاه باشید. به عنوان مثال موسیقی یک مساله پرهیاهو است که فتاوای مختلفی را درباره آن میتوان یافت.

6- تکیه همه ما فقط باید بر انجام واجبات و ترک محرمات باشد. نباید مستحبات و مکروهات را معیار قرار دهید. به عنوان مثال نماز خواندن را معیار قرار دهید نه نماز اول وقت را البته اگر شد چه بهتر اما معیار نباید نماز اول وقت باشد. خلاصه اینکه حاجی گرینوف نشوید!!

7- امام خمینی در مراسم خواستگاریشان فقط انجام واجبات و ترک محرمات را تنها خواسته و معیار خودشان قرار داده بودند. این مطلب را همسر ایشان در مصاحبه اعلام کردند.

این در صورتی است که خودشان دو ساعت به اذان صبح به مناجات و نماز شب بر میخواسته اند اما از همسرشان توقع این اعمال را نداشتند و حتی ایشان را برای نماز صبح هم صدا نمی کردند مگر اینکه همسر مکرمه شان قبل از خواب از ایشان خواسته باشند که حتما بیدارشان کنند!

● ح سین عالمی


شما نوشته اید:

( شما مهم هستید ولی از قدرت خودتان خبر ندارید. این از زیبایی آفرینش است که زن انتخاب میشود و نزاع بر سر انتخاب ماده ها است. در طبیعت هم همیشه دو گوزن نر هستند که شاخ های به هم تنیده و بلند خود را در هم میکنند و با هم بر سر تصاحب یک گوزن ماده میجنگند. کار زن ناز کردن و کار مرد ناز کشیدن است. در پیتزا فروشی ها همیشه پول پیتزا را مرد ها یا دوست پسرها حساب میکنند!! )


در مثال مناقشه نیست ولی تشبیه انسان و گوزن شاید از شان انسان دور باشه
می شد از بیت حافظ که می گه 
"میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید"
استفاده بشه که مخاطب پر ذوق خود حدیث مفصل می خواند!

همین از مواردی بود که پیش خودم گفتم شباهت امر مقدس ازدواج و جفت گیری احشام در کجاست!؟

------------------------------------------------------------------------------------

جفت گیری انسان و حیوان شباهت کم ندارند بلکه شاید بتوان گفت عین هم هستند!

انسان از آن جهت که حیوانیت دارد نیازمند به ازدواج است. شناخت ازدواج چون مربوط به امری از شئون انسان است باید با شناخت انسان همراه باشد یعنی انسان شناسی ماست که نگاه ما را به ازدواج مشخص میکند.

نفس انسان مثل یک طناب است و از زمین تا آسمان کشیده میشود. از یک سو موجودی مادی است و تمام اقتضائات ماده را دارد و سری در زمین دارد و البته موجودی آسمانی و تکلیف پذیر است و این به خاطر روح خدایی انسان و کمال پذیری اوست!

حیثیت های مختلفی در انسان هست که برای هر حیثیت میتوان حکم مخصوص به خودش را داد.

تفاوت انسان و حیوان در ماهیت جفت گیری و شکل آن نیست بلکه در نتیجه آن است! چون هر دو از آن جهت که حیوانیت دارند با همسر خود در می آمیزند و بچه میزایند. تفاوت در این است که انسان قانون مدار است و مکلف و حتی برای حیوانی ترین ابعاد خود هم قانون و سبک زندگی دارد و باید در مدار قانون حرکت کند و الا حیوانی خواهد بود داخل در کت و شلوار !

عقد شرعی تفاوت نکاح حیوانات و انسان است همین! و البته در پس این قانون مداری ، انسانی دیگر متولد میشود که خلیفه خداست و عبد پروردگار عالمیان.

انسان ازدواج میکند برای صورت گری انسان الاهی و نه برای دفع شهوت حیوانی! ( این لطیفه آسمانی را علامه ذوالفنون حسن حسن زاده آملی در کتاب فص حکمه عصمیته فی کلمه فاطمیه به تفصیل شرح فرموده اند.) ؛ شرح کوتاه اینکه: هدف از ازدواج توالد فرزند است که خداوند در پی آن به اظهار قدرت خود میپردازد و در رحم مادران به صورتگری آدمیان میپردازد و نه صرفا نزدیک شدن دو شرمگاه و لمس پوست بدن ها با هم و در انتها دور ریختن منی.

افراط و تفریط در دو طرفش انحراف است. نباید از یک طرف ازدواج را با توجه به عالم ماده و طبیعت تعریف کرد و آن را جفت گیری محض دانست چونان غربیان ؛ و نباید آن را صرفا عاشقانه و آسمانی و دلی دانست چونان شرقیان. بلکه ازدواج رویی در زمین و رویی در آسمان دارد. نیاز طبیعی انسان ها و مسائل مادی و طبیعی آن رویی به زمین دارد و البته قانون مداری و توجه به مبدا و منتهای عالم و البته انشا و خلقت صورت انسانی و خلیفه خداوند رویی به آسمان.

در این نگاه عارف ترین و آسمانی ترین انسان دو عالم ، محمد مصطفی ، نکاح را سنت خود میداند و ن را دوست داشتنی ترین موجود دنیا نزد خود میداند و البته کثرت درآمیختن با ن را از اخلاق پیامبران الهی میشمرد.

● ح سین عالمی


یعنی هیچ جای دین اسلام به دل آدم حقی نمیده؟! یعنی جایی برای وجود آدمی نداره؟ جایی برای این که آدم بخواد لذتی ببره نداره؟
من از حرف های شما این جوری برداشت کردم که اگر شخصی بود که همه ی ملاک های دینی رو برای ازدواج داشت باید باهاش ازدواج کرد و هیچ جایی برای اینکه طرف مقابل میتونه نیازهای روحی عاطفی مادی و رضایت خاطر من رو برآورده کند ، نمیگذارید.
من با این مخالفم!
ممکنه شخصی همه ملاک هایی که شما میگید رو داشته باشه اما من اصلا نتونم مثلا معمولی ترین چیز مثلا چهره شو یا تون ِصداش رو تحمل کنم ! من احساس میکنم نظر شما اینه که به خاطر نظر خدا باید باهاش ازدواج کنم. من این رو اصلا قبول ندارم!
آیا دین اسلام هیچ جایی برای خوش آمد های ما نمی گذاره ؟
آیا دین اسلام به دل طرف کاری نداره؟

--------------------------------------------------------------------------------

1- امیدوارم داستان جویبر و ذلفا را مطالعه کرده باشید. توصیه میکنم همین الان آن حکایت را مطالعه کنید تا بتوانیم به ادامه گفت و گو بپردازیم.

2- امر ازدواج از سمت مرد آغاز میشود و همین روست که او را تا پایان زندگی مسئولیت پذیر میکند. مرد در ابتدا به خواستگاری میاید اما این پایان داستان نیست! خانواده و زندگی مشترک نیاز به یک عقد دارد که باید از طرف زن انشاء شود! بله از طرف زن! نود و نه درصد بانوان جامعه ما نمیدانند که عقد را باید دختر یا وکیل دختر اجرا کند به این معنی که دختر یا وکیل دختر است که به مرد میگوید: من خودم را به عنوان زوجه به شما میدهم و در جواب مرد قبول میکند که آن دختر همسر او باشد و با همین قبول کردن است که نفقه و واجبات دیگر بر او لازم و واجب میشود!

3- مرد در جامعه زیاد است. زن هم در جامعه زیاد است. هر کسی دنبال مکمل خود میگردد. در این میان شخص و شخصیت شما ، چشم یک نفر را گرفته است. داستان خیلی ساده است. اگر او خواسته است که شما همسرش باشید با محبتش پای این خواسته مقدس خواهد ایستاد. زن از شوهر همین را میخواهد و بس. توجه و محبت و عشق ورزیدن!

4- یادم نمیرود که همسر شهید چمران در مستند های روایت فتح میگفت: مدت ها بعد از ازدواج با مصطفی و از زبان دوستانم متوجه شدم که مصطفی کچل است. دوستم با تعجب به من گفته بود: فلانی تو با این همه ناز و عشوه چطور با یک مرد کچل ازدواج کردی؟ گفتم: مگر مصطفی کچل است؟ دوستم یک دل سیر به من خندیده بود! وقتی مصطفی به خانه آمد تازه متوجه شدم که او مو ندارد! با تعجب به مصطفی گفتم: مصطفی تو کچلی!!؟

او حتی کچل بودن مصطفی را ندیده بود! آن بانوی محترم غرق زیبایی های اخلاقی و عرفانی مصطفی بود و سر بی موی شوهر را ندیده بود!

5- خاطره: یک خانوم با من تماس گرفته بود. گفت عاشق و دلباخته یک مرد شده ام. مردی که همسرش را طلاق داده در حالی که از همسر گذشته اش فرزند دارد. مردی که بی کار و البته معتاد است.تعجب اینجاست که از من برای ازدواج با این مرد رویایی سراسر کمالات مشاوره میخواست.

شاید باورتان نشود اما با خواندن یک حدیث از پیامبر مکرم اسلام جواب مثبت را از آن خانوم گرفتم و او تایید کرد که داستان این گونه است که به او گفته ام.

پیامبر مکرم اسلام میفرمایند: اگر مردی به زنی بگوید "انی احبک" یعنی "من حقیقتا دوستت دارم" این کلام تا ابد از دل آن زن که این کلام را شنیده است خارج نمیشود.

گفتم: همین قدر میدانم که آن مرد ابراز علاقه جدی و آتشین به شما کرده است و شما دلباخته او شده اید. طبیعت زن این گونه است که با ابراز علاقه مرد ، یک دل نه صد دل عاشق میشود! کافی است به معایب جدی او نظیر اعتیاد و بی کاری و طلاق همسر اولش فکر کنید. چند هفته گذشت و مشکل حل شد!

6- اسلام حق انتخاب را به ن داده است چرا که زن ها از میان صد خواستگارشان یکی را انتخاب میکنند! و این به این معناست که اگر مرد روی هر زنی دست گذاشت ، آن زن وما همسرش نمیشود. انتخاب به دست زن است و این اوج کرامت اسلام به ن است. پس بدانید که از نظر اسلام حق انتخاب با شما زن هاست!

7- زن نمیتواند به کسی که به او ابراز محبت نکرده است عشق بورزد. فراموش نکنیم که ما در فضای معارف ناب اسلامی حرف میزنیم نه در فضای غرب و گناه و بی حیایی. اما به هر حال عشق از مرد آغاز میشود حتی اگر عاملش نگاه هوس آلود پسر دانشجو سر کلاس باشد!

از شما سوال میکنم: چرا شما به آن مرد غریبه خاص مورد نظر من که شما ابدا او را ندیده اید و نمیشناسید عشق نمی ورزید؟ چون او را نمی شناسید و از طرف او ابراز علاقه ای به شما نشده است. دلیلی ندارد که شما به چنین مردی دل ببندید!

گاهی نگاه های خیره مردان در نظر دخترها عشق ورزی محاسبه میشود و کار تا خودکشی هم ادامه پیدا میکند در حالی که خبری از علاقه در میان نیست و داستان صرفا چشم چرانی شیطانی بوده است.

خاطره : استاد دانشگاه بود. با من درد دل می کرد. میگفت: دخترکی بعد از تمام شدن کلاس مساله ای آورد و من حلش کردم. جلسه بعد دوباره سوال کرد و جواب دادم. این داستان ادامه یافت تا امروز که دخترک . گریه کرد ؛ میگفت: . شما باید با من ازدواج کنید! گفتم: چرا؟ گفت: چون به من علاقه دارید؟ گفتم: کدام علاقه؟ گفت: جواب سوال هایم را میدادید؟

7- حق انتخاب همسر با شما زن هاست اما بدانید که بهترین و زیباترین عشق ها و علاقه ها و زندگی ها آن زندگی است که زن، مردی جز مرد خودش را نشناسد!

و بیچاره آن دخترکی که پسرهای متعدد به او ابراز علاقه کرده اند و همه او را غال گذاشته باشند.

و خوشبخت ترین دختر عالم آن دختری است که دلش و چشمش به یک چهره دوخته شده و آن فرد هر که هست تنها کسی است که خاطر او را میخواهد و تمام محبت قلبی اش را صرف او میکند.

● ح سین عالمی

 

نوشته اید: مهمترین نقش همسر نقش خاص شویی اوست که در کنار عاطفه و مهربانی و با کمک هم تشکیل خانواده را میدهند
آیا واقعا مهمترین نقش همسر نقش خاص شویی اوست؟
آیا این تعبیر مفهوم دیگری را ناخودآگاه ایجاد نمی کند که "پس ازدواج می کنیم برای نقش خاص شویی" که از آن فقط در ذهن خواننده ی نیاز جنسی تعبیر می شود
آیا غیر از اینه که زن و مرد روحی و احساسی مکمل هم هستن؟ چه نقشی بالا تر از مکمل بودن و بال بودن برای پرواز به سمت خدا؟
البته جز این نیست که قوام زندگی شویی به رابطه شوییست
و پایه های آن زندگی شویی که در رابطه جنسی و شویی بین همسران مشکلی وجود داشته باشد رو به ویرانی خواهد گذاشت
 

---------------------------------------------------------------------------------

 گاهی خطاب بنده فقط با پسرهاست و گاهی فقط با دخترها و البته اکثرا عمومی و کلی ست. متاسفانه مخاطب بنده در سوال ها و سپس جنسیت پرسشگر محترم مشخص نیست و ناچارم به حدس خودم اکتفا کنم و جواب بنویسم. اما به هر حال خوانندگان عزیز خود این نقیضه را بر من ببخشند.
 

نگاه دخترها و پسرها به داستان ازدواج متفاوت است. پسرها به دنبال به دست آوردن بدن دختر هستند و دخترها به دنبال به دست آوردن توجه و محبت و روح پسر! این تفاوت ها طبیعی است و همین میل و گرایش خداداد و البته متفاوت نقش بسیار فراوانی در ادامه بنیان خانواده دارد. البته ازدواج تک عاملی نیست و عوامل زیادی باید در کنار هم قرار بگیرند اما غالبا این گونه است و در یک تحقیق و پرس و جوی میدانی میتوانید این ادعا را به عیان مشاهده کنید. کافی است در اولین فرصت به خیابان بروید و نحوه برخورد پسرها با دوست دخترهایشان را زیر نظر بگیرید!

 

میل ابتدایی و اصلی و اساسی در مردها و پسرها به جنس مخالف و تشکیل خانواده همانا میل جنسی آنهاست. اگر این میل در جنس مذکر نباشد باید سریعا به پزشک مراجعه کنند!! و چنانچه مردی چنین نیازی نداشته باشد نخواهد توانست با بذل محبت صرف و توجه عاطفی ، خانواده و همسرش را بیش از یک سال مدیریت کرده و ادامه دهد.

 

زن و مرد مکمل هم هستند و نیازهای مختلف همدیگر را تامین میکنند اما باید بدانیم که تنها عمل واجب یک زن در محیط خانواده تنها و تنها تمکین و انجام خوب و بی هیاهوی نقش شویی برای مرد است. مردان در قبال همین یک نقش ن، واجبات متعددی بر عهده دارند و باید به تنهایی تمام امور خانواده را اداره و مدیریت کنند حتی پخت و پز و نگه داشتن بچه!

 

زن حیای فراوان و لطیفی دارد و نیاز جنسی خود را چونان مرد ابراز نمیکند اما در پناه خواسته مرد او هم به خواسته های فراوان خود خواهد رسید. الله اکبر از این همه دقت و نظم در چنینش اجزا و قطعات آفرینش ، که زیبایی ن را با حیا همراه کرد و شهوت مردانه را با عقل و تدین مهار!

 

در کتاب شریف کافی از امام صادق علیه السلام منقول است که فرمودند: "إِنَّمَا الْمَرْأَةُ لُعْبَةُ الرَّجُل" یعنی "به درستی که زن ، لعبه یا وسیله و اسباب بازی مرد است". زن اگر به فطرت خودش مراجعه کند با همین بازی شوهر با او سر خوش است و اگر بوسیله شوهرش با او بازی نشود ، به دادگاه شکایت خواهد برد!! این حدیث در مقام بیان ارزش زن نیست تا کسی توهم تحقیر کند بلکه در بیانی لطیف ، و در مثالی متداول ، نیاز زن و وظیفه مرد را گوش زد کرده است. در طرف مرد ، نیاز جنسی این کشش را ایجاد کرده ولی در طرف زن صرف توجه و عاطفه و لذت های معنوی دیگر است که خوش آیند است.

پیامبر مکرم اسلام فرموده اند: إِنَّمَا الْمَرْأَةُ لُعْبَةٌ مَنِ اتَّخَذَهَا فَلَا یُضَیِّعْهَا : به تعبیر ساده یعنی مبادا کسی زن بگیرد اما او را ضایع کند و از او بهره کافی نبرد و او را هم بازی خود و ابزار بازی قرار ندهد. در بازی با زن فقط به دنبال نیازهای خودتان نباشید بلکه با او چنان بازی کنید که آماده و مهیا شود و بتواند بهره خودش یا به تعبیر روایات عسیله خودش را از روابط شویی ببرد.

 

نقش های هر یک از زن و مرد ، در تکامل معنوی و رشد آسمانیشان نیز به همین شکل است. شهوت فراوان مرد به همان اندازه که عامل اصلی تشکیل خانواده است به همان اندازه نیز خطر آفرین است چون مرد و زن در کنار همین لذت ها میتوانند رشد کنند و در کنار همین لذت ها می توانند بیچاره شوند و سقوط کنند و خود را آلوده کنند. همین شهوت خداداد ، وسیله ای برای آزمایش و در نتیجه صعود یا سقوط معنوی مرد و زن است.

 

ازدواج با توجه به نقش و قوت مسایل جنسی در مردان عاملی برای احراز نصف ایمان مرد است. چون یک مرد با داشتن همسر خواهد توانست نیمی از خطرات و گناهان دوران جوانی و میان سالی و کهن سالی را ترک کند. و در پناه همین ترک گناهان ، از یک سو، و تشکیل خانواده و جهاد برای کسب روزی حلال و تربیت کودکان و محبت به همسر از سوی دیگر، به سوی خداوند متعال ، رشد و تعالی پیدا کند. خداوند این کبریت خطرناک را به دست مرد داده تا او را امتحان کند ؛ یا با کنترل حلال و تشکیل خانواده و پیامدهای آن و یا با انجام اعمال خلاف عفت عمومی و فحشا و البته پیامدهای سوء آن.  

 

زن نیز در عین حال با ازدواج ، نصف دین خود را احراز کرده است. او در پناه خانواده و همسرش از نظر عاطفی و مادی در حد متعارف جامعه و خانواده اش تامین شده است و تمام تلاش خود را صرف تربیت فرزندانش میکند. در تعالیم اسلامی و روایی جهاد زن حسن شوهر داری اوست و همین شوهر داری است که موجبات تعالی معنوی او را فراهم میکند. جهاد اصغر و به میدان جنگ رفتن بر زن واجب نیست اما انجام همین تک واجب ناقابل (تمکین) از یک طرف موجبات رضای الهی و خدای نکرده موجبات غضب الهی را فراهم خواهد کرد.


بعد از احساس نیاز به زندگی مشترک، برای پیدا کردن همسر مطلوب نقش توکل و توسل چند درصد است؟ آیا راه دیگری هم دارد؟ راه پیشنهادی اسلام عزیز چیست؟ راه های دیگر چقدر مؤثر است؟

-----------------------------------------------------------------------------------

مکاتب فلسفی در ابتدایی ترین تقسیم به دو دسته تقسیم میشوند: مکاتب الاهی و مکاتب مادی.

 

مکاتب مادی تمام تلاش خود را میکنند که عالم را بدون خداوند تحلیل کنند و محور عالم را انسان بدانند. از طرف دیگر مکاتب الاهی و در راس آنها دین مبین اسلام عالم را مخلوق خدای حکیمی میداند که محور تمام عالم است و اوست که انسان را دارای اراده و قدرت و علم آفریده است.

 

همین مرز بندی ساده مشحص میکند که در نگاه مکاتب مادی ، دعا و توسل به یک منبع لایزال قدرتمند و عالم ، بی اثر و بی فایده است و دعا کردن را خرافه میدانند. اما در نگاه دین مبین اسلام دعا ارتباط عقلانی و عاطفی و عرفانی بین بنده و معبود است و تمام حقیقت و لب پرستش.

 

آیه آخر سوره فرقان اوج این نکته را در یک جمله بیان میکند که: "قل ما یعبوا بکم ربی لو لا دعائکم؟" یعنی "بگو که اگر دعای شما و ناله و زاری شما نبود خدا به شما چه توجه و عنایتی داشت؟" اگر انسان به واسطه دعا بر درگاه الاهی خاکساری نکند چرا باید خداوند او را مورد توجه قرار دهد؟ و جالب این است که قرائت قرآن و نماز و اعمال دیگر عبادی ، همه در دایره دعا قرار میگیرند و این مجموعه دعا خوانده میشوند.

 

از نگاه اسلام عزیز، انسان با دعا انسان است و بدون دعا حیوانی است چونان حیوانات بیشعور، که سر درآخور عالم ماده و طبیعت کرده و برای دیدن آسمان سرش را حتی بلند هم نمیکند!

 

دعا تمام عبودیت است و خلاصه دیانت پس میتوان گفت تاثیر دعا در تمام امور یک تاثیر صد درصدی تام است ؛ چرا که کسی جز خداوند در این عالم فاعل کار و کننده مستقل خواسته ها نیست.

 

توحید افعالی به ما می آموزد که باید فقط خداوند را در انجام کارها مستقل بدانیم و فقط اوست که میتواند آنچه را میخواهد انجام دهد و البته مابقی موجودات اگر قدرت و علمی دارند همه عطا و جود اوست. مشکل عمده موحدین عالم در توحید ذات و صفات نیست بلکه در توحید افعالی مشکل دارند ؛ چون چشمی میخواهد خدابین ، که امور را در دست خداوند ببیند و مشاهده کند که کارها با دست بی دستی او انجام میشود.

 

ما جز دعا دارایی دیگری نداریم چون از خودمان مالک هیچ چیز نیستیم. ما فقیر مطلق هستیم و اوست که غنی حمید است. پول دارایی نیست چرا که اعتبار میان آدمیان است. تنها دارایی انسان دعای او و بهتر بگویم خدای اوست. و چه بدبخت انسانی که برای خداوند شریکی قایل شود و ولو به اندازه یک درصد برای مخلوقاتش تاثیر و اثرگذاری ببیند که "ان الشرک لظلم عظیم"

 

ناگفته پیداست که این نحوه عبادت و دعا کردن باید با انجام خواسته های الاهی و به عبارت بهتر دستورات خداوند و اوامر و نواهی او تکمیل شود و دستورات دیگر اسلام در متن زندگی ما جاری باشند تا بتوان گفت ما به اسلام عمل میکنیم. اوست که به حکم رب العالمینی اش همه ذرات عالم را مدیریت میکند و با علم بی انتهایش از احوالات همه ذرات آگاه است و کسی را از قلم نمی اندازد و رزق و روزی همه را به اندازه ای که برایشان مقرر کرده در دهانشان میریزد. نگران خدایی کردن او نباشیم بلکه نگران بندگی کردن خودمان باشیم. او خدایی کردن میداند و ما بندگی کردن نمیدانیم!

● ح سین عالمی


چرا پسرها دیگه دنبال دخترهای چادری نیستند؟
توی این هفته سه تا خواستگار داشتم که عین سه تاشون به خاطر حجاب من رفتن!
چرا حجاب رو قبول ندارن!
بی حجابی خانوما نتیجه ی آقایونه.فقط همینو میتونم بگم!
ببخشید ولی به جهنم ؛ حاضرم تا آخر عمرم ازدواج نکنم ولی مقید به حجاب حضرت زهرا باشم.

------------------------------------------------------------------------------------

دورد بر ایمانتون. درود بر حجابتون. و سلام برفاطمه زهرا الگوی پاکی و عفاف که میلادش روز زن و روز مبارک مادر است.

1- اولا کی گفته پسرها دنبال دخترهای چادری نیستند؟ همشون؟ یا بعضی هاشون؟

2- ثانیا توی همین هفته چند تا مشاوره داشتم که عین همشون دنبال دخترای چادری بودند ؛ دنبال دخترایی بودند که باد زیر چادرشون نرفته باشه! جدی میگم!

3- آقایون را قبول دارم اما کاش خانوم ها به این دامن نمیزدند! چون مشکل دو طرفه است نه یک طرفه!

4- علف باید به دهن بزی خوش بیاد! به جهنم که رفتند! خدا را شکر کنید. این که ناراحتی نداره. حتما لیاقت شما را نداشتند. اصلا بهتر که رفتند. ولی باید بدانید که شما با جمع پسرها طرف نیستید بلکه طرف شما فقط یک پسر و یک خانواده است و اگر فقط یک پسر باشه که از حجاب خوشش بیاد اون پسر لایق شماست.

5- پسرهای خانواده دار و با ایمانی را سراغ دارم که صرفا به خاطر یافتن یک دختر با ایمان ، ده ها خواستگاری رفته اند ولی متاسفانه  نادیدنی ها و ناشنیدنی هایی شنیده اند که فرار را بر قرار ترجیح داده اند. متاسفانه صرف چادر ملاک خوبی برای تشخیص ایمان نیست چونان برخی ها که چادر ندارند ولی ایمانی ستودنی دارند و حجاب شرعی را به خوبی رعایت میکنند و از طرف دیگر برخی از چادری ها متاسفانه از ایمان بهره کمی دارند!

6- امتحانات الهی برای هر کسی به شکل خاصی است. امروز ایمان شما با این امتحان محک خورده است. فاستقم کما امرت! استقامت کنید که پایان امتحان نزدیک است و آن روز اهل ایمان خندان خواهند بود.

خاطره تلخ تبلیغی:

داخل مترو بودم. یک دختر چادری برای گفت و گو پیشم آمد. میگفت تنها دختر چادری فامیل است و حتی مادرش حجاب کاملی ندارد اما او بر چادر سر کردن اصرار می ورزد. از خواستگارهایش گفت و از اینکه تمام دخترهای فامیل را رها میکنند و به خاستگاری من میایند چرا که من چادر دارم! اما شرط میکنند که بعد از ازدواج نباید چادر سر کنی! بعد از این جملات گفت: نمیتوانم بیش از این جلوی پدر و فامیل مقاومت کنم. حاج آقا شما یک پسر معتقد به اسلام و چادر سراغ ندارید که من به این لاش و لوش های فامیل جواب مثبت ندهم؟! شماره اش را هم داد تا خبرش کنم. این شماره سه سال داخل گوشی من بود اما پسر مومنی که شرایط آن دختر را درک کند و بپذیرد پیدا نکردم.

● ح سین عالمی


 

برای آدم های ناامید چه توصیه ای دارید؟ اونایی که بدون تقصیر ازدواجشان به تاخیر خورده و هر چه دعا میکنند که وسیله خوشبختی شان جور شود نمیشود ؟

انگار اصلا خدا منو فراموش کرده تمام دخترهای فامیل که خیلی از من کوچکترند ازدواج کردند و خدا رو شکر خوشبخت شدند ولی من انگار باید تا آخر عمر مجرد بمونم. ناامیدم چون هرچی دعا میکنم به استجابت نمیرسه یکی از دوستامم شبیه من شده بهش میگم بیا با هم بریم کربلا میگه: با امام حسین قهرم اگه میخواست کاری میکرد من با همسرم به پابوسش برم

 لطفا بگید چه جوری میشه از این ناامیدی که بزرگترین گناهه رها شد؟ 

-----------------------------------------------------------------------------------

1-  کلامم را با یک سوال آغاز میکنم:

ناامیدی از چه کسی؟ از خدا؟ مگر خدای بزرگ از ما بی خبر است؟ مگر او بد ما را میخواهد؟ قبول دارم که شرایط جامعه و بدی های فرهنگی ما ، فشارش را بر ایمان مردم می آورد و شیاطین تمام سعی خودشان را میکنند که از آب گل آلود برای بی ایمان کردن مومنان استفاده کنند اما باید بدانیم که امتحان مومنان دقیقا همین جاست. در سختی ها نباید از منبع نور دور شد که دوری از نور گرفتاری بیشتری برای ما خواهد داشت.

قهر کردن با امام حسین اوج بی انصافی یک مومن است چرا که او در گودال قتله گاه ، خوب زندگی کردن را به همه بشریت آموخت و فریاد زد که زندگی کردن آن قدر ارزش و شرف دارد که حیف از عمری که با بدان بگذرد و من مردن و تکه تکه شدن را برای این میپسندم که زندگی با حقارت و دست بسته زندگی نیست.مردن شرف دارد به این گونه زندگی کردن.

هر چه قدر هم که سختی ها بیشتر شوند ما نباید حساب زندگیمان را از اولیای دین جدا کنیم. آنها نور بودند و نور افشانی کردند اما ما مسلمانان دستورات آنان را درست اجرا نکرده ایم. شاید نمونه خوب آن تجمل گرایی و خط زدن معیار ایمان در انتخاب همسر باشد.

2- خداوند تضمین اجابت دعا را در قرآن داده است و فرموده است : ادعوانی استجب لکم! دعا همان و اجابت همان. بدون فاصله و حروف فاء و واو و ثم که نشان دهنده توالی و نبودن فاصله است. پس چرا دعای من اجابت نمیشود؟ آیا او صدای مرا نمیشنود؟ آیا او بد مرا میخواهد؟ هرگز!

استادم میفرمود: سال ها قبل ، در دوران جوانی از خداوند دختری خاص را میخواستم ؛ اما اجابت نمیشد. دعا و گریه و نماز شب و زیارت ؛ اما همه بی فایده بود. روزی نشستم و محاسبه کردم. قول و قرار خداوند در قرآن و آیات اجابت و دعا را مرور کردم و حکمت پروردگار را جویا شدم! فهمیدم که آن دختر خاص مورد صلاح من نیست و همین عدم اجابت یعنی که خداوند این ازدواج را به صلاحم نمیداند. دعا و خواسته ام را عوض کردم. به جای دعا بر خواستن آن دختر خاص در دعا گفتم: خدایا همسر میخواهم! بعد از چند هفته دعایم مستجاب شد و با دختر دیگری وصلت کردم!

3- صلاحمان را از خدا بخواهیم و درب خانه او را بزنیم. باور کنید کسی از درگاه او رد نمیشود اما متاسفانه ما دنبال صلاح دنیا و آخرتمان نیستیم. خدا بزرگترین مصلحت را برای ما می خواهد. گاهی ما انسان ها برای انتخاب همسر ملاک ایمان را فراموش میکنیم و خواستگاری را رد میکنیم که ایمان دارد اما در ملاک های دیگر نقص دارد. آیا همه ما کامل هستیم؟ کامل کیست؟ همه کم یا زیاد نقص داریم اما نباید نا امید بشویم. تا خدا را داریم نا امیدی پسندیده نیست. کسی که خدا دارد نمیتواند ناامید بشود.

4- از توسل به بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا و البته فاطمه معصومه علیهم السلام اجمعین در قم غافل نشوید و از آن بزرگواران جز صلاح دنیا و آخرت چیزی نخواهید که خودشان خواسته ما را بهتر از خودمان میدانند. ناامیدی را با توحید و شناخت بهتر پروردگار از خود دور کنید و به شیطان اجازه نفوذ ندهید. ذکر "لا حول و لا قوه الا بالله" بسیار موثر است. هنگامه اذان و در قبل و بعد از نماز های اول وقتتان حتما حاجات خود را از پروردگار بخواهید که وقت استجابت دعاست.

5- از قدیم گفته اند در و تخته باید با هم جور در بیایند. من ، هر که هستم و شرایطم هر چه هست حتما در این عالم حداقل یک نفر هست که همتای من باشد. خداوند مرا تنها و بدون لنگه نیافریده است. پس چشمانتان را باز کنید و سپس واقعی و بدون عینک رسانه های غربی به عالم نگاه کنیم. خداوند لنگه شما را با شما جفت میکند فقط شما فرستاده خداوند را رد نکنید.

6- هر دختری به تناسب شرایط و محیط زندگانی اش کم یا زیاد خواستگارانی دارد. جوان ترها راحت تر خواستگارهایشان را رد میکنند اما از نظر اسلام نباید به این راحتی و جز به بهانه ایمان نداشتن کسی را رد کرد. فراوان به ما گوشزد کرده اند که دختر را به اولین خواستگار با ایمانش شوهر بدهید مگر این که او ایمان نداشته باشد. خداوند زندگی اهل ایمان را ضمانت کرده است.

● ح سین عالمی


من هنوز با خودم کنار نیومدم همش میخوام خودمو اصلاح کنم ولی حیف که دوباره روز از نو و روزی از نو همش به خودم میگم که نباید اینقدر حرف مردم برام مهم باشه ولی بازم تمام موردهای خواستگاری را به خاطر حرف مردم رد میکنم من رو راهنمایی بفرمایید چکار کنم که از این دهن بینی خلاص بشم و بتونم یه انتخاب خوب داشته باشم.

---------------------------------------------------------------------------------

1- استقلال در شخصیت از مواهب بزرگ خداست و راه کسبش هم تکیه بر خداوند است. انسان مومن بر کسی جز خداوند تکیه نمیکند و خودش را به خاطر این حامی متعال و قدرتمند دارا و نیرومند میبیند. مومنان چون پروردگار عالمیان را اطاعت میکنند و از فرامینش سرییچی نمیکنند لذا خدا را دوست و حبیب خود میدانند و عزت و شکست ناپذیری الله را در خودشان مییابند چون الله مهربان در قرآن کریم عزت و شکست ناپذیری را مخصوص الله و رسول الله و مومنان به الله میداند: "ان العزه لله و لرسوله و للمومنین "

2- هر مهارتی نیاز به تمرین دارد لذا باید استقلال از مردم و تکیه زدن به الله را هم تمرین کرد. نماز تمرین هر روزه این کلام است که : ایاک نعبد و ایاک نستعین : من فقط تو را میپرستم و فقط از تو یاری میجویم. فقط از تو!

من بنده توام و بنده حتی رفع تشنگی را از آب نمیخواهم بلکه از الله میخواهم که با آب مرا سیراب گرداند: هو الذی اطعمنی و یسقین. اگر الله نخواهد آتش ابراهیم را نمیسوزاند و آب تشنگی کسی را رفع نمیکند. ما الله را از همه محاسبه هایمان در تمام علوم فاکتور گرفته ایم اما مومنانی چون ابراهیم او را در تمام مبادلات و معاملات عالم منظور میکنند.

3- دیدن دست بی دستی الله در تمام خیرات و خوبی های عالم ، معرفتی است که به هر کسی عطا نمیشود. باید فهمید که غیر الله نادارتر از آن است که گزندی به مومن به الله بزند و همه حوادث در این عالم سبب رشد ما، و نزدیکتر شدن بیشتر مومنان به خداست. عاشورا نمونه خوب این حکمت الهی است.

4- با خداوند بیشتر حرف بزنید. درد دلتان را با خدا بگویید. شفای دردها فقط اوست. بیشتر دعا کنید که استجابت همراه دعاست. از توسل به خوبان و دوستان درگاه الهی چونان سیدالشهدا علیه السلام استفاده کنید و با گریه و تضرع درمان بدی ها را از خدا بخواهید. الله شنوا و بیناست و از همه بهتر به احوال مومنان آگاه است.

● ح سین عالمی


نوشتید : .اگر من و همسرم هر دو به شهدا و انقلاب علاقه داریم اما در رفتن به راهیان نور یا مزار شهدا به اختلاف میخوریم. مقدارش چقدره؟ تنها برم یا با هم بریم؟ این هفته که او خسته است منم به مزار شهدا نروم؟ اگر او همیشه برای رقتن به مزار شهدا حال نداشت من چکار کنم؟ برم تو ترک؟ من و همسرم هر دو به روضه امام حسین علاقه داریم اما کدام هییت و کدام مداح و کدام ساعت؟ من و همسرم هر دو پر انرژی هستیم اما من اهل کوه نوردی هستم و او نیست! صبح جمعه را خانه بمانیم یا تنها کوه بروم؟ نمیتوان صبح جمعه هم خانه بود و هم کوه رفت! هر دو به ولایت فقیه عشق می ورزیم اما نقش ی ما در جامعه متفاوت است. چگونه فعالیت کنیم که هر دو بیشترین رضایت را از هم داشته باشیم؟ و کدورتی بین ما حاصل نشود؟ 

با خوندن این بند سوالی تو ذهنم اومد اینکه واقعا باید چی کار کرد؟ وقتی طرف مقابلمون مثلا با ما کوه نیاد ما تنها بریم؟ یا اینکه این عامل باعث سردی طرفین نمیشه.

----------------------------------------------------------------------------------

قرار نیست زن و شوهر مثل هم باشند و در تمام امور سلیقه ای مانند هم داشته باشند. اما خداوند کلید تسخیر روح و روان زن را به دست شوهر داده است. اگر مرد در تمام مراحل زندگی با همسرش از سر محبت برخورد کند همسرش چونان پرنده ای سبک بال بالای سر او پرواز میکند و او را تا قله قاف همراهی میکند.

کلید طلایی زندگی شویی همین یک کلمه است: محبت مومنانه به همسر!

البته فراموش نکنیم که محبت به همسر به معنی اطاعت از او در همه امور زندگی نیست اما زندگی هم میدان کار زار و میدان جنگ نیست. همسر را نباید با همکار اداره و مشتری مغازه اشتباه گرفت و با او چانه زنی کرد و از طرف دیگر او را به جایگاه خداوندی نشاند و سجده کرد. در روایات مردان آخرامان را به سجده کردن بر ن و اطاعت از آنان در رفتن راهی خلاف راه خداوند مزمت کرده اند.

لازم نیست همسر شما مثل شما کوه نورد باشد یا برای آمدن به مزار شهدا عشق بورزد ؛ همین که شما به دنبال علایق خود باشید و او را مومنانه دوست بدارید ، به خاطر محبت شما ، او محبوب شما را دوست خواهد داشت. علایق و دوستان و دوست داشتنی های شوهر ، محبوب او خواهد شد. لازم نیست حتی او کوه بیاید اما حتما مانع شما نخواهد شد. زن مظهر عاطفه است و اگر بر سر لج و بی مهری نباشد ابدا مانع طی کردن هیچ کدام از پله های پیشرفت شوهرش نخواهد بود.

زن فقط از شوهرش محبت می خواهد و با تمام نداری های او به خاطر قلب مهربانش میسازد. امان از روزی که همین یک خواسته آسمانی و معنوی از زن دریغ شود.

از این منظر است که خواننده محترم حکمت احکام مترقی و الاهی اسلام نظیر وجوب حجاب و سپس ممنوعیت چشم چرانی و مشاهده فیلم ها و عکس های مبتذل را به خوبی فهم خواهد کرد.

نکته دیگر این است که نقاط برجسته عقیدتی و اجتماعی زندگی خودتان را قبل از ایجاد نهاد خانواده با همسر آینده تان مطرح کنید تا او با شمای کلی زندگی شما آشنا باشد. مثلا طلبه ها باید کلیاتی از فضای طلبگی و آداب آن و سختی های آن برای همسرشان مطرح کنند. اگر به یک ورزش خاص می پردازید یا در صنف کاری ویژه یا رشته و هنر و گرایش خاصی فعالیت دارید او را آگاه کنید تا با آگاهی کامل قدم در این خانواده گذارند اما همان گونه که گفتم ملاک زندگی مشترک هیچ کدام از این مسایل نیست. و دو طرف میتوانند با توافق و آگاهی کامل به یک انتخاب دقیق دست بزنند.

● ح سین عالمی


می گویید ملاک ازدواج ایمان است ولی نمی گویید زندگی شویی سکینه است، راه کمال است، عشق ورزیدن دارد هزار شیرینی دیگر که خدا گفته باید داشته باشد حالا یه بابای به اصطلاح با ایمان شاسکول آمد تا زندگی کند زد رفت پی کارش! حالا چه گلی به سرمون بگیریم؟

نباید قبل از ازدواج به ملاک هایی (که نمی دانم چرا شما قبول ندارید) مثل اخلاق و آدب معاشرت مبتنی بر عرف و شرع و سعه صدر و درک صحیح از زندگی و بلوغ فکری و عاطفی و استقلال مالی و روحی روانی و توانایی حل مشکلات زندگی و هزار ملاک دیگر فکر کرد؟

همین زرتی همه توضیح المسائل را مو به مو عمل کرد و تو زندگی آن قدر کودن بود که هر و از بر تشخیص نمی داد بگیم سگ خور حالا که ایمان داره و رساله رو حفظه و پیشونیش پینه بسه پس زندگی بی خیال .زندگی یعنی تو زندگی شادابی و سر حالی جایی نداره؟ تو زندگی برای کمال آرامش روحی و روانی لازم نیست سکینه لازم نیست؟ نگید که نیست و باز بزنید به صحرای داستان جویبر!! این جوری که شما حرف می زنید به شدت کلی هست و دردی رو دوا نمی کنه!

-------------------------------------------------------------------------

نکات زیر به روشن شدن مطلب کمک خواهند کرد ان شاالله:

1- کسی که مو به مو به رساله عملیه عمل بکند هرگز همسرش را بدون دلیل رها نمیکند. تصور ما از اهل ایمان نباید یک تصور عوامانه و سطحی باشد.

2- اگر در این دوره و زمانه کسی را یافتید که مو به مو به رساله عمل میکند سلام مرا به او برسانید چرا که از اولیای خاص خداوند است! به نظرم در جامعه ما تقلید دقیق در احکام دینی تقریبا منسوخ شده است و خبری از تقلید نیست! این گونه نوشتنم نشان از کمی مومنان است نه نابود شدنشان. البته قبول دارم که ایمان مراتب دارد و هر کس در مرتبه خودش و به اندازه خودش ایمان دارد اما امان از نیمه خالی لیوان!

3- دوام زندگی با کسانی که ایمان به خداوند دارند به مراتب از زندگی با کافران بیشتر است. آمار طلاق در کشور ما را میتوانید با اتحادیه اروپا مقایسه کنید. البته در جامعه خود ما هم ازدواج میان مسجدی ها و اعتکاف رفته ها و چادری ها ، بسیار کمتر از بد حجاب ها و پارتی رفته ها و مسافران هر هفته کیش و نمک آبرود به شکست می انجامد و در نتیجه طلاق می گیرند!

4- از کجای متن ها شما فهمیدید که بنده به نقش اخلاق اعتقاد ندارم؟ اخلاق رکن دیانت است. و البته نسبت ایمان به خداوند با اخلاق نیکوی افراد ، نسبت مستقیم است. هر چه ایمان شخص بیشتر باشد اخلاق او با همسر و اطرافیانش و در مجموع همه مومنان بهتر است.

5- اداب معاشرت نیکو ، نظیر سلام کردن به مومنان و احترام به افراد مسن و کودکان و . از اخلاق پیامبران و اولیای دین است. اما اگر منظور شما از آداب معاشرت همان گونه که امروز در شهرهای بزرگ کشور و دانشگاه ها مرسوم شده است ، اختلاط با نامحرم و خندیدن و گپ زدن با آنان است که مومن از این آداب معاشرت ها بلد نیست!

6- ایمان به خداوند مهمترین عامل شادی و سرزندگی است. خنده در میان اهل ایمان مصنوعی و مضحک نیست. در روایات لبخند نشانه مومن است اما غم مومنانه او در دلش نهفته. اهل ایمان آرامش واقعی را تجربه میکنند. حلوای طنطنانی تا نخوری ندانی!

اما ملاک هایی نظیر استقلال مالی و روحی و روانی و توانایی حل مشکلات زندگی و هزار ملاک دیگر بدون در نظر گرفتن خداوند و انجام دادن قانون او نخواهند توانست آرامشی پایدار و ابدی و همیشگی و البته عمیق، برای انسان به ارث بگذارند.

7- به نظرم تمام آرزوهای شما فقط و فقط در یک انسان مومن جمع میشود البته اگر ایمان به خدا را به زبل بودن و البته معاشرت و اخلاق را به گپ زدن با نامحرم ترجمه نکنیم چون انسان مومن در نگاه کافران و منافقان گاهی بلکه اکثرا ، کودن و ابله می نماید چون مومن دستی برای رشوه گرفتن ندارد و زبانش به دروغ نمی چرخد و چشمش فقط در دو چشم همسرش دوخته میشود! انسان مومن غیرت دارد و دخترانش را برای هرزه ها زینت نمی دهد. مومن قانون خدا را قانون میداند و برای خوش آیند کسی خم و راست نمیشود. مومن دنبال رضایت خداست و نه رضایت ارباب قدرت و ثروت.

● ح سین عالمی


ایمان فقط کافی نیست چرا که: 

اولا ایمان مقول به تشکیک است و چه بسیار مومنانی که با هم در زندگی شویی سازش نداشته و سرانجام کار به طلاق کشیده شده. 

ثانیا روایات دیگر چی؟ درباه خانوادهاش!جمالش!اخلاقش!و. و ثالثا چطور دستور پیامبر در یک شرایط خاص زمانی و مکانی را از داستان الغا کرده و از آن یک قاعده استنباط می کنید؟ انسان یک موجود پیچیده ای است نگاه بسیط بدان موجب مشکلاتی می شود

 رابعا جواب شما تنها جواب معنوی است لذا بد نیست به دنبال جوابهای ظاهری و مادی هم باشیم چرا که در یک جهان مادی به سر می بریم!

------------------------------------------------------------

1- درست میفرمایید! ایمان فقط کافی نیست اما ایمان در تعریف ما صرف اعتقادات بی روح و البته نپوشیدن لباس عمل صالح و اخلاق بر پیکر تدین نیست. در جهان اسلام کسانی بوده اند (مرجئه) که صرفا بر ایمان بدون عمل صالح تاکید میکرده اند که اهل بیت ما را از نزدیک شدن به آنان و افکار خطرناکشان نهی کرده اند اما کلام این نیست بلکه کلام ما تاکید بر ایمان است به عنوان اصل . این اصل حتما با فرعی به عنوان عمل صالح همراه است و لذا عمل صالح ، نشانه و ملاک تشخیص ایمان است. البته بار ها گفتهایم که عمل صالح نیز تنها و تنها در عمل به رساله عملیه مراجع عظام تقلید است. ایمان مثل نور است. ایمان یک امر تشکیک پذیر است.امری تشکیک پذیر است که دارای شدت و ضعف است از همان جهت که دو امر شبیه هم هستند از همان جهت با هم اختلاف داشته باشند. مانند دو لامپ صد وات و دویست وات که هر دو نورند و شبیه به هم اما از همین جهت که نور هستند و متحداند با هم اختلاف هم داشته و شدت و ضعف دارند. هم مراتب بالای آن ایمان است و هم مراتب ضعیف آن اما به هر حال هر دو ایمان است.

2- باید توجه کنیم که در امر ازدواج لازم نیست دو طرف حتی در مراتب ایمان نیز ، کفو یکدیگر باشند چرا که شرایط چنین ازدواجی بسیار نادر بلکه در شرایط امروز و جامعه ما در متن واقع ناممکن است چرا که ما دستگاه ایمان سنج نداریم. مگر همسر ابوذر و سلمان مانند آن دو صحابی بزرگوار مومن بودند؟ و آیا ایمان همسران آن دو مثل ابوذر و سلمان بوده است؟ زوجین لازم است در اصل ایمان همتای هم باشند و همترازی ایشان در یک مرتبه خاص ایمان لازم نیست. در زمان ما هم همین طور است. آیا همسر آیه الله العظمی بهجت مثل خود ایشان عارف و فقیه و سالک است؟ همسر مکرمه ایشان قطعا از ن بلند مرتبه دوران ما هستند اما دلیلی ندارد که همسر یک عارف مثل او و در مرتبه او باشد. فراموشمان نشود که زوجین برای هم فقط همسر هستند.
 

3- اما اینکه فرمودید چه بسا مومنانی که طلاق گرفته اند و زندگی مشترکشان ادامه پیدا نکرده است! باید بگویم که در مراتب ضعیف ایمان ، چه بسا افراد از امتحانات اخلاقی و سلوکی ، و از زیر بار مشکلات مختلف ، سر بلند بیرون نیایند اما این به این معنا نیست که ایمان فقط ملاک انتخاب همسر نیست و یا ملاک کافی نیست. طلاق از طرف هر یک از زوجین که دنبال شود میتواند دلایل متعددی داشته باشد که میتوان به صورت جدا به آن پرداخت اما نمی توان از طلاق گرفتن برخی مومنان نتیجه گرفت که تاکید بر ایمان و نادیده گرفتن امور دنیایی کاری غلط و ناپسند است.

 

4- در ضمن نباید فراموش کنیم که طلاق نشانه این است که حداقل یکی از زوجین وظایف الهی خودش را به خوبی انجام نداده است به طور مثال یا زوج به انجام واجبات عاطفی و جنسی و نقدی خود اهتمام نداشته و یا اینکه زوجه ناشزه شده و به درستی تمکین نکرده است.

 

5- در مورد اخلاق و جمال هم میتوان گفت که اخلاق خود یکی از نشانه های ایمان است و جمال در این روایات به معنی حسن الوجه بودن است که انسان مومن حتی اگر بلال حبشی سیاه پوست باشد از آن زیبایی معنوی برخوردار است. نسخه اسلام برای ازدواج برای سفید رویان و بانمک ها نیست بلکه همه در قانون اسلام در امر ازدواج سهیم اند. آیا شما برای کسی که از زیبایی ظاهری محروم است مجرد بودن تا آخر عمر را تجویز میکنید؟ و یا اینکه او هم حق انتخاب همسر را دارد؟ آیا او هم باید با انسانی نظیر خود ازدواج کند؟ با کدام دلیل؟

 

6- حضرت آیت الله مجتهدی معروف بودند به این که طلبه های زیبایی دارند اما خودشان بارها میفرمودند که : اگر بلال حبشی برای طلبه شدن پیش من بیاید من او را می پذیرم چرا که چهره اش نور ایمان دارد و زیبایی و جمال او غیر از زیبایی کافران است.همان گونه که دشمنان اهل بیت و منافقان صورتی کریه و زشت دارند که در دل نمی نشینند حتی اگر ملکه زیبایی سال باشند!

 

7- از طرف دیگر فراموش نکنیم که انسان کمال طلب است و بدش نمی آید که همه کمالات در همسرش جمع باشد. چه بهتر که همسر انسان از یک خانواده شریف و پول دار و مومن و زیبا و . باشد اما نمیتوان این نسخه را برای همگان تجویز کرد تا همه دنبال همسری با چنین ویژگی هایی باشند. در مقام انتخاب بین دو گزینه ، انسان کمال طلب گزینه بهتر و شریف تر را انتخاب میکند اما سخن ما در این مقام نیست. بسیاری از مخاطبان بنده و دوستان دانشگاهی ما به بهانه های واهی و غیر قابل قبول دختر معرفی شده خدمتشان یا پسر به خواستگاری آمده و ایستاده پشت درب خانه شان را رد میکنند. کلام در این فضای دنیایی و غیرمومنانه است نه در فضای انتخاب بین خوب و خوب تر چرا که فطرت کمال طلبی انسان به او اجازه نمیدهد بین خوبتر و خوب دست به انتخاب خوب دراز کند.

● ح سین عالمی

 

8- در مورد داستان جویبر و ذلفا همین مقدار کافی است که شما و همه دوستان علاقه مند به مباحث اسلام و نیازهای زمانه را به کتاب عمیق استاد شهید مرتضی مطهری به نام اسلام ونیازهای زمان جلد اول ارجاع دهم. حضرت استاد در کتاب داستان راستان که خلاصه همه کتب ایشانبلکه خلاصه خودشان است این حکمت زیبا را مطرح کرده اند و بر افکار پست دنیایی ما خط بطلان کشیده اند. درود خداوند بر علمای راستین اسلام که ما بر سر سفره آنها نشسته ایم. در ضمن بسیاری از قوانین کلی فقه و اصول شیعه نظیر قاعده لا ضرار از دل همین داستان های ساده استخراج شده اند. فقط اشکال اینجاست که این احادیث تربیتی مطرود شده اند و احادیث استصحاب و حدیث لاضرار دروس اصلی حوزه علمیه را به خود اختصاص داده اند.

 

9- انسان یک موجود پیچیده است اما فرق است بین نگاه غربی و انسان محور و مادی و جاهلانه به انسان با یک نگاه دقیق و معرفتی و مبتنی بر روایات و آیات قرآن به انسان و که نتیجه اش دور کردن انسان از خرافت و تبیین دقیق دین و نسخه دقیق دادن به جوان هایی است که قصد تشکیل خانواده دارند آن هم نسخه ای فراگیر و جهان شمول که خوشگل و زشت و پول دار و فقیر طبق آن بتوانند ازدواج کنند و دلیل های واهی دنیا طلبان را کنار بگذارند و در مسابقه تجمل گرایی شیاطین شرکت نکنند

10- من یک طلبه ام و باید جواب معنوی به انسان ها بدهم. گوش مردم از جواب های مادی و دنیایی پر است. روان شناس های ملحد و از خدا بی خبر بر خلاف روان شناس های خداشناس و دین محور تمام تلاش خودشان را میکنند که مردم را بیشتر و بیشتر گرفتار این ملاک های مادی کرده و از خدا و معنویت دور کنند. وظیفه ما طلبه هاست که به آسمان اشاره کنیم تا بلکه چند نفر سرشان را از داخل آخور دنیا بالا بیاورند و به آسمان نگاهی کنند. 
البته این کلام به این معنا نیست که نسخه های مشاوران خدامحور نسخه های مسکن و شاید موقت و بعضا بی فایده است. 
نسخه های انبیا نسخه هایی کارآمد و جهان شمول اند و همه مردم میتوانند به آن عمل کنند. 
"العلماء ورثه الانبیاء" ما طلبه ها وارثان کسانی هستیم که مردم را از امور دنیایی دور میکردند و دل در امور آخرتی می بستند. ما وارث پیامبری هستیم که دختر عزیزش لباس عروسی اش را در شب زفاف انفاق میکند. ما باید مروج چنین سبکی از زندگی باشیم. اگر امروز عروس های کشور ما در شب زفاف چنین انفاق زیبایی نمی کند مقصرش ما علما هستیم که مردم را به جای آسمان به سمت زمین برده ایم!

خوب حالا به نظرتون آنقدر که تمکین مطرح شد و تو جامعه مطرح میشه آیا رفتار متقابل مرد هم مورد توجه قرار مگیره؟ یا فقط ما به یک اسلام کاریکاتوری معتقدیم؟ مباحث نباید به اسلام کاریکاتوری منجر بشه. اکثرا همش روی وظیفه زن تاکید میشه . همه خوب بلدن هی تمکین رو علم کنن اما اونقدری که تو جامعه هی میگن زن ها باید تمکین کنن و دنبال اجرا شدنه این امر اسلام هستن ، دنبال وظیفه متقابل مرد نیستن !
بابا همون اسلامی که میگه تمکین بر زن واجبه همون اسلام بعدش میگه مرد باید این چنین و آن چنان کنه (مثلا باید براش نوکر و کلفت بیاره تو خونه. از نظر اسلام زن میتونه شیر بها بگیره! باید در شان زندگی خونه پدری اش براش خرج کنه و نفقه بده و باید بهش محبت کنه و )

اما کی دنبال احقاق این حق هاست؟ همش گفته میشه تمکین ! اسلام کاریکاتوری !

-------------------------------------------------------------------------------------

امان از اسلام کاریکاتوری! با شما موافقم

جهت روشن شدن مطلب چند نکته خدمتتان هدیه میکنم:

1- تمام تلاش مصلحان اجتماعی همین است که با کاریکاتوری شدن جامعه خودشان مبارزه کنند و به اندازه توانشان مردم را با آنچه صحیح میدانند آشنا کنند. اسلام در بوم نقاشی هر مصلحی تصویری یافته. من در مقام قضاوت در مورد این نقاشی ها نیستم اما به نظر من باید تلاش کنیم نقاشی عترت و اهل بیت از اسلام را بازسازی کنیم. اگر این نقاشی ترسیم شود تالار موزه مسدود میشود و مجموعه دار مجبور میشود به فکر راه چاره باشد.

2- امام سجاد در اتاقش قرآن میخواند. صدای امام بسیار زیبا و دل نشین بود. آوای قرآن از پنجره به کوچه می آمد و فضا را عطرآگین میکرد. دخترکان به مظهر قنات رفته بودند و مشک ها را پر کرده به خانه میبردند. کوچه در محل اتاق امام شلوغ شده بود. همه میخواستند امواج آسمانی قرآن را سر بکشند. کوچه مسدود شد و همه روی پا مشغول شنیدن بودند. حتی مشک آب را از روی دوش زمین نگذاشتند. صدای قرآن خواندن علی بن حسین همه را میخ کوب میکرد. مشک آب قطره قطره تهی میشد. علی بن حسین هنوز قرآن میخواند. مشک دختران مدینه خالی شده بود! امام از خواندن قرآن منصرف شدند تا کوچه بسته نباشد و مردم به کارهایشان برسند!

3- باید اسلام را زیبا تلاوت کرد. باید قطعات پازل را درست در کنار هم قرار داد تا تصویرمورد نظرمان در مقابل چشم رخ نمایی کند. اسلام یک قانون است ؛ یک قانون یکپارچه و منظم و بی نقص که یا باید همه اش را پذیرفت و یا باید همه اش را کنار گذاشت. قرآن خود میفرماید: افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض؟ فما جزاء من یفعل ذلک الا جزی فی الحیات الدنیا و یوم القیامت یردون الی اشد العذاب.

البته همین قانون یکپارچه و یک دست در میان احکامش قوانین ثابت و متغیر دارد. یعنی بعضی همیشگی و بعضی تغییرپذیر هستند. برای مطالعه بیشتر میتوانید کتاب اسلام و نیازهای زمان استاد شهید مطهری را مطالعه کنید.

4- کارشناس دین من و شما نیستیم. کارشناس دین برای تشخیص قوانین ثابت و متغیر در هر زمان فقیهان زمان شناسی هستند که از طرف امام زمان در عصر غیبت حضرتش متولی امور شیعیان شده اند و ما موظف به عمل کردن فتوای ایشان هستیم. پس قانون ما در مقام عمل ، رساله عملیه مرجع تقلیدمان است. کلام همین و حرف تمام!

5- نسخه ن با نسخه مردان متفاوت است. برای خروج از اسلام کاریکاتوری هر کدام باید قدم های سازنده ای بردارند که تا این قدم ها برداشته نشوند تصویر صحیحی از اسلام نخواهیم داشت.

6- نسخه مردان این است که چشم خود را کنترل کنند و دست به ناموس دیگران دراز نکنند. امانت دار باشند که اگر کسی به ناموس دیگری دست درازی کند دیگران به ناموسش دست خواهند زد. مردان نباید با خیال زنی دیگر با همسر خود در آمیزند که اگر چنین کنند شیطان در فرزندش با او شریک خواهد بود. مرد باید به همسرش مهربانی کند و با او مودت و رحمت داشته باشد.

اگر مرد عادل باشد و بتواند میان ن عدالت برقرار کند میتواند چند زن داشته باشد. مرد باید میان نش عدالت برقرار کند و شبهایش را تقسیم کرده ، هر شبش را به نظم ، نزد یکی از آنان باشد. اگر دو هندوانه برای دو همسرش خرید موظف است نیمی از یک هندوانه و نیمی از هندوانه دیگر را به هر کدام بدهد تا اگر هندوانه ای آب دار نبود بین آنها تقسیم شده باشد.

7- در مقابل ن نیز وظایفی دارند. بخشی در قبال خداوند و بخشی در قبال خانواده. ن باید چشم خود را از نامحرم بپوشانند و با حفظ امانت داری ،خود را ملتزم به خانه و شخص شوهر خود بدانند. زن در خانه شوهر هیچ واجبی جز اطاعت از شوهر در امور جنسی ندارد. حتی وظیفه زن بچه داری و پوشک عوض کردن هم نیست. آشپزی هم همین طور.

8- به نظرم اسلام پازلی چیده است که حتی با وجود چهار زن در کنار یک مرد آنها زندگی خوب و خوشی خواهند داشت. چون نیاز اصلی ن لحاظ شده است و هر یک سهم خود را خواهند داشت. مرد نیز در قبال آنها وظایف جنسی و مالی و عاطفی واجبش را انجام خواهد داد.

9- مقام کلام من مقام دفاع از قانون است نه دفاع از افراد. چه بسیار مردانی که به بهانه همین احکام همسر اول خود را رها کرده اند و نه حتی نفقه زن که نفقه فرزندان خودش را هم نمی پردازند و حق هم خوابگی زن را ادا نمی کنند.

حکایت تبلیغی: در مترو زن سالخورده ای جلوی مرا گرفت. دو کیسه بزرگ لوازم و پارچه در دست داشت که واضح بود از بازار بزرگ تهران خرید کرده تا بتواند با خیاطی زندگانی بگذراند. با ناراحتی و نفرت نگاهی به من کرد و گفت: من به قرآن شما ایمان ندارم؛ شوهرم من و سه دخترم را رها کرد و با دخترکی به دنبال خوشی خودش رفت صرفا به حکم قرآن!

چند لحظه مکث کردم تا آرام شود. گفتم: مادر شما از قرآن ناراحت نیستید! شما از ظلم ناراحتید! منم از این ظلمی که به شما رفته و به اسم قرآن تمام شده ناراحتم! کدام آیه قرآن اجازه چنین ظلمی را به شوهر شما داده است؟

باور کنید همین زن حاضر بود سایه شوهرش بالای سرش باشد و شوهرش یک شب درمیان به او و فرزندانش سر بزند اما او را بدون نفقه و خرجی و البته بدون همخوابگی حلال رها نکند. موارد متعدد این ظلم را همه ما شاهد هستیم و راهش صرفا در اجرای دقیق احکام اسلام است.

حکایت تبلیغی: دانشجویی داشتم که برایم از بی مهری پدرش میگفت. پدری که او و مادرش را ترک کرده بود. از زندگی پدرش با همسر جوان و جدیدش و البته از سرکشی نکردن چند ساله او به همسر و بچه های خودش و از ندادن نفقه و رها کردنشان به امان خدا!

10- اگر میخواهید عظمت قانون اسلام را بدانید باید سری به مطبوعات و رسانه های غربی بزنید و اوراق آن کتاب تباهی را با دقت مطالعه کنید. در غرب برای فروختن شامپوی کمپانی های ضد بشر، بدن یک دختر زیبا را نمایش میدهند و زن تا زمانی قیمت دارد که زیبایی داشته باشد. در رومه ها اطلاعیه میدهند که من و همسرم نیاز به یک مرد برای تجربه سه نفره داریم! در نیازمندی های رومه اطلاعیه میدهند که ما یک زوج هستیم که نیاز به یک زوج دیگر داریم! زن در غرب به اینجا رسیده است. زن غربی معنی عشق بازی های شرقی را نمیفهمد و تشنه محبت واقعی و قانون مند است. غرب و زن غربی امروز تشنه اسلام و احکام آن است چون تباهی و انحراف را چشیده و به انتهای خط رسیده است و راهی برای فرار از آن کثافت ها جز اسلام و عمل به آن ندارد.

حکایت تبلیغی: یکی از دوستان طلبه ام که اهل آمریکاست و در قم درس میخواند و برای ماه رمضان به آمریکا رفته بود میگفت: از زیباترین احکام اسلام برای ن آمریکا احکام ازدواج زمان دار در اسلام است چرا که مردان غربی ، ن زیبا اما بی شوهر و تنها را فقط برای هم خوابگی یک شب بلکه چند ساعته میخواهند و سپس رها میکنند! میگفت برای زنی غیر مسلمان که از او خوشم آمده بود و قصد ازدواج زمان دار با او داشتم توضیح دادم که در مدت معینی مثلا یک ماه من و تو همسر یکدیگر هستیم و فقط برای هم و نه کس دیگر. آن زن ابتدا متعجب کرد و سپس خوشحال شده بود! دوری دوست طلبه ما از همسرش باعث شده بود آن زن تنهای اهل کتاب ولو برای مدتی کوتاه طعم محبت مومنانه را بچشد محبتی که یافته نمیشود!

● ح سین عالمی


سفر راهیان همه چیز رو برای حداقل بنده عوض کرد، خیلی چیزهایی که یه زمانی برام ملاک بود،خیلی چیزهایی که یه زمانی برام با ارزش بود، همه ی چیزهایی که رنگ دنیایی بودن میداد برامون بی ارزش شد و رنگ باخت.
خداروشکر تا حدودی تونستم حال اون موقع رو حفظ کنم، ولی خب گاهی اوقات انسان وسوسه میشه و درگیر چیزهای دنیوی میشه،حالا خواسته یا ناخواسته، چی کار کنیم که زندگیمون از این لغزش های کوچیک دنیوی هم پاک بشه؟فکر می کنم هرچقدر که از این زندگی دنیوی دورتر بشیم و ملاکمون همون ایمانه خالص باشه،به این سبک زندگی قشنگی که برامون تصویر می کنید نزدیک تر میشیم و ازدواج آسون تر و زندگی بعد از ازدواج هم به مراتب پایدارتر خواهد بود.درسته؟
حالا برای کندن از این دنیا باید چی کارها کرد؟ چه برنامه هایی باید داشت؟ برای حفظ اون حال باید چه برنامه هایی داشت؟

-----------------------------------------------------------------------

سلام بر راهیان نور هر آن کسی که دنباله رو نور است و دلش برای نورانی شدن می تپد. خاطره آن سفر نورانی خصوصا شلمچه اش و نورانیت آن ، برای من و به نظرم برای شما و همه همسفران محترم تا پایان عمر باقی و جاوید خواهد ماند ان شاالله.

درست است! موافقم !

کندن از این دنیا یک تعبیر دو لبه است. نباید از دنیا تارک شد و به زندگی و فلسفه کلبی رو آورد بلکه باید دنیا را ساخت و از آن با دیده رعنا و نظر بلند عبور کرد. شهدا از دنیا دل کندند اما دل کندنی زیبا و همراه با اوج محبت به همسر و فرزندانشان. همگی عکس فرزندانشان را داخل جیب پیراهنشان به همراه داشتند و به خانواده خودشان عشق می ورزیدند اما محبت به خداوند و فرامین او و فتوای مرجع تقلیدشان امام روح الله را از همسر زیبا و فرزند بازی شان ،  دوست داشتنی تر میدانستند.

با یک برنامه دقیق و منظم باید یک سری کتاب را مطالعه کنید و جمله جمله آن کتاب ها را سر لوحه زندگی خودتون قرار بدید:

 

قدم اول:

انتشارات روایت فتح سه سری کتاب چاپ کرده به نام های:

مجموعه پنج جلدی آسمان ؛

مجموعه بیست جلدی نیمه پنهان ماه

و مجموعه پنج جلدی اینک شوکران

که خاطرات همسران محترم و بزرگوار شهداست از زندگی پاک و آسمانی اما کوتاه آنها با شوهرانشان در دوران دفاع مقدس. در اولین فرصت همه این کتاب ها را بخرید و بخوانید. حجم این کتاب ها بسیار کم است و در قطع پالتویی هستند به نظرم هر روز یک جلد آن تمام میشود.

 

قدم دوم:

کتاب مطلع عشق که خلاصه بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران است در جلسات عقد برای زوج های جوان که به نظرم قانون اساسی زوج های جوان است در سال های ابتدایی زندگی که انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی آن را چاپ و منتشر کرده است. حتما بخرید و در صفحه اولش بنویسید: قانون اساسی زوج های جوان انقلابی!

 

قدم سوم:

باید تقلیدتان را بازیافت کنید و زندگی را بر اساس رساله عملیه که مورد رضایت امام معصوم عصر و پیامبر مکرم اسلام است ، منطبق کنید. حتما رساله امام امت خمینی کبیر را تهیه کنید و بخوانید و سپس احکام روزانه و مبتلا به را از رساله اجوبه الاستفتائات اثر رهبر معظم انقلاب بخوانید و عمل کنید.

سپس سعی کنید یک سری اقدامات سلوکی وعملی در طی هفته و در کنار مطالعه داشته باشید:

رفتن به مزار شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و خصوصا شهدای گمنام که در سراسر تهران و دیگر شهرها مهمان مردم ما شده اند.

یک برنامه ورزشی منظم در برنامه خودتان بگنجانید که طبق دستور مقام عظمای ولایت کوه پیمایی یا کوه نوردی نمونه خوبی از ورزش هاست که به تعبیر حضرت آقا: همیشه کوه نوردی ورزش مورد علاقه مردان بزرگ تاریخ بوده است.

مسلما راه به همین جا ختم نمیشود:

کنار گذاشتن دوستان ناباب گذشته و دوستی با راهیان و سالکان نور و کتاب خوانی گروهی با ایشان و کوه نوردی گروهی و دوستی های مومنانه از بهترین روزی های آسمانی برای شما و همه راهیان نور است.

● ح سین عالمی


واقعیت اینه که حداقل من حوصله ندارم خانواده ی همسر آیندم انسانهایی باشند که تقابل عقیدتی باهاشون داشته باشم و دنبال خانواده ای هستم که کمترین اصطکاک عقیدتی رو هم با دخترشون و هم با خودشون داشته باشم. در مورد نسبتهای نسبی که نمیشه کاریش کرد (کما اینکه همین امشب یه درگیری حسابی با یکیشون در دفاع از انقلاب و حضرت آقا داشتم) ولی در مورد فامیل سببی که خودم قراره با توکل بر خدا انتخاب کنم، انصافن نمی تونم یک چنین خانواده ای رو تحمل کنم.
دختری هم کفو که خانواده اش هم هم کفو خانواده من باشند، مطلوب منه نه دختری که خودش خوبه و خانوادش ضدانقلاب و لاابالی و .
خدا یه دختر خانواده دار و خوب با خانواده انقلابی نصیب من و دوستان بزرگوار بهتر از من بکنه

------------------------------------------------------------------------------------------

انسان کمال گراست و به همه خوبی ها علاقه دارد و در پی کسب آنهاست. مسلما اگر از خود شما به صورت درختی در یک پرسش نامه ، داشتن یا نداشتن همه کمالات در همسر آینده شما را سوال کنند شما همه کمالات را طالب خواهید بود. البته ممکن است صفتی از نظر شما کمال نباشد که در نظر همگان کمال مطلوب است و شما آن کمال را نخواهید اما به هر حال کمال را می طلبید.

تمام کلام من این است که با دخیل کردن حتی یک ویژگی ولو ناچیز در دختر یا خانواده او حق انتخاب شما به اندازه همان یک ویژگی و گستره شمول آن کاهش می یابد. تمثیل قرآنی ساده اش داستان گاو بنی اسرائیل میشود و پیروان موسی که ناچار میشوند از میان آن همه گاو به خریدن آن گاو خاص و با آن قیمت کذایی دست بزنند. آنها میتوانستند اولین گاو را ذبح کنند اما با دخیل کردن ویژگی هایی که در اصل داستان تاثیر نداشت گره های محکمی بر ریسمانی زدند که گلوی خودشان را میفشرد.

به نظر شما چند درصد دختران عالم مسلمان و مومن به کلیات قرآن و اسلام هستند؟

از میان دختران مسلمانان چند درصدشان شیعه هستند؟

از میان آنان چند درصدشان ایرانی هستند؟

چند درصد افراد باقی مانده با زبان محلی شما صحبت میکنند؟

چند درصدشان دانشگاه رفته اند و مدرکی در حد شما یا نزدیک به شما دارند؟

چند درصدشان با انقلاب موافقند؟

چند درصدشان مفهوم ولایت فقیه را میفهمند و به آن اعتقاد دارند؟

و از میان معتقدان به ولایت فقیه چند نفرشان به ولی فقیه حاضر علاقه دارند؟

چند درصد افراد باقی مانده در حد شما بینش ی دارند؟

چند درصدشان تاکنون موسیقی حرام گوش نداده اند؟

چند درصد تقلید میکنند؟ و مرجع تقلیدشان همان کسی است که شما از او تقلید میکنید؟

چند درصد از افراد باقی مانده زیبایی مورد نظر شما را دارند؟

چند درصدشان خانواده ای دارند که در میان کل خانواده کسی که مخالف اعتقادات ی شما باشد یافت نشود؟

به نظرم شما قطعا مجرد خواهید ماند چون دختر مورد نظر شما در کره خاکی یافت نمیشود!!

قبول ندارید؟

با همین ملاکی که شما قرار داده اید شما به جای ازدواج با یک فرد و مصاحبه با او باید حداقل با پنجاه نفر از نزدیکان او که همه برادر و خواهر و خاله و عمه و نزدیکان آنها هستند مصاحبه کنید چرا که شاید همان فرد نخاله در یک جلسه مهمانی با شما بر سر یک مساله ی جر و بحث کند و شما حال و حوصله چنین فردی را نخواهید داشت و در نتیجه آن دختر، دختر رویایی شما نخواهد بود چون شوهر خاله اش یک توده ای کمونیست مسلک سیبیلو است!

تمام حرفم همین است که با دخیل کردن هر یک از این ویژگی ها دایره انتخاب خودتان را تنگ و تنگ تر میکنید و در نهایت هم به شخصی که تمام ویژگی های مورد نظر شما را داشته باشد نمی رسید.

من حتی معتقدم که جز ایمان هیچ کدام از قیود بالا هم ملاک انتخاب همسر نیست حتی فهم نظریه ی اسلام و نظریه ولایت فقیه!

لازم نیست که همسر من مفهوم ولایت فقیه را درک کند و مثل من بینش ی داشته باشد. لازم نیست که همسر من به زبان محلی من صحبت کند. لازم نیست که همسر من حتی ایرانی باشد.

مرد مومن باید بتواند با هر دختری که به اسلام مومن باشد زندگی کند. بنده خودم فقط یک خواستگاری رفتم و هیچ کدام از این ملاک ها برایم مطرح نبود. در کمتر از چهل و هشت ساعت و با دوجلسه ی نیم ساعته و یک گفت و گوی ساده و کلی همسرم را انتخاب کردم. به همین سادگی. این راه را رفته ام و با همین دید باز هشت سال است که زندگی مشترکم را ادامه داده ام. من از آسمان که به زمین نیامده ام تا شما بگویید شما با ما فرق دارید!

معیارم ایمان بود!

● ح سین عالمی


  یه مورد بهم معرفی شده ولی یه مشکل بزرگ یا به عبارتی یه نقطه ی سیاه داره اونم این که این آقا یک بار طعم زندگی مشترک رو چشیدند. من متولد 69 هستم وایشون 62. بماند که چقدر همه ازشون تعریف می کنند و از خانوادشون هم همین طور. ولی دلم اصلا راضی نمیشه کسی که یه بار زندگی رو تجربه کرده با من باشه.تازه ممکنه تو زندگی با اون فرد مقایسه بشم. از طرفی این آقا چیزایی که لازمه ی ازدواج هست رو داره. و جالب اینجاست که پس از جویا شدن علت ازدواج میگن به خاطر بی حجابی زن اولش بوده. ولی خب مگه این آقا از اول با همسرشون نگفته بودند!! یا مگه همسرشون رو ندیده بودند!! ولی من واقعا به این چیز معتقدم که خب اگه ایشون میتونست زن نگه داره با همسر اولش می ماند. چرا زندگیشو بهم زد!! از طرفی خواهر آقا پسر میگن که برادرم دلیل اصلی رو نمیگه و ما هم هنوز نمیدونیم برای چی از همسرشون جدا شدن!!

حالا من نمیدونم چی کار کنم؟

--------------------------------------------------------------------------------------

اگر ملاک اصلی و یگانه ازدواج ایمان باشد که هست،ازدواج قبلی خواستگار شما نمیتواند با بودن ایمان ، عاملی برای جواب منفی دادن و رد کردن خواستگار باشد. علاوه بر اینکه نکات مثبت فراوانی در متن شما درباره شخصیت ایشان دیده میشود که مهمترین آن از نظر بنده صداقتشان در بیان شکست گذشته است حتی اگر عامل شکست خودشان نبوده باشند.

 

در جامعه ما و در شهرهای بزرگ از هر سه ازدواج یکی به شکست منجر میشود. من از شما میپرسم که آیا هر کدام از دختر و پسر بعد از شکست اولشان حق ادامه زندگی و تشکیل خانواده ندارند؟ این اتفاق هم از طرف دختر و هم از طرف پسر قابل مطرح شدن است. به هر حال جامعه ما باید خود را برای ازدواج هایی از این دست آماده کند. و چه بسیار ازدواج هایی که در آینده نزدیک با چنین شرایطی و به صورت طبیعی شکل بگیرند.

 

حال اگر خواستگاری برای کسی آمد که نقطه سیاه پرونده او شکست او در زندگی سابقش است اما ایمانش را ستایش میکنند که خود دلیل بر این است که مقصر اصلی به طلاق کشیده شدن ازدواج او نبوده است آیا ما میتوانیم به این راحتی او از او دست شسته و را از دست بدهیم ؟ فراموش نکنیم که در میان انسان ها نمره بیست یا نداریم و یا نمره ای بسیار کمیاب است.

 

بسیار اتفاق می افتد که افراد ضعیف الایمان برای از دست ندادن خواستگاری که شرایط خوبی دارد ، در جلسه خواستگاری تمام شرایط و خواسته های خانواده او را می پذیرند تا ازدواج سر بگیرد اما بعد از تشکیل زندگی جدید ، حقیقت و باطن خود را ظاهر میکنند که به طور مثال میتوان به عدم اعتقاد دختر به حجاب اشاره کرد.

 

هفته گذشته مشاوره ای داشتم که دختر در جواب مادر پسر ، حرف های بی ربطی زده بود. به طور مثال چادر را حجاب خود معرفی نکرده بود اما بعد از دیدن پسر و شناختن او و خانواده اش و موقعیت اجتماعی و اقتصادی آنها ، خود را علاقه مند حجاب و دیانت معرفی میکند و صد و هشتاد درجه تغییر میکند! آن هم ظرف مدت کمتر از نیم ساعت!

 

بسیار اتفاق میافتد که دختر به خاطر فضای خانه پدر یک نوع خاص از پوشش را استفاده میکند اما اعتقادی به آن ندارد و منتظر فرصت است که حجاب مورد علاقه خودش را در فضای آزاد بعد از ازدواج بر تن کند. مثالش هم در طرف چادر و هم در بی حجابی فراوان است. پس نمیتوان گفت که ، مگر پسر حجاب همسرش را قبل از انتخاب او به همسری ندیده است؟ در اطرافیان همه ما و در گنجینه خاطراتمان چه بسا افرادی از دوست و آشنا یافت بشوند که بعد از ازدواج و در اثر تغییر فضای خانواده و آزادی بیشتر ، چادر به سر کرده اند و یا بی حجاب شده اند.

 

در ازدواج  طلبه ها بسیار اتفاق میافتد که دختر و خانواده اش با معمم شدن او در جلسه خواستگاری مخالفت نمیکنند بلکه حتی خود را علاقه مند به ت نشان میدهند اما بعد از سر گرفتن ازدواج به زیر حرف خود میزنند و طلبه را به خیال خودشان در کار انجام شده قرار میدهند و او را مجبور میکنند که لباس مقدس ت را بر تن نکند. بسیاری از طلبه هایی که لباس ت بر تن نمیکنند گرفتار چنین همسرانی هستند و خودم در میان دوستان شاهد طلاق هایی بوده ام که طلبه ی علاقه مند به خدمت به اسلام و تلبس به عبا و عمامه ، این بد اخلاقی همسر و خانواده همسرش را با جداشدن از همسر بی وفا و بد اخلاقش جبران کرده است. 

در مورد مقایسه خوب است بدانیم که : کسی که از یک کالا دو مدلش را دیده باشد ، مقایسه کردن یک امر طبیعی است. اما به نظرم امر ناشایست اینجاست که تفاوت های هر کدام و البته برتری های یکی بر دیگری عرضه شود. به نظرم این ، مهارت یک زن در شوهرداری است که بتواند دل همسر را از محبت خود سرشار کند و جایی برای مقایسه او با دیگران باقی نگذارد.

 

گاهی یکی از دو طرف دارای عیبی هستند که آن عیب بعد از تشکیل خانواده بر دیگری ظاهر میشود و به هر دلیل بنیان خانواده از هم می پاشد اما طرف متضرر، به دلیل رعایت مسائل اخلاقی یا دلیل دیگر نمیخواهد همه اطرافیان از داستان او و همسرش مطلع شوند و به خاطر حفظ آبروی آن خانواده ، داستان را از همه حتی نزدیکان خود مخفی میکنند. در چنین فرضی مناسب است که از خواستگارتان بخواهید اصل داستان را برای شخص شما توضیح بدهند تا خیالتان از این داستان راحت شود.

 

اما در مورد زن نگهداری مردان و ترس از این که ممکن است چنین اتفاقی برای همسر دوم آن مرد هم پیش بیاید ، بهترین راه همانا اطلاع از علت دقیق طلاق و پاشیده شدن بنیان خانواده قبلی است. چه بسا که علت از هم گسیختگی خانواده ، مرد نبوده باشد. اما اگر روشن شد که علت طلاقمرد بوده میتوان با مشاوره به درمان او پرداخت و در صورت ناامیدی از درمانش باید شما از آن مرد برای ازدواج ناامید شوید.


اینکه میفرمایید خداوند برای هر کسی جفتی آفریده پس چه جوری میشه که بعضی ها تا آخر عمرشان مجرد و تنها زندگی میکنند؟ میشه در مورد جبر و اختیار و قسمت در ازدواج نیز صحبت بفرمایید ؟ چه چیزهایی دست خودمونه وچه چیزهایی امر پروردگار متعال؟ 

-------------------------------------------------------------------------------------

1- اگر به یک گرسنه گفته شود که خداوند برای تو غذا خلق کرده است معنایش چیست؟

به نظرم باید به این معنی باشد که خداوند حکیم برای هر دهانی دندان آفریده و برای سیر شدن انسان ها گندم رویانده است. اما گندم را در هیچ جای زمین آرد شده پیدا نمی کنید. انسان باید گندم را بکارد و درو کند سپس آرد کند بعد خمیر کند در نهایت نان کند! آیا خداوند برای او غذا نیافریده؟ چرا آفریده اما آفرینش خداوند باید در دست نانوا یا مادر مهربان پخته شود و به سر سفره آید.

2- خداوند برای همه همسر آفریده است چون انسان را زوج آفریده و برای هر مردی و به ازای هر یک از آنان ، نی خلق کرده است. اما انتخاب با خود انسان هاست ؛ هم ن و هم مردان آنان چون هر دو در امر ازدواج اختیار و آزادی دارند.

3- علم خداوند هم قبل از خلقت و هم حین خلقت و هم بعد خلقت از اعتقادات مسلمانان است و الا خداوند به مخلوقات خودش عالم نمی بود و این عالم نبودن نقص است و خداوند از هر گونه نقص مبراست. اما سوال این است که آیا علم خداوند از ما و مابقی انسان ها ، رفع تکلیف می کند؟ آیا ما باید منتظر بمانیم که شوهری یا همسری از آسمان برایمان فرستاده شود؟ مسلما این گونه نیست!

4- انسان موجودی مختار است. اگر باور ندارید همین الان انگشت اشاره دست راستتان را داخل در سوراخ سمت چپی بینی مبارکتان کنید! شما مختار و دارای اختیار هستید!

5- ما انسان ها به واسطه علم حضوری خطاناپذیر میدانیم که اختیار داریم و از طرف دیگر میدانیم که خداوند عالم مطلق است پس راه جمع این دو این است که در عین علم و دانایی خداوند به احوال مخلوقات ،اختیار انسان پابرجاست و مجبور نمیشود. نباید به صرف علم خدا از اختیار انسان دست برداشت و البته نباید به صرف اختیار انسان از علم خداوندی منصرف شد. دقت کنید!

6- جبر در عوالم هستی به صورت قوانین علمی یافته و کشف شده است چرا که حاصل ضرب دو در دو جبرا و ضرورتا عدد چهار میشود. این جبر به این معنی است که نتیجه نمیتواند عدد دیگری جز چهار باشد و یک طرف تساوی به ضرورت یا جبر ریاضی با طرف دیگر معادله برابر است.

7- انسان با اراده ای که دارد میتواند تصمیمات خود را عملی کند به طور مثال میتواند حتی خودش را حلق آویز کند و البته کسی که از گلو آویزان شود به علت شکستگی نخاع یا خفگی جبرا کشته خواهد شد.

8- ازدواج یک امر قراردادی بین انسان هاست تا نسل بشر به والدین معین برسد و همگان ، والدین خود را بشناسند و پدر و مادرها ، فرزندان خود را با مهر و عطوفت تربیت کنند. این امر قرار دادی و اعتباری در قانون اسلام مورد دستور و امر قرار گرفته تا کسی به صرف آخرت گرایی و عبادت و یا به صرف دنیا گرایی و تنبلی از آن صرف نظر نکند.

9- ممکن است که مرد یا زنی به ازدواج علاقه نداشته باشد و تا پایان عمر خود را از تشکیل خانواده محروم کند اما نمیتوان این خواسته را به خداوند مستند کند چرا که خداوند به چنین کاری دستور داده است و محال است که خداوند از یک طرف انسانی را به انجام کاری دستور دهد ولی از طرف دیگر به آن انسان توانایی انجام چنین کاری را نداده باشد و یا میل و علاقه ای در او قرار نداده باشد و چونان دست و پا بسته ای از او بخواهد که در مسابقه شنا شرکت کند!

10- با دقت و آرامش این آیات را بخوانید:

خداوند عالم الله است همو که رحمان است و مهربانی اش فراگیر : بسم الله الرحمن الرحیم

سوره الرحمن را با ذکر نام رحمت گستر او آغاز میکند: الرحمن

اول از همه جعل قانون میکند لذا فرستادن اسلام و کتاب اسلام به دست خدای رحمان ستعلم القرآن

سپس بر اساس قانون اسلام میفرماید: آفرینش انسان با تمام توانایی هایش کار خدای رحمان ست: خلق الانسان

قرار دادن میل به جنس مخالف در درون مرد و زن کار خداست: و جعل بینکم موده و رحمه

قرار دادن میل به داشتن فرزند و ادامه نسل در قلب انسان کار خداست: هب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من ال یقعوب و اجعله رب رضیا

وظیفه انسان فقط این است که بر طبق قانون اسلام و هدایت های انبیا همسری با ایمان برای خودش دست و پا کند: وانکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم 

اما شیطان به صد دلیل او را از این کار منصرف میکند:

گاهی به بهانه فقر: الشیطان یعدکم الفقر

ولی خداوند در طرف مقابل میفرماید: و ان یوا فقراء یغنهم الله من فضله

و گاهی به بهانه تنبلی و گاهی به بهانه کثرت طلبی و بد دانستن محدودشدن در یک زن یا شوهر!: و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد

11- آنچه خداوند باید می کرد انجام داده است. این ما هستیم که حلال او را حرام میکنیم و به سنت پیامبرش رضایت نمی دهیم چرا که بیشتر از آنکه بنده خدا باشیم عبد شیطان شده ایم.

12- ازدواج ساده و بدون تجملات و البته بر اساس ایمان همان نسخه نجات بخشی است که با عمل کردن به آن خواهیم دانست که خداوند بر اساس جبر و قضا کسی را مجبور به تجرد یا رهبانیت نکرده است بلکه او خواسته تا انسان ها از نعمت همسر با ایمان بهره ببرند و در این میان آفرینش ادامه یابد.

● ح سین عالمی



یه فردی به خواستگاریم اومده و چند جلسه هم با هم صحبت کردیم.تو این چند جلسه نظر هر دو مثبت بوده. ولی یه مساله ای هست که فکر من و خانواده مو حسابی به خودش مشغول کرده. پدر من شغلشون آزاده و تا حالا سعی کرده درامدش از راه حلال باشه. پدر ایشون تو کار دولتی هستن. البته این مهم نیست. ولی این روزا آنقدر از اینورو اونور درباره اتفاقاتی که بعضا تو شغلای دولتی می افته و درآمدایی که از راه ناصواب کسب میشه و پولایی که به حرام آمیخته میشه و. شنیدیم که حسابی ترس ورم داشته که نکنه پدر ایشون حساسیت لازم تو این مساله رو نداشته باشن و .
البته قصد تهمت و یا قضاوت بی مورد رو نداریم ولی میگن " قبل از ازدواج دو تا چشم داری ، دو تا دیگه هم قرض کن، ولی بعد ازدواج همون دو تاچشمتو هم ببند" از طرفی چون کاملا غریبه هستن راهی برای تحقیق در این زمینه نداریم.خواهرم اصرار دارن که حتما به خاطر این مساله استخاره کنیم . ولی من نمیدونم این کار در این مرحله درسته یا نه؟
به نظرتون آیا درسته از خودش مستقیما در این رابطه که چقدر پدرش تا حالا تو این مساله حساس بوده ، سوال کنم؟ آیا جواب مطمئنی میگیرم؟ استخاره تو این زمینه درسته؟ آخه به فرض که استخاره خوب نباشه ما چه جوابی باید بهشون بدیم؟ این سوالا  فکرمو حسابی به خودش مشغول کرده و اعصابمو حسابی خرد کرده و اضطراب عجیبی بهم داده. آخه فکر میکنم مساله خیلی مهمیه و میتونه اثرات مهمی تو زندگی آیندم داشته باشه! لطفا راهنماییم کنید که چه کنم؟ اگه خواهر خودتون بود برای این مساله چیکار میکردید؟

-------------------------------------------------------------------------------------------

تمام تلاش بنده به عنوان نویسنده این متون این است که تمام دوستان را اعم از خواهران و برادران ، در حکم خواهر یا برادر خودم بدانم و بهترین مشاوره را برایشان بنویسم. و خود میدانم که تمام این نوشته ها در روز قیامت آورده میشوند و مرا برای تک تک این کلمات بازخواست و بررسی میکنند. از خداوند کریم خواهانم که این تلاش کوچک در راه ازدواج جوانان وسیله ای برای تقرب این کمترین به درگاه ربوبی باعظمتش باشد ان شاالله.

اما درست میفرمایید. توجه و دقت در حلال و حرام در زندگی از مهمترین بلکه از اولین نشانه های زندگی مومنانه است. حلال و حرام هم در رفتارهای روزمره ما و هم در بندگی و عبادت ما و هم در نطفه و فرزندان ما تاثیر میگذارد. از تفاوت های مهم روانشناسی و مشاوره دینی و توحیدی با روان شناسی و مشاوره مادی و غیر توحیدی در داستان ازدواج ، همین مساله روزی حلال و کسب و کار پاکیزه است. همین قدر بگویم که اگر خواستگار دختر با ایمانی ، کسب و کار پاکیزه ای نداشت و این ، نشان از عدم توجه او به مسائل شرعی و در نتیجه بی ایمانی بود ، به جرات آن دختر میتواند از ازدواج با او منصرف شود حتی اگر تمام وسایل مادی و راحتی معاش در زندگی با او فراهم باشد.

اما در جواب به سوال شما توجه شما را به چند نکته جلب میکنم:

در جلسه خواستگاری تعارف را کنار بگذارید و بدون تندی و بی ادبی تمام دغدغه های خودتان را مطرح کنید. البته لازم نیست سوال شما صریح و بی پرده و عریان مطرح شود بلکه هر سوالی میتواند در عین سادگی از ابعاد فراوان و خاصی از شخصیت خواستگار شما و خانواده اش پرده بردارد. لذا عیبی ندارد بلکه خوب است که اولویت های خود را مطرح کنید و از وجود آنها در زندگی همسر آیندتان باخبر شوید.

به طور مثال پرداخت خمس به مراجع عظام تقلید که نمایندگان عام حضرت ولی عصر در دوران غیبت هستند نشانه خوبی در این مساله است. واقعا اگر جوانی که قصد ازدواج دارد ، امور مالی خود را سالی یک بار بررسی کرده باشد و مازاد درآمد خودش را تخمیس کند یعنی یک پنجم باقی مانده درآمدش در یک سال را که همانا مال امام زمان علیه السلام است را به وکیل عام ایشان تحویل دهد ، نشان میدهد که :

1- آن جوان به طور قطع یک مقلد است و با رساله و تقلید سر و کار دارد.

2- واجبات دینی خود را انجام میدهد و از حرام فراری است و به قانون دین که همان سبک زندگی انسان هاست اعتقاد دارد.

3- در امور مالی برای زن وبچه اش ، روزی حلال کسب میکند و کسبش پاکیزه است.

4- انفاق های واجب و مستحب نشانه است بر اینکه دست و دل باز است و از بخل مبراست چرا که از سرخ و زرد دنیا دل کنده است.

5- با ت عالم و عامل در ارتباط است و میتواند در سختی های زندگی با ایشان م کند.

6- و در یک کلام آن جوان یک انسان مومن به الله است که ایمانش او را از بسیاری از مشکلات و مصائب دنیوی و آخرتی حفظ خواهد کرد.

راه کسب اطلاع از پرداخت خمس از طرف کسی به دفتر مراجع عظام تقلید این است که از او رسید وصول خمسش را مطالبه کنید.

توضیح اینکه: مومنان بعد از پرداخت وجوه شرعیه به وکلای مراجع تقلید در شهرستان ها و یا دفتر مراجع تقلید در شهر مقدس قم ، بعد از یک ماه قمری ، رسیدی منقش به مهر آن مرجع بزرگوار تقلید دریافت میکنند که نشان از وصول و رسیدن آن وجه به دست مرجع معظم تقلید است. باید بدانیم که پرداخت خمس به جایی یا کسی غیر از وکلای مراجع عظام تقلید در شهرستان ها و یا دفتر مراجع عظام تقلید ، گردن ما را از زیر دین این تکلیف شرعی مهم مبری نمیکند و البته جای تاسف است که بعضی از مردم خمس خود را به کسانی پرداخت میکنند که از طرف مراجع عظام تقلید ، حسن رفتارشان مسلم نیست و در یک کلام خمس دریافتی از مردم را به دست مرجع عظام تقلید نمی رسانند تا در امور دینی مسلمانان هزینه شود.

پرداخت خمس فقط یک نشانه است بر پاکی کسب و کار اما همه داستان نیست. ولی به هر حال ما بیشتر از این وظیفه نداریم. امروزه جوانی که کار کند و سر سال مالی ، حساب و کتاب کند و اگر حتی هزار تومان ناقابل و اندک در حسابش باقی ماند دویست تومان که خمس آن است را به وکیل مرجع تقلید خودش تحویل دهد و رسید مطالبه کند ، نایاب بلکه فرشته ای بر روی زمین است.

اینکه من در امر ازدواج بر ایمان و لوازم ایمان تاکید میکنم منظورم این است.

البته فراموش نکنیم که ما حق سرکشی و تفحص در زندگی مردم را نداریم. بحث خواستگاری و ازدواج به خاطر اهمیتش جداست اما در مابقی زندگی با مردم و فامیل ، حکم شرعی این است که چون ما مکلف به ظاهر امر هستیم و نه باطن و حقیقت داستان ، لذا باید حکم کنیم که مال مردم ، حلال است و نباید همه را حرام خور و جهنمی بدانیم.

در مهمانی ها و مراسم  ها و جشن ها راه چاره متدینین واقعی در جایی که علم داند صاحب سفره خمس پرداخت نمیکند این است که ابتدا ارزش مالی غذایی که از آن میخورند را حساب میکنند و سپس از طرف مرجع تقلیدشان و با اجازه او ، خمس آن مال و غذا را قبول میکنند و در اولین فرصت خمس غذای سر سفره را که از آن میل کرده اند به وکیل معتبر مرجع تقلیدشان تحویل میدهند و رسید دریافت میکنند. با انجام این کار قطعا از غذایی میل کرده اند که تخمیس شده است.

نکته دیگر اینجاست که فضای خواستگاری یک فضای جدی و به دور از اعتماد اما بدون بی ادبی و اهانت است. دو طرف باید بتوانند برای هر یک از ادعاهای خودشان دلیل و مدرک ارایه کنند. حداقل میتوان از خود پسری که به خواستگاری آمده اما در مراحل دوم یا سوم خواستگاری و نه در ابتدای امر ، تقاضا کرد که رسید مالی وصول خمس به دفتر مرجع تقلیدش یا مدرک معتبر تحصیلی یا . را برای ارائه به پدر شما همراه بیاورد. ناراحتی در این مراحل به مراتب بهتر از ناراحتی بعد از تشکیل خانواده است. فراموش نکنیم که ممکن است برخی از افراد ضعیف الایمان برای به دست آوردن دختر حرف های خلاف واقع هم بزنند که قبلا به آن اشاره شد.

 در مورد استخاره هم باید گفت که استخاره در این امور راه گشا نیست. راه شما و همه مردم در این امور تحقیق و به تعبیر خودتان باز کردن دو چشم و قرض گرفتن دو چشم دیگر است. باز کردن چشمی که به دنبال ایمان باشد نه دنیا. البته استخاره بحث طولانی و مبسوطی دارد که در صورت نیاز دوستان به آن خواهیم پرداخت ان شاالله.

● ح سین عالمی


تعریفی که شما از ایمان دارید و اون چیزی که خوانندگان متوجه می شوند یه مقدار که چه عرض کنم خیلی با هم متفاوت است! 
شما مؤمن رو کلی می بینید یعنی یک مومن جامع الشرایط در حالیکه خوانندگان مومن رو جزئی می بینند. به نظر می آد منظور شما از مومن بیش از یک فرد ظاهرالصلاحه، شما حتی "المؤمن کیس" رو هم تو تعریفت داری ولی خیلی از خوانندگان ندارند. به نظرم تو یه تاپیک مؤمنی که مدنظرتونه و ایمانی که پایبندی به اون رو کافی می دونید رو دقیق تعریف بفرمایید.
تو یه کتابی که فکر می کنم آستان قدس هدیه داده بود دیدم که حدیثی از امام رضا علیه السلام روایت شده بود که پنج ملاک برای ازدواج بیان فرموده بودند که اولینش ایمان بود بعد اخلاق، اصالت خانوادگی، . و حتی زیبایی طرف مقابل. بالاخره ما حدیث داریم که زنتون زیبا باشد یا نه؟
به نظرم وقتی همه چیز رو حصر در ایمان می کنید و از سایر ملاکها چشم پوشی می کنید باعث فرار مخاطب شه، در حالیکه احادیث ائمه هم اینجور حصر نکردن همه چیز رو در ایمان. لا اقل یه نیم درصد هم به ویژگی های اخلاقی، روحی روانی، زیبایی، خانوادگی و غیره امتیاز بدید.
مسلما اگه من بخوام ازدواج کنم اصالت خانوادگی طرف مقابل که تو حدیث پیش گفته جزو اولویتهاست، برام خیلی مهمه و این هم نمره ای دارد که در واحدش ضرب می شود و با سایر ملاکها که بیشترین واحد را ایمان دارد جمع می شود و سرانجام معدلی می شود که تصمیم من برمبنای آن انجام می گیرد. 
در داستانی هم که تعریف کردید و اصرار بر آن دارید، سایر وجوه رو هم باید ببینید، این روایت اهمیت تفاوت اقتصادی رو صفر نشون میده، اما منکر سایر معیارها مانند اخلاق، نسبت روحی روانی زوجین و . نیست.
به نظرم فضا رو صفر و یکی نکنید، بیشتر جواب میده.

با توجه به آنچه گفتید، آیا ایمان ملاک لازم است؟ یا هم لازم است و هم کافی؟

---------------------------------------------------------------------------------------

یک مقدمه نسبتا کوتاه در تعریف ایمان تقدیم به شما:

 

تعریف ایمان در نظر بنده خیلی ساده است. در نظر بنده ایمان یعنی باور به هر آنچه پیامبر مکرم اسلام آن را به عنوان دین آورده. مومن کسی است که به همه دین به عنوان یک بسته کامل و یکپارچه و بسیط باور داشته باشد. هر چیزی که در دین هست ، همه اش روی هم دین است و مومن به همه اش روی هم باور دارد. البته در مقام باور و در مقام عمل داستان فرق میکند و مومنان همه مثل هم نیستند.

 

در کتاب مستدرک‏ الوسائل آمده است:

 

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : مَا الْإِیمَانُ ؟ فَجَعَلَ لِیَ الْجَوَابَ فِی کَلِمَتَیْنِ فَقَالَ : الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ أَنْ لَا تَعْصِیَ اللَّهَ.

 

امام صادق علیه السلام متعلق ایمان یعنی آنچه باید به آن ایمان داشت را ، صرفا اعتقاد به خداوند میداند و اینکه الله را عصیان و نافرمانی نکنید. چنین کسی ایمان دارد. ناگفته پیداست که ایمان به نبوت هم در دل ایمان به خداوند است و البته ایمان به امامت در دل ایمان به نبوت و همین طور دیگر معارف اسلام در دل دیگری است اما همه در دل توحید و ایمان به الله خلاصه میشوند.

 

در کتاب شریف کافی آمده است: وَ الْإِیمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِی الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ وَ الْإِیمَانُ بَعْضُهُ مِنْ بَعْض.

 

ایمان سه مرحله دارد و هر مرحله متفاوت با مرحله دیگر.

 

مرحله اول ایمان ، اقرار با زبان است به هر آنچه از طرف پیامبر به نام دین آورده شده است.

 

مرحله دوم عقد و گره قلبی است که انسان در دلش هم به آنچه زبانش گفت ، معتقد باشد.

 

مرحله سوم ایمان این است که با جوارح و اعضای بدن به مقتضای باور قلبی و اقرار زبانی ، عمل کنیم.

 

پس در مرحله اول و در بازار مسلمین اگر کسی با زبانش شهادتین گفته باشد میتوان از او گوشت خرید چرا که اگر او دامی را قربانی کند ، ذبیحه او پاک است و با او معامله انسان مسلمان میشود. و البته آن شخص پس از مرگش نیز در قبرستان مسلمانان دفن خواهد شد.

 

در مرحله دوم یا مرحله بعدی و بالاتر ایمان ، مومن کسی است که دل و زبانش به باورهای اسلامی گره خورده و او در زبان و در دلش با اسلام همراهی میکند اما عملش در ظاهر به علل متعدد با مومنان و مسلمانان همراهی ندارد مانند بسیاری از مسلمانان خارج از ایران که به خاطر فضای جامعه و اطرافیانشان متظاهر به اسلام نیستند اما در دلشان اسلام را قبول داشته و دارند.

 

در مرحله سوم مومن کسی است که زبان و دل و اعضا و جوارحش همه و همه تابلو یک انسان مومن است و در ظاهر و باطن شعارش الله اکبر و لا اله الا الله است.

 

انسان در مرحلهٴ قلب اعتقاد دارد، در مرحله زبان اقرار می‏کند، و در مرحله اعضا و جوارح به عمل می‏پردازد. پس مومن کسی است که تمام مملکت وجودش تسلیم امر خداست و در زبان و دل و جوارج یک شعار دارد.

 

ناگفته پیداست که مفهوم مسلمان با مومن نسبت تساوی ندارند و میتوان مثال زد که اگر دایره مسلمانان را یک دایره عام و بزرگ تصور کنیم دایره اهالی ایمان یک دایره در دل آن دایره بزرگ تر است ، به نحوی که هر مسلمانی وما مومن نیست اما هر مومنی حتما مسلمان هست.

 

و از اینکه گفته میشود ایمان یعنی باور به هر آنچه پیامبر به عنوان دین آورده است فهمیده میشود که همه مسائلی که در دین به آن تاکید شده جزو مسائلی است که باید به آن باور داشت نظیر قیامت و فرشتگان و جنیان و البته و صد البته وصایت و جانشینی امیرالمومنین علی مرتضی بعد از وفات پیامبر مکرم اسلام محمد مصطفی صلی الله علیهما و الهما و سلم. و سپس اعتقاد به تمام احکام دین از نماز و روزه و حج و خمس و زکات و ازدواج زمان دار و غیر زمان دار و . و حدود و دیات و قصاص و حجاب و .

 

من به چنین کسی مومن میگویم.

 

و مهم نیست که این انسان مومن که تمام این اعتقادات را دارد سیاه پوست باشد ویا سفید پوست. پول دار باشد و یا فقیر. ایرانی باشد و یا آفریقایی و یا اروپایی. قد کوتاه باشد و یا قد بلند. دانشگاه رفته باشد و یا حتی دبیرستانش را هم تمام نکرده باشد. شغل آزاد داشته باشد و یا نوکری دولت را بکند. روستایی باشد و یا شهری. با نمک باشد یا بین نمک. پدرش جوان باشد یا آفتاب لب بام. زیبا باشد و یا نچسب. از قبیله قریش باشد یا از قبیله ای دیگر که معروفیت قریش را ندارد. صبر و اخلاقش مثل ایوب پیامبر باشد و یا نه مثل من تند مزاج و عجول باشد. شاه پریون باشد یا یکی مثل همین مردم داخل کوچه و بازار. حتی مهم نیست که چه سنی داشته باشد هر کس که باشد حق ازدواج دارد و میتواند گزینه ای برای انتخاب یکی از مومنان دیگر قرار بگیرد.

 

بله روایت های فراوان و مختلفی داریم اما هر مومنی که این روایات را میخواند و همسرش را نگاه میکند در دلش میگوید: بله درست است! همسر باید زیبا باشد و البته همسر من زیبا ست! بله درست است! همسر من هم از یک خانواده محترم است. چرا که زیبایی یک مفهوم نسبی است. زیبایی در مقایسه فهمیده میشود و الا کالایی که فقط یک مدل دارد درباره آن زیبایی و زشتی معنا ندارد.

 

ما فقط برای انسان های مومن نسخه میدهیم نه برای یهودی ها و کمونیست ها پس نگران ملاک قرار دادن ایمان برای کمونیست ها و ماتریالیست ها نباشید. مومن با خواندن این متون فرار نمیکند بلکه به قدر و منزلت ایمان خودش توجه میکند و ملاک های دنیایی در نظرش رنگ می بازد.

 

اما بررسی ملاک ها:

 

فراموش نکنیم که اخلاق فقط به همراه ایمان به خداوند معنا دارد و البته اخلاق بدون ایمان هیچ پشتوانه ای نخواهد داشت. برای مطالعه بیشتر شما را به کتاب بنیاد اخلاق اثر استاد مجتبی مصباح ارجاع میدهم. خلاصه اینکه : بسیاری از فلاسفه اخلاق ملحد غربی خواسته اند اخلاقی بدون تکیه بر ایمان به خدا طراحی کنند که بعد از گذشت سالها هنوز این فلسفه ، پایه و برهان عقل پسندی برای خودش پیدا و بنا نکرده است.

 

اصالت خانوادگی نیز جز برای خانواده های با ایمان نیست. مومن اصالت دارد و غیر او هر که باشد باید برای خودش ریشه و اصالت بسازد. مومن به خاطر انتسابش به اسلام ، پدری دارد به نام محمد مصطفی و علی مرتضی چون حضرت بلندمرتبه خودش صلی الله علیه و آله فرمودند: انا و علی ابوا هذه الامه : من و علی دو پدر این امت هستیم. یعنی هر که در امت من است من و علی پدران او هستیم و چه شرافتی بالاتر از این که پیامبر پدر کسی باشد. در حقیقت نسب خانوادگی در ایمان حقیقی حل میشود.

 

در این فضا هر کسی که در ایمان و انجام واجبات بر دیگران پیشی گرفته باشد مومن تر و برای اسلام عزیز تر است نظیر خانواده های شهدا و ایثارگران و رزمندگان و مجاهدان که ایمانشان آنها را به دفاع از مرزهای اسلام کشاند و در همین عرصه به مقام شهادت و جانبازی نایل شده اند.

 

با این معنا همه ملاک ها در ایمان خلاصه میشود اما ایمان طنابی است که از یک تا بینهایت ادامه دارد و اوج آن امیرالمومنین است. خانواده ای اصالت دارد که با ایمان تر است. کسی با اخلاق تر است که مومن تر است. کسی زیبایی بیشتری دارد که مومن تر است نه کسی که چشم و ابروی زیباتری دارد یا به خانواده افراد متمول یا ملاکین بلاد وصل باشد.

 

و اما زیبایی چهره: پیشنهاد میکنم از یک طرف به یک پارک یا بوستان بزرگ و از طرف دیگر به یک مسجد با قدمت زیاد در نزدیکی منزلتان سری بزنید. اما هر دو را در نزدیک ترین زمان به ظهر و نماز جماعت بروید به طوری که کسانی در پارک باشند که در لحظه اذان ، به مسجد نرفته اند تا بتوانیم چهره مومنان نماز خوان را با چهره پارک نشینان بی توجه به نماز مقایسه کنیم. فردا در لحظه اذان به مسجد همان محله بروید و از افراد و سوژه ها حتما عکاسی بکنید.

 

ن و مردان جوان و مسن و میان سال مسجدی و مومن را با ن ومردان و میان سالان پارک نشین در چهره و قیافه ظاهری مقایسه کنید. ادعای من این است که هم جوانان مومن و هم میان سالان مومن و هم پیران مومن از همه همسالانشان در تمام سنین زیبا تر هستند ؛ چه مرد و چه زن. در پیران مومن صورت ها چروکیده شده اما نور از صورتشان میتابد و آسمان و زمین را منور میکند. میتوانید عکس ها را طوری بگیرید که از زمینه آن معلوم نباشد که عکس در مسجد گرفته شده است یا در پارک محله. حالا عکس ها را به یک انسان بی خبر از پژوهشتان نشان بدهید و بخواهید درباره زیبایی آن چهره ها نظر داده و آنها را مقایسه کند. به نظرم زیبایی چهره های مومنان غیر قابل انکار است. مومنان هر جا که باشند نیاز به معرفی ندارند.

 

نسبت روحی هم که در متن به آن اشاره کردید صرفا تناسب روحی و ایمانی افراد است. تناسب روحی علی وفاطمه و یا جویبر وذلفا یا هر کدام از مومنان عالم که با همسرش زیسته و خوش بوده اند.

 

چرا نباید فضا را صفر و یکی کرد وقتی ملاکی جز ایمان برای ازدواج نداریم. به نظرم همه ملاک های دیگر نیز در ایمان حل میشوند و خط کش اصلی ما در این جریان ایمان است. آیت الله العظمی بهجت در نود سالگی چهره بسیار زیبا و نورانی منحصر به فردی داشتند که همه مومنان آن چهره نورانی را در یادشان دارند اما بینی درشتشان ابدا نشانی از زشتی نداشت ؛ در صورتی که امثال ایشان در نود سالگی نه اینچنین زیبا هستند و نه چنین بینی درشتی در قیافه آنها زیباست.

 

مشکل ما در چشم چرانی ماست. مشکل ما در بی ایمانی ماست اگر قبول ندارید به این حکایت توجه کنید:

 

پدر استاد شهید مرتضی مطهری به مادر استاد یا همان همسر مکرمه شان گفته بودند:

 

فلانی! من نمیدانم شما زشت هستی یا زیبا! چون انسان زشتی و زیبایی را در مقایسه میفهمد و من نمیدانم تو زشت هستی یا زیبا! من غیر از تو تاکنون زنی را ندیده ام!

 

به نظرم از چنین مادر بزرگواری و از چنین پدر باتقوایی باید هم فرزندی مثل استاد شهید مرتضی مطهری با آن همه آثار و برکات متولد شود. نه ؟!

● ح سین عالمی


اختلاف سنی چقدر میتونه در ازدواج مهم باشه؟
اگه دختری با کسی که با فردی همسن و یا کوچکتر از خودشه ازدواج کنه بعدا به مشکل بر نمیخورن؟
اخه دخترا معمولا دوست دارن طرفشون حامی و پشتیبانشون باشه به نظرتون یه پسری که از همسرش کوچکتره میتونه این نیازشو براورده کنه؟

----------------------------------------------------------------------------------

اگر فراموش نکرده باشید فراوان متذکر شدیم که ایمان اصلی ترین و شاید بتوان گفت تنها ملاک غیر قابل خدشه در انتخاب همسر برای مومنان است و تمامی ملاک های دیگر بستگی به خواست و سلیقه افراد دارد. و گفتیم که با لحاظ کردن هر صفت یا ویژگی تنها دایره انتخاب خود را از میان مومنان تنگ تر و کوچک تر کرده ایم. اگر هر یک از طرفین شرایط خاص دیگری را ، دانسته و پذیرفته باشند به مشکلی بر نخواهند خورد.

 این نوشته ها در این مقام نیست که از یک طرف ،با توجه به روحیات مختلف افراد ، خوانندگان را به اموری که برایشان ملاک است بی توجه کند و از طرف دیگر بعضی افراد را در انتخاب همسر چنان لاقید و بی خیال کند که همسر خود را بدون هیچ بررسی و پرس و جویی انتخاب کنند.

 مومن هیچ گاه دچار افراط و تفریط نمیشود!

سن مرسوم هر یک از زوجین در فرهنگ ما و البته در طبیعت دختران و پسران و در مسیر فطرت این است که دختر از نظر سنی کوچک تر از همسرش باشد و این نکته را در مشاوره با تمام دلسوزان و مشاوران محترم خواهید دید که از مهمترین توصیه های آنها ، رعایت اختلاف سنی و کمتر بودن سن عروس خانوم است.

دخترها به صورت طبیعی زودتر از پسرها به سن تکلیف میرسند و در شرایط مساوی درک و فهم بیشتری در مدیریت خانه و همسر دارند. پسرها تا حدود پانزده سالگی به دنبال تیله بازی هستند و بعد از سن تکلیف است که خود را متوجه امر خداوند می یابند اما دختران داستانی متفاوت دارند. به طور مثال یک دختر پانزده ساله به مراتب بیشتر از یک پسر پانزده ساله مسائل را درک میکند و آمادگی بیشتری برای برقراری روابط عاطفی و تشکیل خانواده و البته مادر شدن دارد. شرایط و مقدمات ازدواج پسرها از تحصیل و کسب مهارت های شغلی گرفته تا سربازی رفتنشان و در ادامه پیدا کردن شغل مناسب و کسب روزی حلال ، روند طولانی تری دارد و در نتیجه پسرها دیرتر برای ازدواج آماده میشوند.

دوران نوجوانی و جوانی در دخترها کوتاه است و خیلی زود رشد میکنند و آماده پذیرش مسئولیت بزرگ شوهر داری و مادر شدن میشوند لذا نمیتوان دخترها را برای ازدواج با پسرانی هم سن و سالشان امر به صبر کرد و البته نمیتوان برای یک دختر و یک پسر سن برابری در ازدواج تجویز نمود.

از نظر اسلام سن در ازدواج ملاک نیست و یک فرد مکلف هر زمان که بخواهد میتواند با هر کسی که بخواهد ازدواج کند. در ازدواج پیامبر مکرم اسلام و بانو خدیجه کبری نکته جالب توجه آنجاست که بانو خدیجه از پیامبر اسلام بزرگ تر و مسن تر بوده اند و البته این ازدواج ثمری همچون فاطمه زهرا داشت. از این رفتار پیامبر مکرم اسلام میتوان این نتیجه را گرفت که سن در انتخاب همسر از نظر ایشان ملاک نیست. فراموش نکنیم که در فضای جاهلیت آن روز مکه ، کفو و همتایی برای پیامبر اکرم اسلام که با ایمانش کمک کار و آرامش دهنده به ایشان باشد وجود نداشت. خدیجه تنها کسی بود که میتوانست محملی و محلی برای رشد حضرت فاطمه زهرا باشد ؛ پس انتخاب حضرتش برای زندگی با خدیجه بهترین عمل در آن شرایط بوده است.

 در توضیح میتوان گفت: اگر گزینه دومی برای ازدواج یک مومن در کار نباشد ، اختلاف سن مانعی برای ازدواج دو مومن نیست. مومن باید ازدواج کند و این امر در دین اسلام و سنت پیامبر قطعی و مسلم گرفته شده است. حال که برای یکی از مومنان فرد مناسبی یافت نشده است از باب ضرورت این ازدواج را تجویز میکنیم اما اگر افراد مناسب متعددی برای انتخاب مطرح باشند بهتر این است که فاصله سنی دختر و پسر یک فاصله سنی منطقی و طبیعی باشد.

انتخاب سن مناسب برای ازدواج افراد و جدول سنی دادن کار مناسبی نیست اما میتوان برای ن و دختران چنین گفت که تا جایی که برایشان مقدور باشد با مردی کوچکتر از خودشان ازدواج نکنند و حتی از ازدواج با همسالانشان نیز احتراز کنند.

بنده مواردی برای مشاوره داشته ام که زوج همسال یا زوجی که خانوم بزرگ تر بوده است در موارد بدون اهمیت با هم ناسازگاری داشتند و یکی از دو طرف نظر دیگری را بر نظر خودش حتی برای انتخاب شام امشبشان  ترجیح نداده است. چراکه هر کدام خود را محور و امیر خانه میدانند و نظر دیگری را به علل مختلف بر نظر خودشان تفوق نمیدهند.

و اما در امر سن ازدواج به پسران  باید گفت که به طرف دخترانی که از شما بزرگ تر هستند نروید و با آنان طرح محبت نکنید. آنها محبت شما را می پذیرند اما بزرگ تر بودن ن در شرایط مساوی به صلاح شما و آنان نیست. از طرف دیگر هر چه دختر کوچک تر از پسر باشد محبت و رابطه او با همسرش خصوصا در مسایل عاطفی و جنسی و شویی لطیف تر است لذا از اختلاف سن و کمی سن دختر نترسید.

اعلام کردن سن معین درست نیست اما برای روشن شدن منظورم ، شما این خطا را از من بپذیرید:

حداقل اختلاف سن دو سال است اما بهترین مقدار اختلاف سن با توجه به بالا رفتن سن ازدواج در مردان ، شش تا ده سال است.

بارها چنین نسخه ای را در جلسات دانشجویی به پسرها گفته ام ؛ مطمئن باشند ضرر نمیکنند. شما نیز اگر باور ندارید میتوانید با دوستان و اطرافیان خودتان که اختلاف سنی حداقلی یا منفی دارند گفت و گو کنید و پای درد دل هایشان بنشینید.

● ح سین عالمی


یه مساله ای تو ذهنم اصلا حل نمیشه
واقعا این ازدواج موقت و خاطره ان در ارتباط های بعدی با همسرش تاثیر نمیذاره؟ مگه ممکنه؟ اگه همسرش مثل اون شخص نباشه آیا نسبت به همسرش دلسرد نمیشه؟

---------------------------------------------------------------------------------

فراموش نکنیم که ما برای انسان نسخه می پیچیم و انسان یک نوع نیست. انسان هم زن دارد و هم مرد. درست است که انسان ها در حدود انسانیت شان ویژگی های مشترکی دارند اما به خاطر زن یا مرد بودن مانند هم نیستند بلکه مردها به هم شبیه میشوند و البته زن ها به هم ؛ و خداوند در قوانین الاهی اش برای هر کدام از این دو دسته قوانین ویژه ای جعل کرده که به صلاح دیگری نیست.

به طور مثال خداوند مرد را به گونه ای آفریده که میتواند در زمان واحد چندین زن داشته باشد. اما برخلاف مردان ، زنی نمیتواند در زمان واحد چند شوهر داشته باشد.

روزی چندین زن از فعالان جنبش ن آزاد و فمینیست به محضر امیرالمومنین شرفیاب شدند و به ایشان اعتراض کردند که چرا ما ن نمیتوانیم چند شوهر هم زمان داشته باشیم همان گونه که مردان میتوانند چندین همسر داشته باشند؟!

امیرالمومنین به آن ن فرموند: بروید و همراه خود نفری یک کاسه آب بیاورید. رفتند و با خود آوردند. حضرت فرمودند: تمامی شما آب داخل کاسه های خود را درون یک طشت بزرگ خالی کنید. چنین کردند. سپس فرمودند: حال هر کدام آب کاسه خود را بردارد! با شگفتی گفتند: آب ها مخلوط شده و امکانش نیست! حضرت فرمودند: پس چگونه انتظار دارید داخل یک رحم چند آب ریخته شود در حالی که بازشناختن صاحب اصلی و مالک آب ها میسر نیست!

احکام مردان با ن متفاوت است و نمیتوانیم آنها را در تمامی احکام با یک ترازو وزن کنیم. ازدواج زمان دار هم همین گونه است. لذا باید دسته های مختلفی از افراد بشر اعم از زن و مرد را تصویر کنیم و حال هر کدام را جدا بررسی کنیم تا حکمت این جعل الاهی را بهتر بفهمیم:

حکم اولی و اصلی برای مومنان از زن و مرد ازدواج دائمی و همیشگی با یکی از مومنان همتای خود درایمان و عمل صالح است.

همه باید ازدواج دائم کنند.

شارع اسلام و خداوند مهربان برای جوانانی که امکان ازدواج دائمی ندارند و یا مومنانی که همسر خود را از دست داده اند و تنها هستند و موفق به ازدواج مجدد و دائمی نشده اند یا مردانی که همسرانشان در اختیارشان نیستند یا به هر دلیل نمیتوانند از همسر خودشان بهره مند شوند گونه دیگری از ازدواج را قرار داده که بسیار سهل الوصول تر از ازدواج دائمی و همیشگی است.

فراموش نکنیم که این گونه ازدواج برای دوشیزگان بدون اذن پدر و جوانانی که میتوانند مقدمات ازدواج همیشگی را برای خود و یک دختر با ایمان فراهم کنند تشریع نشده است. آنها باید ازدواج دائمی کنند و تشکیل خانواده بدهند.

اما گروه هایی که از آنان نام برده شد نمیتوانند و نباید تنها بمانند و نیازهای طبیعی خود را فرو بخورند. اسلام برای فرار و دوری از و فحشا این حکم را جعل کرده است تا مومنان بتوانند بدون گناه لذت ببرند و البته مرز میان مومن و کافر همین جاست. کافر کسی است که حلالی از حلال های خداوند را بر خلاف نظر الاهی حرام بداند و یا حرامی را حلال بخواند و البته مومن کسی است که به همه آنچه از طرف خداوند آمده است مومن و تسلیم باشد.

اگر نخواهیم سرمان را مثل کبک داخل در برف کنیم باید بگوییم :

روابط نامشروع و خلاف شرع به نحو گسترده ای بین جوانان از دختران و پسران شایع شده است که علل متعددی دارد. اما به هر حال شیطان توانسته است با رواج این گناه و پلیدی و البته با حربه بد جلوه دادن این حلال الاهی ، جوانان را به انجام اعمال شویی بدون عقد شرعی و به شکل حرام آن وادار کند که نه به آرامش دنیایی برسند و نه راحتی آخرتی.

گاهی سوال از طرف دختران با ایمانی مطرح میشود که به علت حیا و عفت شان از این فضاهای ناپاک دور بوده اند و صرفا از روی کنجکاوی پرسش هایی دارند اما برای عموم جوانان و در فضای امروز جامعه نمیتوان این حلال خداوند را مطرح نکرد چرا که شیطان به دنبال این است که جوانان به گناه آلوده شوند و عملی که انجام میدهد حلال نباشد.

دوباره تکرار میکنم که این گونه از ازدواج برای دوشیزگان و جوانانی که میتوانند خانواده تشکیل دهند نیست و آنها باید با تلاش فراوان به تشکیل خانواده بپردازند. ازدواج زمان دار آن قدر که مشکل گروه های دیگر را حل میکند از جوانان مشکلی را حل نمیکند بلکه آنان را دچار مشکلاتی لاینحل و پیچیده میکند که از گفتن آن ها ناتوانم.

شاید باور نکنید اما بیشترین سوالی که پسرهای دانشجو در اردوهای دانشجویی از من پرسیده و میپرسند سوال از ازدواج زمان دار و شرایط و احکام آن و مابقی ماجراست!

متوجه باشیم که :

همه مومنان نمیتوانند یوسف باشند و در بهترین حالت و بدون گناه کاری تا سی و چند سالگی مجرد بمانند و شب ها متکا در آغوش بگیرند! غذاهای نامناسب و چرب و معجون ها ، نادانسته پسرها را بیچاره میکنند و تلویزیون و ماهواره و گناهان چشمی و گوشی و تخیل های شیطانی بر این آتش بنزین میریزد و این میشود که شده است. این همه را گفتم تا بدانید در چه فضایی یک مرد به سراغ ازدواج زمان دار میرود و البته برای چنین مردانی چاره ای از آن نیست.

ازدواج زمان دار یک حلال عام و فراگیر برای همه مومنان است اما در اصل تشریع و جعل برای مردانی نیست که همسرانشان به بهترین شکل در کنار آنان هستند و تمکین میکنند.

شاید ن محترم و خوانندگان عزیز به هیچ عنوان نتوانند شرایط روحی و جنسی مرد متاهل مومنی که به دور از همسر مومنش در کشور آمریکا با آن همه فساد به سر میبرد درک کنند. فقط متاهلین از مومنان میتوانند حکمت این جواز را درک کنند و آن مرد برای حفظ ایمانش چنین کاری کرده و از این حلال خداوند و برای دوری از گناه استفاده کرده است. حلالی که اگر نبود آن مرد به گناه می افتاد و ایمانش را از دست می داد.

حکم و تشریع خداوند در آیات ابتدایی سوره نساء دلیل براین است که مردان مومن و عادل ، توانایی دارند به صورت هم زمان تا چهار همسر داشته باشند و البته خداوند در قرآن کریم ، عدالت در محبت کردن را غیر ممکن دانسته است چون ن متعدد در دل یک مرد به یک اندازه دوست داشته نمی شوند و لذا برای رعایت عدالت میان آنان کافی و ضروری است که آنان در شب های هفته زمان بندی کنند و شوهرشان به تساوی شب ها را نزد آنان باشد و البته این زمان برای هر یک از ن به اندازه نیازش به همسر بوده و برایش کافی است. ن و مردان متاهل میتوانند به صحت این حکم اعتراف کنند.

البته فراموش نکنیم نی که شرایط ازدواج زمان دار را دارند یعنی نی که از شوهر سابقشان طلاق گرفته اند یا همسرشان وفات کرده است و توجه مردی به آنان جلب شده باشند ، غیر از ها و دخترکان بزک کرده ای هستند که چون عروسک در دستان شیطان حرکت میکنند و به جلوه گری میپردازند و کاسبی شبانه دارند و کلام ما در این گروه بزه کار و آلوده نیست.

تمام کلام ما در فضای ن تنها و البته مومنی است که میتوانند و باید نیازهای طبیعی خود و مردان تنهای دیگر را مرتفع کنند. سخن ما در سوء استفاده ها از این حکم خداوند در حرمسراهای سلاطین گذشته و البته های جوان در گوشه خیابان ها نیست.

اگر به تمام جوانب امر دقت کنیم خواهیم دانست که یک ازدواج زمان دار در چه شرایطی شکل میگیرد و البته به ازدواج اول مرد یا ازدواجی که در آینده شکل میگیرد لطمه نمی زند.

جالب است بدانید که در بسیاری از موارد و نه در تمام آنها ، مردان بعد از دیدن و تجربه ن مسن مطلقه یا شوهر مرده ، آرام می شوند و به خانواده خود بیشتر علاقه پیدا میکنند و حرص شیطانی میل به زن از دلشان بیرون میرود و به همسر دائمشان دلبستگی بیشتری پیدا میکنند چون در مقام مقایسه میفهمند که همسر جوان خودشان بسیار دلرباتر و خواستنی تر است.

داستان ازدواج زمان دار برای شناخت زن و شوهر و در مراحل مقدماتی ازدواج دائم بحث مستقلی میطلبد که در آینده نزدیک مطرح خواهد شد.

● ح سین عالمی


بنده موافق نظرات حضرت عالی هستم اما با کمی تفاوت درباره ایمان.
شیعه قائل به نظریه مثل مرجئه نیست که ایمان از عمل جداست وصرف اعتقادات است. آیات قران هم ایمان را از عمل جدا می داند و این در حیطه مباحث کلامی است ولی در عرف ایمان و مومن را مجموع هر دو اعتقاد و عمل می دانند و آن مراتبی دارد که در رابطه ازدواج و زندگی شویی کفویت در ایمان را می طلبد و در شرایط خاص امروزی و تغییرات بسیار متفاوت زندگی مومنان این کفویت و همتا بودن تا حدودی اهمیت قابل توجهی می یابد از جمله در مورد خانواده و وضعیت اقتصادی و.
انبیا برای توجه دادن به آسمان آمده اند ولی در یک عالم مادی!خصوصا که حضرات به علل مادی هم توجه داشته ولی آن را علت تامه نمی دانسته اند که لاموثر فی الوجود الا الله 
و ما هم که در رتبه بالای معنوی نیستیم چاره ای در توجه به همگونی در شرایط نداریم
 

--------------------------------------------------------------------------------

طایفه‏ اى در میان متکلّمین بودند به نام مرجئه که بحمد اللَّه منسوخ شدند. اینها می‏گفتند که ایمان اگر درست شد، عمل هیچ اثرى ندارد. این هم البته ریشه ى داشت. اینها در زمان بنی ‏امیه بودند و بنی ‏امیه اینها را تأیید می کردند. اینها بدین‏وسیله می ‏خواستند اعمال سائسین بنی ‏امیه و سلاطین بنی ‏امیه را تصحیح کنند.

 

مرجئه از لحاظ ارزش تأثیر گناه، در نقطه مقابل خوارج قرار داشتند. مرجئه می ‏گفتند: اساس کار این است که انسان از نظر عقیده و ایمان که مربوط به قلب است مسلمان باشد؛ اگر ایمان که امر قلبى است درست بود، مانعى ندارد که عمل انسان فاسد باشد؛ ایمان، کفّاره عمل بد است.

 

عقیده شیعه همان بود که نصّ قرآن است: الَّذینَ امَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ، هم ایمان لازم است و هم عمل صالح.

بنده نیز اگر فراموش نکرده باشیم نشانه و علامت ایمان را  عمل به رساله عملیه و تقلید افراد دانستم. میان ایمان ما ، با ایمان مرجئه فاصله فراوان است. چرا که آنها ایمان بدون مناسک را کافی میدانستند اما ما طبق نظر شیعه ایمان تنها را ، ابدا کافی نمیدانیم و نشانه و معیار ایمان را ، اعمال صالحی میدانیم که طبق رساله عملیه باشد. یعنی صرفا یک تقلید صحیح و طبق معیار از مجتهد جامع الشرایط است که میتواند افراد را از عذاب دردناک آخرت حفظ کند.

 

از گذشته گفته ام و باز تاکید میکنم که معیار اصلی و اساسی در ازدواج بین مومنان صرفا ایمان است. ایمان نیز با اعمال صالح است که بیشتر میشود و وسیله نجات انسان ها میشود. ایمان خالی و بدون عمل صالح نجات بخش نیست و ایمان خالی یعنی ایمان بدون عمل صالح. اما نباید خلط کنیم که در ازدواج نیز ملاک قرار دادن ایمان ما را شبیه به نظر مرجئه کرده است.

 

ایمان اصل است و ریشه ی تمام خوبی ها لذا تمام اخلاقیات و اعمال صالح از دل ایمان سر بر می آوردند و انسان را انسان میکنند و از حیوانیت دور می سازند.

 

اما آیا میتوان ملاک های مادی و غربی را بدون در نظر گرفتن ایمان معیار قرار داد؟ مسلما خیر

 

بحث در اینجاست: آیا میتوان در کنار ایمان ملاک های دیگری را برای ازدواج قرار داد؟

 

آیا برای یک دختر مومن اما غیر زیبا که یا از ابتدا زیبایی نداشته یا زیبایی اش را عرضا و در یک حادثه از دست داده راه چاره ای برای ازدواج دارید؟

 

آیا برای دختر یا پسر مومنی که خانواده اش مومن نیستند یا ضعف ایمان دارند و اهل فسق هستند در اسلام شناسی شما جایی هست؟ اینکه ما دختر و پسری را به هم جوش بدهیم که هم ایمان دارند و هم خانواده و هم زیبایی هنر نیست! چه بسیار مومنانی که با داشتن اخلاق و زیبایی ، خانواده ای مومن ندارند. نمی توان دختر یا پسر این خانواده را به صرف اطرافیانشان از لیست نامزدهای ازدواج خط زد.

 

من از طلبه ها دوستانی دارم که در میان تمام فامیلشان تک هستند و هیچ شبیهی در عمل به اسلام ندارند. دختری را سراغ دارم که سوالش از من درباره صحت نمازخواندن در خانه ای بود که در آن شراب نوشیده می شد. سوال دختر مومن دیگری از من درباره نحوه روزه گرفتن در خانه ای بود که هیچ یک از اهالی آن خانه روزه نمی گیرند!

 

اینها به راستی مومن اند اما خانواده ای بی ایمان دارد. آیا آنها باید مجرد بمانند؟ آیا آنها حق ندارند با یکی از اهل ایمان ازدواج کنند؟ آیا باید با یکی از غیرمومنان ازدواج کنند؟ آیا غیرت ایمانی شما چنین فتوایی میدهد؟

 

بله شاید بتوان آن دختر را به کسی معرفی کرد و واسطه ازدواج او با کسی شد که شرایطی شبیه آن دختر داشته باشد اما آیا پیدا کردن چنین موردی راحت است؟ آیا دایره انتخاب را بی دلیل تنگ نکرده ایم؟

 

از طرفی سیره معصومین از همسران پیامبر مکرم اسلام تا همسران امیرالمومنین و همسران امام حسن مجتبی و مابقی معصومان شاهد مثال های نقضی است که هیچ کدام خانواده دار به معنای مورد نظر شما نبوده اند. همه آن ن صرفا مسلمان بودند و هیچ معرفتی نسبت به امام معصوم نداشتند. حتی اسلام آنها به اندازه ای رقیق بوده که دست به قتل امام معصوم زده اند.

 
یک مثال نقض در رفتار اهل بیت در امر ازدواجشان دلیل بر این است که نمیتوان دایره را به گونه ای بست که اگر هر جوان مومنی به خواستگاری آن دختر مومن رفت و از قضا برای سوال و مشاوره به پیش من یا شما آمد او را از ازدواج با آن دختر نهی کنیم چرا که پدر دختر اهل نماز و روزه نیست و در روایات چنین روایتی هم داریم! قصد دور انداختن و بی توجهی به آن دسته از روایات را ندارم اما میدانم نسخه اسلام فقط برای خوشگل ها و خانواده دارها نیست. همه مومنان با هم ازدواج میکنند و ملاک دیگری جز ایمان نباید برای آنان مطرح باشد. و پیامبر اسلام در داستان ازدواج جویبر و ذلفا همین نسخه را برای عموم مردم عملی و اجرایی کردند.
 

ما در ایران غرق نعمت هستیم. بیرون از ایران و خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ، ازدواج دانشجویان مسلمان یا تجارمومن با همین نسخه ایست که خدمتتان عرض کردم و آنها نمیتوانند آن ملاک ها را در عرض یابی خودشان مطرح کنند چرا که همسری همتای خود در ایمان نمی یابند. به طور مثال در بلاد کفر به خانواده دختر و اصالتش نمیتوان نظر دقیق کرد چون خود آن دختر تازه مسلمان توانسته با ایمانش دل آن جوان مومن را ببرد اما خانواده اش یهودی الاصل هستند و لذا ایمان دو نفر کافی است.

● ح سین عالمی


میشه یکم هم در مورد سوالات جلسه ی اول خواستگاری بگین؟!
برای من واقعا سواله که این مورد اقتصادی رو تو جلسه ی اول مطرح کنم بالاخره یا نه؟
من بیشتر برام اخلاق مهمه ولی خب از روی بی سوالی، از اقتصاد هم در جلسه ی اول صحبت کردم و آقا پسر ناراحت شدن. برای خواستگار بعدی اصلا صحبت نکردم ایشون هم پشتم صفحه گذاشتند که من چقدر امل هستم که مادیات برام مهم نیست بالاخره نفهمیدم باید چه کنم؟

---------------------------------------------------------------------------------------

جلسه خواستگاری جلسه معرفی خود و کشف طرف مقابل است.

اگر صادق باشید و صداقت را به عنوان یکی از ارکان ایمان و اخلاق و عمل صالح بدانیم باید با صداقت خودتان را معرفی کنید. از کسی نترسید. از اینکه خواستگارتان بپرد هم نترسید. باور داشته باشید که : النجات فی الصدق. نجات در راستگویی است و نه در دروغ گویی.

شخصیت خودتان را صادقانه تصویر کنید. هر چه هستید را بگویید نه شخصیت خیالی و خودساخته و توهمات و آرزوها. از اصول زندگی ایمانی تان برایش بگویید. اگر او اهل ایمان باشد مشتری میشود والا بهتر که برود. در ضمن طبقه بندی را رعایت کنید یعنی در هر مرحله از خواستگاری یک سری از مطالب که برای خانواده خواستگارها مهم است که بدانند را مطرح کنید. دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن و گفتن از همه چیز واجب نیست اما در عین حال نمی توانید نقاط و نکات مهم و اساسی گذشته خودتان را مخفی کنید چرا که چوبش را خواهید خورد.

بارها برای جوان ها گفته ام که تا شما خودتان را نشناسید نمیتوانید طرف مقابلتان یا نیمه گمشده تان را پیدا کنید.

یک تکه کاغذ بردارید و اصول و فروع زندگی خودتان و شخصیتی خودتان را بنویسید. قرار نیست این برگه را به کسی نشان بدهید اما باید خودتان واقعیت های شخصیتی خودتان را بدانید و بررسی کنید.

اصول یعنی خط قرمزهایی که به هیچ عنوان زیر پا نمیگذارید. فروع یعنی دل پسند هایی که اگر در زندگی ام باشد دوستش میدارم اما اگر هم موجود نشد برای نبودنش خودزنی نمیکنم.

اصول زندگی تان را هر چه هست بنویسید. با خودتان تعارف را کنار بگذارید. آرمان گرایی افراطی نداشته باشید بلکه آنچه هستید را لیست کنید و از آنچه که دوست دارید باشید صرف نظر کنید. اینجا جای نوشتن آرزوها نیست. به طور مثال باید حد و اندازه توجهتان به امور دینی را متر کنید. وضعیت نمازهایتان چگونه است؟ روزتان را چگونه میگذرانید. به کدام یک از احکام دینی که میدانید خواسته خداوند و واجب الاهی است ، بی توجه هستید؟

قبل از ازدواج با کدام یک از قطعات زندگی تان ازدواج کرده اید؟ مثلا طلبه ها قبل از ازدواج با همسرشان با طلبگی شان ازدواج کرده اند و همه قواعدش را پذیرفته اند و بر این اساس به دنبال همسر مناسب خودشان میگردند. در زمان جنگ بچه های سپاه پاسداران قبل از ازدواج با همسرشان با امام روح الله و فرامین امام ازدواج کرده بودند و این معنی اش ازدواج با جنگ و میدان نبرد بود.

نامه اعمال خودتان را خودتان تنظیم کنید تا یک شناخت واقعی از خودتان داشته باشید. بعد از تمام شدن فیش برداری برگه را چند روزی به کناری بگذارید تا از فضای نوشته و نوشتن خارج شوید و به اصطلاح صبر کنید تا متن تان سرد شود. بعد از چند روز دوباره متن خودتان را بخوانید و این بار واقعی تر و بدون جو گرفتگی متن را تصحیح کنید.

اگر خودشناسی کاملی از خودتان داشته باشید در جلسه خواستگاری حرف های بی خود و مزخرف نمی زنید. کلمه به کلمه حرف هایتان حساب شده است. و همان کلمات مثل یک قانون اساسی بین شما و همسر آینده تان پابرجا می ماند. از طرف دیگر او هم میداند که با چه کسی صحبت میکند و به طور خلاصه میفهمد که با چند چند هستید!

اصول زندگی شما نمی تواند صد مورد باشد چون باید بتوانید آن عناوین را در هم ادغام کنید و عنوان کلی تری برای آنها بنویسید. خلاصه نوشتن خودش یک هنر است. خلاصه نوشتنی که به اصل متن و اصول شخصیتی شما ضربه نزند و جان مطلب در مختصر نویسی گم نشود. به نظرم لیست نهایی میتواند حدود سه یا پنج یا حداکثر ده مورد باشد.

یک بار خدمتتان عرض کرده بودم که مرحوم امام خمینی رحمت الله علیه در جلسه خواستگاری شان ،خط قرمز زندگی شان و انتظارات خود از همسرشان را در انجام واجبات و ترک محرمات خلاصه کرده بودند چون این دو ملاک در عین سادگی شان هم قانون هستند و هم نشانه ایمان. یعنی در اختلافات میتوان به آن رجوع کرد و اگر در زندگی نبود یعنی اینکه ایمان نیست. هم معتدل است و بر مستحبات تاکید نمیکند و هم کافی است و هر آنچه در حداقل های سلوک الاهی لازم باشد در انجام واجبات و ترک محرمات یافت می شود حتی اگر یک مستحب انجام نشود.

نمی خواهم بگویم شما نیز همین حرف را بزنید اما مومن ترین افراد دوران ما چنین کلامی را مطرح کرد و تا آخر عمرش به آن پایبند بود. او دو ساعت به اذان صبح از بستر جدا می شد و به مناجات با خداوند و نماز شب می پرداخت اما همسرش را برای نماز صبح به اجبار بلند نمی کرد. فقط در صورتی که خانوم به ایشان سپرده بود ایشان را آرام صدا میزد و الا نه. حتی هنگام وضو گرفتن ابر داخل سینک میگذاشت تا صدای قطرات آب مزاحم خواب خانوم نشود. ایمان و عمل صالح اگر بر طبق رساله عملیه و تقلید باشد این گونه می شود.

در جلسه خواستگاری خودتان باشید. فیلم بازی نکنید. دروغ نگویید. هر چه هستید را تصویر کنید تا خواستگارتان نیز بتواند شما را با خودش بسنجد و تصمیم بگیرد.

از طرف دیگر سوال های شما نیز باید به گونه ای باشد که بتوانید خط قرمزهای زندگی او را استخراج کنید. رنگ مورد علاقه و این جور مزخرفات به درد آینده شما نمی خورد. سوال های محدود اما دقیقی بپرسید که بتوانید با دقت تمام و کلمات مختصر، ایمان او را محک بزنید. خمس نمونه خوبی است که مفصلا برایتان داستانش را شرح داده ام. در مابقی احکام دین نیز همین جور است. نماز اصل است و باید بتوانید تقید خواستگارتان به نماز را متر کنید.

در اردوهای دانشجویی شاهد بوده ام که افرادی با ظاهر مذهبی و لباس بسیجی و با صد من ریش و قیافه یک روز هم نماز صبح نخوانده اند. پس اگر ایمان دارید به ظاهر کسی اکتفا نکنید. سوال کردن و پاسخ شنیدن کافی نیست باید از نماز خواندنش مطمئن شوید. برای تحقیق در این مساله باید دوستانش را زیر نظر بگیرید و از خلوت ها بپرسید.

مسائل اقتصادی هم بستگی به خود شما دارد. به هر میزان که نان و پنیر خوردن یا نان و کباب خوردن برای شما ملاک است آن را مطرح کنید. قانون دادن و تجویز دستورالعمل برای سوال های شب خواستگاری بسیار کار غلطی است. هر کسی باید طبق شناختی که از خودش دارد سوال های مختصری برای خودش مطرح کند و همسر آینده خودش را محک بزند.

اینکه گفتم کتاب های روایت فتح و کتاب مطلع عشق را حتما بخوانید برای این بود که با سبک زندگی مورد نظر ولی فقیه مان و البته شهدای هم عصرمان که مظهر تام ایمان و عمل صالح در دوران ما هستند آشنا شوید تا بتوانید الگوی مناسبی برای خودتان اخذ کنید.

خواندن این کتاب ها باعث می شود دخترکان دنیازده فامیل شما را دوره نکنند و شما مقلد این عفریته های بی ایمان نشوید. بسیاری از مسائل غلط ازدواج و شب زفاف و تجمل گرایی ها و انحرافات پیش آمده در این داستان به خاطر نداشتن الگوی خوب برای جوانان در ازدواج دینی و آسمانی است.

همسر خودم میفرمودند: کتاب های روایت فتح مسیر زندگی مرا عوض کرد تا جایی که به زندگی با یک طلبه و شرایط سخت آن تن دادم. همین کتاب های نیمه پنهان ماه و اینک شوکران. یادم می آید که ایشان از این مسائل ابدا مطرح نکرد و من هم از مسائل اقتصادی نگفتم.

ذکاوت داشته باشید. در طراحی سوال ، سوال های خودتان را بسیط  و ساده و خواهان جواب بله یا خیر نسازید. در سوال ، بدترین حالت را فرض کند و جواب بدترین حالت را بخواهید.

● ح سین عالمی


آقایون خیلی مغرورن!؟
هیچ کدوم ابراز محبت نمیکنند!؟
من که مجردم ولی کسانی که متاهل هستند اکثریتشان از بی مهری نالانند!
ازتون خواهش می کنم روی این نکته بیشتر تاکید کنید

------------------------------------------------------------------------------------

1- تاکید بنده بر ایمان بی دلیل نیست. انسان مومن اوصافی دارد که در دیگران کمتر یافت میشود. مومنان به ن و فرزندانشان محبتی الاهی دارند و هر چه بر ایمانشان افزوده شود این محبت بر زن و فرزند افزایش می یابد. تمام مشکل ما با این بی ایمانی یا رقیق شدن رنگ وبوی ایمان در زندگی هاست.

2- ظاهر هم ملاک نیست تا عده ای از خوانندگان مثال نقضشان بر این مطلب ، مذهبی هایی باشد که ن خود را چون گل نگه داری نمی کنند. ظاهر مذهبی نشانه ایمان قلبی کسی نیست. افراد از روی اعمالشان وزن می شوند و جرم و سنگینی اعمال به ایمان افراد است. هر چه ایمان بیشتر باشد نماز و روزه و اعمال افراد کیفیت بهتری می یابد.

3- اما از طرف دیگر دخترانی که خواننده این متون هستند نباید ترس خیالی و موهومی را در ذهنشان بسازند که مردهای این دوره و زمانه محبت نمی دانند! فراموش نکنیم که لسان تجربه لسان اثبات است یعنی مطلبی را که تجربه شده میتوان بیان کرد اما آزمون نشده را نمی توان نفی کرد و گفت : مردان امروز چنین و چنان هستند یا محبت نمی دانند.

4- انکار نمی کنم که در جامعه امروز ، مردانی که محبت نمی دانند فراوان داریم ؛ مردان بی ایمان فراوان داریم ؛ مردانی که زن را ریحانه و گل بهاری نمی دانند فراوان داریم اما همه این گونه نیستند.

5- از طرف دیگر گاهی محبت به معنی افراطی خاصی اراده می شود که از خداوند بخاطر آن معنا به خداوند پناه می بریم. برخی از ن کم ایمان یا غیر مومن از شوهرانشان می خواهند که به جای بندگی خداوند ، آنها و فرامینشان را اطاعت کنند و شوهر بیچاره را چون چهارپایی می خواهند که سواری بدهد و ناله نزند!

باور ندارید ?! سری به فامیل خودتان و اطرافیانتان بزنید و نمونه های فراوان این عفریته های شیطانی را مشاهده کنید. بسیاری از مردان مومن ایمانشان را به خاطر همین ن از دست داده اند و مرتکب کبائر الاهی می شوند. چه بسیار مردانی که وظایف شرعی خودشان را انجام نمی دهند و علت اصلی در این داستان ن شان هستند. به واقع ن معبود آنها هستند و توسط مردان و شوهران بی ایمانشان پرستیده می شوند.

گرفتن رشوه یا ی های خرد و کلان به بهانه رفاه زن و بچه یا فرار از جنگ و شرکت نکردن در جهاد واجب در طول جنگ هشت ساله به بهانه محبت به این ن و سرپرستی آنان یا پرداخت نکردن خمس واجب و در نتیجه خوردن مال حرام به بهانه چراغی که به منزل رواست ، نرفتن به حج واجب که برای هر فرد در تمام عمرش فقط یک بار واجب است به بهانه دوری از خانواده یا ندادن پول به عرب ها ، پرداخت نکردن زکات و صدقات واجب به فامیل و نزدیکان فقیر به خاطر چشم غره خانوم ، فرستادن پدر و مادر پیر به خانه سالمندان به بهانه های واهی و البته درخواست همسر بی ایمان و نداشتن اراده بر کنترل پوشش آنان و خدشه دار کردن عفت عمومی توسط این ن و . که اگر مجال بیان باشد صدها گناه دیگر قابل شمارش که مسبب اصلی آن ن هستند.

6- در روایات اسلامی روایات فراوانی داریم که مردان را از م با ن نهی میکند و حتی گاهی به مومنان می گوید با ن م کنید و حتما مخالف خواست نتان عمل کنید که قطعا به چنین نی اشاره دارد.

7- من از شما سوال میکنم: آیا ن مومن کمبود محبت هایی از این جنسدارند؟ آیا به شوهران ن ضعیف الایمان حق نمی دهید؟ و آیا ن مومن با شرکت همسرشان در جنگ و جهاد یا پرداخت خمس یا صدقات واجب به فامیل نادار مخالفت میکنند؟ آیا ن مومن همسرانشان را تحت فشار میگذارند که آنان برای راحتی دنیایی آن ن دست به ی از بیت المال یا اخذ رشوه بزنند؟ واقعا ن مومن آسمانی های روی زمین اند.

8- محبتی که مومنان به همسرانشان می کنند نمونه ندارد اما این محبت ها به خاطر حیا و عفاف مومنانه آنها علنی نمی شود و در خلوت آنهاست و در مقابل چشمان غریبه نیست. احساس امنیتی که همسران مومنان از آینده خودشان دارند به مراتب بیشتر از دیگران است.

9-کسی که ازدواج نکرده و به صرف شنیده ها سوال می پرسد لسانش لسان تجربه نیست. لسان تجربه برای کسی است که متاهل شده است. اما در مورد محبت ندیدن زن ها باید گفت: چون زن ها دو نوع هستند، این محبت ندیدن هم دو نوع است:

اول ، محبتی که یک زن مومن از همسرش انتظار دارد و البته حق اوست چون شوهرش چه مومن و چه کافر وظیفه دارد او را محبت ورزد. محبت کردن تا این حد و به اندازه ای که مخالفت خداوند در آن نباشد نیکو و پسندیده است.

دوم ، محبتی که یک زن غیر مومن به اسم محبت و در پوشش علاقه و محبت ، از شوهر انتظار دارد اما در باطنش مخالفت با خداست ؛ و این انتظارهای بی مورد شوهر را به انجام کبائر وادار می کند. مردان مومن محبتی که مخالفت خداوند را در پی دارد ابراز نمی کنند. به نظرم بیشتر کسانی که شما این کلمات را از آنان می شنوید این چنین کمبود محبت هایی دارند.

به حول و قوه الاهی در آینده نزدیک روش های محبت به ن و فرزندان در تعالیم اسلامی را در صورت خواست آقایان مطرح کرده و شرح خواهیم داد ان شاالله.

● ح سین عالمی


این حکایت تبلیغی دوستتان در امریکا به مزاجمان خوش نیامد مگه طلبه ها هم چشم چرانی میکنند که بخواهند از کسی خوششان بیاید ؟ من که فکر نمیکنم حتما اشتباهی رخ داده و این خانم بوده که به دوستتان پیشنهاد ازدواج دادند.

-------------------------------------------------------------------------------------------------

اولا هر چشم چرانی حرام نیست و البته در امر ازدواج فقها اجازه داده اند که به کسی که برای ازدواج با شما مطرح شده است نگاه کنید تا ندانسته با کسی ازدواج نکنید. برای اطمینان شما برای نمونه به فتوای دو تن از فقهای مشهور معاصر اکتفا میکنیم:

(آیت الله العظمی بهجت): مسأله 1944 نگاه کردن مرد به صورت زنى که میخواهد با او ازدواج کند جایز است به شرط آن که بداند که مانع شرعى از ازدواج با او نیست و احتمال هم بدهد که زن ازدواج را قبول میکند، و احتمال بدهد که با این نگاه کردن اطّلاع تازه‏اى پیدا میکند و با این شرائط، نگاه کردن فقط براى این مرد جایز است، اگر چه چند مرتبه باشد، بلکه چنین نگاه کردنى براى جلوگیرى از نزاع بعد از عقد، مستحبّ نیز هست و اجازه زن هم در آن لازم نیست، و بنا بر أظهر نگاه کردن به مو و محاسن دیگر آن زن هم با همین شرایط جایز است و وجهى دارد که زن هم بتواند به مردى که میخواهد با او ازدواج کند با شرایطى که گفته شد نگاه کند.

(آیت الله العظمی مکارم): مسأله 2091 نگاه کردن مرد به زنى که میخواهد با او ازدواج کند به منظور آگاه شدن از حُسن و عیب او جایز است حتى اگر با یک بار نگاه کردن، این منظور حاصل نشود، میتواند چند بار در چند مجلس نگاه کند

ثانیا مگر طلبه ها دل ندارند و ازدواج نمیکنند ؟ آیا باید آنها ندیده و ندانسته با کسی ازدواج کنند ؟ مراقب باشیم که مبادا از پاپ کاتولیک تر نشویم.

ثالثا خواستگاری کردن ن از مردان ممنوعیت شرعی ندارد و از نظر شرع این کار حرام نیست اما همان گونه که در شماره های قبل اشاره کردم خواستگاری طبیعتا و عموما از طرف مردان است و این کشش در مردان ، مسیر طبیعی آفرینش است ؛ حتی اگر مرد داستان ما طلبه باشد که در یکی از این مطالب اشاره کرده ام.

رابعا حکم ن اهل کتاب با ن مسلمان در نگاه کردن متفاوت است علاوه بر این که اینجا مساله ازدواج در میان بود. در ادامه فتوای چند نفر از فقهای بزرگوار شیعه خدمتتان تقدیم می شود:

(آیت الله العظمی امام خمینی) مسأله 2434 اگر انسان بدون قصد لذّت به صورت و دستهاى زنهاى اهل کتاب مثل زنهاى یهود و نصارا  نگاه کند  در صورتى که نترسد که به حرام بیفتد اشکال ندارد

 (آیت الله العظمی زنجانى): مسأله اگر انسان بدون لذّت به صورت و دستها و موى ن اهل کتاب مثل یهود و نصارى بلکه هر زن کافرى نگاه کند، در صورتى که نترسد به حرام بیفتد اشکال ندارد و احتیاط واجب آن است که به دیگر اعضاى آن نگاه نکند.

 (آیت الله العظمی فاضل): مسأله اگر انسان بدون قصد لذّت به آن قسمت از بدن زنهاى کافر که معمولًا نمى ‏پوشانند نگاه کند در صورتى که نترسد به حرام بیفتد اشکال ندارد.

خامسا باید مراقبت کنیم تا احکام الاهی به مزاج ما ناخوش نباشد. گاهی همین ناخوشی از احکام خداوند ، ریشه در کفر مخفی درونی ما یا لایه هایی از نفاق در نفس ماست یا میتواند ریشه در مرض اخلاقی حسد داشته باشد که چرا فلان مومن از یک نعمت بهره مند شده و ما چشم دیدن بهره مندی او از آن نعمت را نداشته باشیم. گاهی این ناخوشی مزاج ریشه در غیرت نه دارد که باز هم ریشه اش در کفر به حلالی از حلال های خداست.

سادسا اگر کسی بگوید که با توجه به این فتاوا حتما ظاهر مهم بوده که اجازه به نگاه کردن داده شده است جواب خواهم داد که ظاهر همسر حتما مهم هست اما ملاک انتخاب همسر نیست. ظاهر مهم است یعنی شما هستید که باید همسرتان را انتخاب کنید و خدای نکرده فردا غر نزنید هااا.

در مقام عمل و در کف جامعه ، همه افراد ایمان را ملاک انتخاب همسر قرار نمی دهند. مسلمانانی هستند که فقط و فقط ملاکشان ظاهر و زیبایی است. این فتاوا نشان می دهد که نگاه کردن حرام نیست و برای انتخاب همسر و ترس از نگاه حرام ، نباید گرفتار نادانی و جهل شد.

و اما اینکه ظاهر ملاک نیست یعنی به خاطر ظاهر کسی را به عنوان همسر انتخاب نکنید چون ملاک انتخاب همسر ایمان است.

● ح سین عالمی


قرار نیست کل طایفه اش که این شکلی باشند! خودش و خانوادش یعنی بابا ننه اش و برادر خواهراش باشن بسه! و چنین خانواده هایی در دسترس اند.
بحول و قوه الهی جمال ظاهری و قوه مادی زیاد مد نظر من نیست. اساسا لازم هم نمی بینم که دختر مورد نظر فوق لیسانس باشه! یا اند بینش ی باشه! همینقدر که بدونه در زمان غیبت تکلیفش چیه کافیه. 
البته این چیزی که شما گفتید ایده آل هست منتهی وقتی نشه پیداش کرد، باید از ایده آل ها کوتاه اومد(همونطور که من ایده آل نیستم از دیگران هم انتظار ایده آل بودن ندارم). میانگینه که اثرگذاره، هر کدام از ملاکها واحد خاص خودش رو داره. دست آخر میانگینه که حرف آخر رو می زنه.
در مورد زبان محلی و فرهنگ باید بگم که به نظرم به شدت مهمه؛ کمترین اثرش در توانایی ارتباط برقرار کردن این خانوم با خونواده بنده اس! فرض کنید یه دختر شمالی بگیرم که هی می خواد ماهی بخوره و ما هم کلا با ماهی چپ!!
ولی خب قطعا اینا واحدش از ایمان کمتره.

--------------------------------------------------------------------------------------

 قبل از نوشتن این سطور با دوست عزیزم "حاجی مسکو" در روسیه چت می کردم. ایشان می گفت: دوستان ایرانی که در مسکو ست دارند و درس می خوانند یا به تجارت مشغولند گاهی حتی همسرشان مسلمان هم نیست.

 متوجه شدم دایره انتخاب از دایره ایمان هم می تواند فراتر رود و به دایره انسانیت برسد که شامل هر ملیت یا کیش و مذهبی می شود. برخی از ایرانیان خارج از کشور که به هر دلیل نتوانسته اند در ایران ساکن باشند برای بر طرف کردن نیازهای عاطفی و جنسی شان با ن غیر مسلمان از هر ملیتی ، ازدواج کرده اند اما ازدواجی زمان دار و غیر دائم.

 از کلام "حاجی مسکو" متوجه این نکته لطیف شدم که فقه شیعه با یک نگاه باز و البته عمیق پا از مرز ایمان هم فراتر گذاشته و اامی برای ازدواج مسلمان با مسلمان قرار نداده است. به طور مثال در روسیه مردان مسلمان با ن غیر مسلمان روس به خاطر مسلمان نبودن آنها ازدواج زمان دار کرده اند و البته با آنها زندگی می کنند. ازدواج آنها طبق قوانین روسیه و البته طبق قانون اسلام تنظیم شده است و به هر حال شرعی و راه گشاست.
حاجی مسکو می گفت: من برای ازدواجم حتی ایمان را هم ملاک قرار ندادم. من می خواستم با یک زن روس ازدواج کنم و کردم. برایم مهم نبود که او حتی مسلمان باشد یا مسیحی یا یهودی و یا از یک کیش دیگر. خانواده هم به طریق اولی مهم نبود. زیبایی اش هم مهم نبود. البته الحمد لله "روس بانو" هم مسلمان هستند و حدود پنج سال است که به دین مبین اسلام مشرف شده اند و هم دیگر کمالات را دارند و به غیر از زبان محلی شان به چند زبان زنده دنیا از جمله فارسی و عربی و انگلیسی صحبت می کنند اما ملاک انتخاب همسر و تشکیل خانواده ، هیچ کدام از ملاک های مادی ما و جامعه ایرانی ما نبوده است.

خواننده دانای ما به طور حتم راه جمع بین این نکته لطیف در این شماره با تاکید بر ایمان در شماره های قبل را حدس زده است. توضیح اینکه در تمام شماره های گذشته تاکید کردیم که ایمان در ازدواج دائم مورد نظر فقه شیعه است اما در ازدواج زمان دار دایره انتخاب بسیار وسیع تر بوده و شمول بیشتری دارد و لذا مانعی در ازدواج با ن غیر مسلمان وجود ندارد.

 

کلام آخر اینکه این ها را گفتم تا فراموش نکنیم که چه مقدار در تار و پود خود تنیده ی عنکبوتی و فرهنگ غلطمان گرفتار شده ایم و بالاخره باید روزی از این فرهنگ التقاطی و معیارهای چندگانه و ناهمگون آن خلاص شویم و به دامن اسلام ناب محمدی بازگردیم.

 

اما این که نوشته اید : همین قدر که بداند در دوران غیبت وظیفه اش چیست! شوخی که نکرده اید ان شاالله ؟!

بسیاری از مردان که اکثر آنها را شامل می شود وظیفه خودشان را در دوران غیبت به درستی نمی دانند و در مقام عمل به وظایفشان به درستی عمل نمی کنند ، چه رسد به اکثر بانوان که به خاطر ظلم تاریخی به آنان و شرایط جسمی و فرهنگی از مطالعه و تحصیل و شرکت در مجامع دینی محروم بوده اند. موارد استثنایی و رشد خارق العاده ن مومن ، در پناه انقلاب اسلامی ایران را به حساب کل ن عالم نگذاریم و فراموش نکنیم که تشخیص دادن وظیفه مربوط به عقل عملی است و ریشه در بصیرت افراد دارد و جنسیت در آن دخالتی ندارد اما به هر حال و با توجه به همه این شرایط ، بانوان از بسیاری از امور معاف شده اند.

به نظر شما چند درصد از دخترهای امروز جامعه ما وظیفه خودشون را در دوران غیبت تشخیص می دهند؟ واقعا از همسر خودتان در آینده چه انتظاری دارید؟ بسیاری از بانوان و دختران دانشجوی کشورمان حتی اخبار را دنبال نمی کنند. من تجربه کلاس انقلاب اسلامی را در دانشگاه ها و البته در کلاس دخترها داشته ام. بحث استعداد بانوان نیست ؛ بحث روحیه و علایق آنان و بحث انتظار ما از آنان است.

 

همسر من دختری از خراسان است. خراسانی ها گاهی مرغ را هم شیرین می پزند و عدس پلو را با مربای آلبالو می خوردند! اما به حلیم نمک می زنند!! آیا این سلیقه در سفره غذا باید معیاری در انتخاب همسر آینده من باشد؟ آیا دو جوان نمی توانند در این گونه از مسائل هم نظر شوند یا یکی طبق خواست همسرش غذا بخورد؟ آیا دو جوان نمی توانند در رستوران دو مدل غذا سفارش بدهند یا در منزل خورشت فسنجان را قبل از شیرین کردن در دو ظرف مخصوص جدا کنند تا هر دو از فسنجان امشب ، یکی فسنجان ملس و دیگری فسنجان شیرین لذت ببرند؟

 

برای پسردارها خریدن و پوشیدن یک کفش آهنی برای چرخیدن و فر خوردن در خانواده های دختر دار شهر ، کاری آسان و مفرح است اما اگر عینکمان را تمیز کنیم و ملاک هایمان را برای انتخاب همسر با اسلام تنظیم کرده و مرور کنیم ، لازم نیست کفش آهنی بخریم و شصت و چهار خواستگاری برویم. لازم نیست دنبال دختری با معدل بیست بگردیم چون نمره خودمان هم بیست نیست.

 

دیشب مشاوره ای داشتم که فقط به خاطر یک عیب جسمی ، دختری که واقعا همه چیزش تمام بود ، کنار گذاشت. تا حالا بیشتر از بیست خواستگاری رفته و بیست دختر را هم مادرش رد کرده است. می دانم اگر چهل خواستگاری دیگر هم برود دختری مثل آن دختر پیدا نمی کند. اما تا زمانی که به دنبال حوری بهشتی همه چیز تمام می گردیم ، باید بگردیم و بگردیم!

 

چشم ها را باید شست.

جور دیگر باید دید.

● ح سین عالمی


 

از کجا میشه فهمید طرف مقابلمون با ما صداقت داره و حرف راست میزنه و اهل دروغ نیست منظورم جلسه خواستگاریه؟ میشه بفرمایید چه سوالاتی تو جلسه خواستگاری باید پرسید؟ اکثر روانشناس ها چیزهایی رو ملاک معرفی میکنند که اصلا تو خوشبختی و بدبختی تاثیر نداره و همین ملاک ها باعث تاخیر در ازدواج و البته زیاد شدن طلاق در جامعه امروزی ما شده است.

----------------------------------------------------------------------------------------

1- اصحاب ائمه اطهار بارها از اهل بیت عصمت و طهارت سوال کرده اند که آیا مومن فلان گناه را می کند؟ و آن ذوات مقدس جواب داده اند: بله ؛ ممکن است که مومن باشد و گناهی بکند و البته در حال گناه از ایمان خودش بیرون آمده است. به هر حال امکان دارد که مومنی دروغ بگوید یا فحشا مرتکب شود یا گناهان مختلفی را مرتکب بشود. ایمان داشتن به معنی گناه نکردن و معصوم از گناه بودن نیست.

2- ما دستگاه دروغ سنج در اختیار نداریم اما با محک زدن ایمان افراد در جلسه خواستگاری می توانیم پای بندی ایشان به مسائل دینی را ملاکی برای انتخابمان قرار بدهیم. یعنی به دنبال استفاده از یک دستگاه مکانیکی به نام دروغ سنج نباشید. نمی خواهم زشتی دروغ را کم رنگ کنم و آن را بپوشانم یا شما را از دروغ گفتن آدم ها و خلاف واقع گفتن شان ایمنی بدهم چون می دانم دروغ گویی مشکل بزرگی است اما امان از پیچیدگی انسان.

3- دروغ و دروغ گو نشانه هایی دارند که با تناقض گویی در کلام و البته رفتار های خلاف گفتار آشکار می شود. اما به نظرم بهتر است به جای ملاک قرار دادن گفتار آدم ها ، رفتار آنها و گذشته آنها را ملاک قرار بدهیم چون رفتار انسان ها گویاتر از کلام آنهاست و با همین اصل می توان گفت: ممکن است انسان ها درباره خودشان به ما دروغ بگویند اما گذشته آنها هیچ وقت دروغ نیست. فراموش نکنیم که برای به دست آوردن گذشته کسی نباید به راست و دروغ هر کسی و گفته هر گوینده ای اطمینان کرد و گرفتار دروغ گویی دیگران شد.

4- در مومنان ، صدق نشانه ایمان و کذب نشانه ضعف ایمان است. هر چه ایمان افراد قوی تر باشد آنها انسان های راستگوتری خواهند بود. و البته هر چه ایمان کسی رقیق تر باشد ، طبیعتا صداقت و موافق واقع گفتنش هم آبکی تر است.

5- اگر اهل محاسبه و دقت نباشیم همه ما کم و بیش گرفتار کذب می شویم. برای فرار کردن از کذب و خلاف واقع گفتن بهتر است یاد بگیریم که کلاممان را با قیدهایی مطرح کنیم که آن قید ها شمول افراد یا اوقات یا مکان ها را بر هم زده ، کلاممان را مقید یا بی خاصیت می کند. دلیلی ندارد که جملات ما همیشه جزئی و دقیق و حساب شده باشد بلکه می توان با این قیود ضریب خطای آن را بالا برد تا گرفتار بد قولی یا دروغ گویی نشده باشیم.

مثلا وقتی از خساست قومی صحبت می کنید که اتفاقا بسیاری از آنان گرفتار چنین ویژگی بدی هستند جمله را طوری بگویید که شامل همه آنها نشود چون به هر حال تمام افراد این گونه نیستند و در هر قومی افراد مهذب و متخلق به اخلاق الاهی وجود دارد پس بگویید: آنها خسیس هستند بعضا. یا بعضی از آنها این گونه اند.

یا برای گفتن ارقام و اعداد حدسی در جایی که عدد دقیقی در اختیار نداریم بگوییم: آنجا خیلی شلوغ بود ؛ صد نفر روی سر ما ریختند با کم و زیادش!

گفتن ان شاالله در پایان تمام جملات و قول و قرارها از نمونه های قرآنی این رفتار توحیدی و مومنانه است که فرمود: و لا تقولن لشئ الا ان یشاء الله

6- درباره جلسه خواستگاری و سوالات و مباحث آن ، در گذشته به طور کلی مباحثی مطرح شده است ؛ در صورت نیاز با توجه به سوالات جدید شما دوستان ، دوباره آن بحث را واکاوی خواهیم کرد ان شاالله.

7- در جلسه خواستگاری زیاد به دنبال پرسیدن نباشید. البته منظورم زیاد حرف زدن هم نیست. اما بهتر است خودتان را بشناسانید و در قبالش به دنبال کشف خواستگارتان باشید. گاهی می توانید با گفتن جملات دو پهلو حساسیت یا تقید او به مسائل مختلف را محک بزنید. به هر حال جلسه خواستگاری جلسه بازجویی نیست پس میانه رو باشید.

8- من خودم در جلسه خواستگاری ام از ابزار کاغذ و قلم زیاد استفاده کردم. اصول زندگی و گذشته و آینده ام را مکتوب کردم و تقدیمشان کردم. ساده است اما بسیار راه گشاست. در ایام عقد هم همین طور. بعد از ازدواج و دوران زندگی شویی هم همین طور. بعد از صد و بیست سال زندگی مشترک ، شاید نامه های من و خانوم برای خودش کتابی بشود ان شاالله.

9- درباره گفته ها و جزوات روان شناس ها و مشاوران عزیز ، با شما موافقم و دلمان خون است مگر مشاورانی که بچه پدر و مادرشان باشند و شیر حلال خورده باشند و آنها که بعد از باسواد شدن و مطب زدن ، نمازبخوانند ؛ امان از روان شناسی جدای از دین و مذهب ، و روان شناس ملحد و خدانشناس! و امان از روان شناسی که عمامه بر سرش بگذارد و به جای زدن حرف دین و خداوند ، حرف غربی ها را نشخوار کند.

● ح سین عالمی


ازدواج یه فردی با مذهب تشیع با فردی از مذهب تسنن چه حکمی داره؟

-----------------------------------------------------------------------------------------

نمی دانم شما دختر هستید یا پسر. به حول و قوه الاهی سوال شما را به گونه ای بررسی خواهیم کرد که هر دو گروه جواب کامل خود را دریافت کرده باشند ان شاالله:

1- در تمام رساله های عملیه آن مقدار که بنده جست و جو کردم ، فتوای حرمتی برای ازدواج شیعه با عامه مسلمانان پیدا نکردم. پس می توان نتیجه گرفت که البته فقط با نگاه فقهی ، سر گرفتن ازدواج شیعه با سنی مذهبان ، چه دختر و چه پسر بلامانع است.

2- بنده در مناطق شرق کشور تبلیغ زیاد رفته ام. در آنجا فراوان مشاهده کرده ام که اهل سنت شرق کشور به پسرهای شیعه دختر نمی دهند و در اعتقادات خود راسخ هستند.

خاطره تبلیغی: در راه آهن تهران منتظر قطار بودم که یک دختر دانشجوی اهل سنت درباره خواستگار شیعه اش و ازدواج با او ، از من سوال کرد. همان گونه که حدس زده بودم پدر و برادرانش با سر گرفتن این ازدواج مخالف بودند و محال می دانم که حتی اگر دخترشان در خانه بماند او را به شیعه شوهر دهند.

3- از طرف دیگر فراوان مشاهده کرده ام که پسران عامه مسلمانان از دختران شیعه خواستگاری کرده اند و البته خانواده های فقیر شیعه به علت فقر یا علل دیگر نظیر نداشتن تعصب دینی و مذهبی دختران خود را به آنها داده اند.

4- ناگفته نماند که من از غرب کشور و آداب و رسوم آنان بی خبر هستم اما شرق کشور روندی این گونه دارد. از همین جا از تمام دوستان مطلع می خواهم که بنده را از دانسته های خود و آداب و رسوم مناطق سنی نشین در ازدواج با شیعیان مطلع کنند.

5- دخترهای جوان قدرتی دارند که البته اکثرا از آن بی خبر هستند. دختران شیعه اگر با ذکاوت باشند می توانند از همین نقطه استفاده کنند و خواستگارشان را با خود و اعتقادات شیعه همراه بکنند. در این باره حرف بسیار است و در صورت نیاز به طرح بحث خواهیم پرداخت ان شاالله.

6- پسران شیعه نیز باید بدانند که ازدواج بهانه ای برای پدر شدن و ادامه نسل بشر است و همسر شما کسی است که به فرزندان شما شیر خواهد داد. گوشت و پوست فرزندان شما از آن زن خواهد رویید و شیر در آینده فرزندان شما اثر مستقیم دارد.

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

 

7- در صورت ناچاری و اضطرار به انجام چنین ازدواجی ، هر یک از دو طرف نباید به خود ناراحتی و ناامیدی راه دهند. در اعتقاد خود راسخ باشید و سعی کنید همسرتان را با اعتقاد حقه خود آشنا کنید. اگر او علاقه مند نیست ، فرزندانتان را دریابید که به هر حال شما ریشه آنها هستید.

قرآن کریم می فرماید: قو انفسکم و اهلیکم نارا : ابتدا خودتان و سپس خانواده تان را از آتش آخرت حفظ کنید.

● ح سین عالمی


ما خانم ها چه جوری می تونیم همسرمون رو فقط برای خودمون نگه داریم؛ یعنی جوری نشه که بعد از چند سال زندگی و با داشتن فرزند خدایی ناکرده بهمون خیانت کنه و بره سراغ زن دیگه ای چون ما تو فامیل چند مورد این جوری داشتیم و این مسئله فکر مرا بد جوری درگیر کرده.

--------------------------------------------------------------------------------------

سوالی کردید که باید تحمل شنیدن خیلی از مسائل را داشته باشید:

1- ن باید مرد را آنگونه که هست و نیازهایش را آنگونه که هست بشناسند تا بتوانند او را برای حداقل هشتاد سال زندگی مشترک همراهی کنید.

2- زن همسر است نه مادر چون اگر پسر ، مادر می خواست تا ابد پیش مادرش می ماند و ازدواج نمی کرد. زن همسر است نه خواهر و عمه و خاله و . چون هیچ کدام چنین نسبتی با مرد ندارند. زن همسر است نه رفیق چون اگر رفیق برای نیازهای عاطفی مرد کافی بود ، مردها خوشی با رفیق بودن را ، به بودن با کسی دیگر ، عوض نمی کردند. زن همسر است لذا پرستار نیست ؛ ماشین ظرف شویی و رخت شویی هم نیست. زن باید همسر باشد تا مرد همیشه او را بخواهد و برای با او بودن هزینه بدهد.

3- زن در خانه قرار نیست جای ماشین رخت شویی یا ماشین ظرف شویی را پر کند. زن باید زن باشد تا تنها قطعه خالی در زندگی یک مرد ، که هیچ جای گزینی جز او نیست ، بوسیله زن پر شود. اگر مردی چنین نیازی نداشته باشد به هیچ وجه به همسر نیاز ندارد و در نتیجه ازدواج نمی کند و سپس تمام وسایل مکانیکی زندگی مدرن ، کارهای او را انجام می دهند اما هیچ وسیله ای جای خالی یک زن مهربان را در خانه برای یک مرد سالم پر نمی کند.

پس مراقب باشید هیچ کاری و هیچ حادثه ای این نقش شما را کمرنگ نکند. گرفتاری های روزانه و اجاره خانه و قرض و قسط و بچه و فیلم ها و سریال های شبانه تلویزیون ، نباید شما را از پرداختن به این نقش بی توجه کنند.

4- خودتان را برای استقبال از همسر آماده کنید. بچه ها را آرام کنید تا همسرتان به محلی برای آرامش پا بگذارد. خانه مسکن است و مسکن یعنی محل ست و آرامش.

5- سعی کنید اولین برخوردتان بهترین برخورد باشد. اگر لیست خرید شما را نخریده است به رویش نیاورید. اگر گوجه های له و گندیده را در پاکت خریدش انداخته اند و او خرید خوبی نکرده است هیچ انتقادی نکنید. نگذارید خستگی یک روز دوندگی و خرید و گرانی با انتقاد تلخ شما همراه شود. شما باید فرشته آرامش باشید.

6- ممکن است بگویید این نکته ها چه ربطی به سوال من از شما دارد! اما باور کنید که داستان همین جاست و اشتباه خانوم ها در همین نکات کوچک است. مراقب زبانتان باشید. اگر سلام نکرد شما سلام کنید. اگر نخندید شما بخندید. اگر ترش رویی کرد شما زندگی را شیرین کنید.

استاد علامه آیت الله جوادی آملی میفرمودند: مرد در زندگی مثل آجر و سیمان و تیرآهن است. اما زن ملات است. مرد عقل است و زن عاطفه. ساختمان از آجر و ملات با هم ساخته میشود و نه از ملات تنها یا آجر تنها. شما در زندگی ملات باشید. مردها آجر هستند و تیرآهن. انتظار ملات بودن از آنها نداشته باشید. اگر او ناراحت بود شما نباید ناراحتی کنید. شما ملات خانه هستید نه آجر و تیرآهن. مراقب باشید نقش شما نباید با آجر عوض شود چون ساختمان بالا نمی رود و خراب می شود.

7- اگر شوهرتان به چای علاقه دارد حتما چایتان آماده باشد. همین آماده بودن چای نشانه ای برای محبت بیشتر است. محبت باید از طرف شما آغاز شود تا او ادامه دهنده باشد. از او انتظار فوران نداشته باشید. فضای جامعه و ترافیک و گرانی و . اعصاب و روان او را خط خطی کرده اند. شما باید آرامش کنید.

8- همیشه لباس کارتان در آشپزخانه را با لباس استراحت و خواب جدا کنید. لباس شما نباید بوی روغن سرخ کردنی بدهد! عوض کردن لباس یا شستن هر چند روز یک بار لباس اسراف نیست.

9- توجهتان به بچه ها باعث کم توجی شما به شوهر نشود. بسیاری از بانوان ما بعد از تولد بچه و علاقه بیش از حدشان به فرزند تازه وارد ، شوهر را طلاق عاطفی می دهند و تمام فکر و ذهن خود را متوجه بچه تازه وارد می کنند. ورود هووی تازه وارد و توجه نکردن شما به شوهر باعث می شود شوهرتان از بچه هم دلگیر شود. بچه ای که هیچ گناهی ندارد.

10- در سنین بالاتر نیز مراقب بچه ها باشید. گاهی مراقبت های مومنانه مادران عزیز ، باعث می شود که لباس های مورد علاقه شوهرانشان را به خاطر بچه ها خصوصا پسرها به تن نکنند. اما نمی دانند که شوهر دلش برای همان لباس های سال های اول زندگی تنگ شده است.

11- نقش شویی خودتان را برای شوهر به بهترین وجه انجام دهید. هیچ توجیه و مانعی نباید بین شما و نیازهای جنسی شوهرتان فاصله بیاندازد. زن باید برای شوهرش نقش خاص شویی را کامل و تمام و کمال به جا آورد تا چشم و دل شوهرش سیر باشد. اگر میتوانید اتاق خوابتان را از بچه ها جدا کنید تا هیچ مانعی برای تخلیه و اظهار راحت نیازهای جنسی شوهر نباشد. گاهی شوهر خجالت می کشد که لباس شما را کم کند. این باید شما باشید که هر شب با کمترین پوشش خودتان را به همسر ارائه بدهید و انتخاب را به او حواله بدهید. اگر او میل داشت باید بتواند بدون کمترین حس خجالت یا تعارف به شما و بدنتان دست پیدا بکند.

از پیامبر مکرم اسلام نقل شده است که در معنی تمکین و وظیفه ن نسبت به شوهرانشان فرموده اند:

لَا یَحِلُّ لِامْرَأَةٍ أَنْ تَنَامَ حَتَّى تَعْرِضَ نَفْسَهَا عَلَى زَوْجِهَا تَخْلَعَ ثِیَابَهَا وَ تَدْخُلَ مَعَهُ فِی لِحَافِهِ فَتُلْزِقَ جِلْدَهَا بِجِلْدِهِ فَإِذَا فَعَلَتْ ذَلِکَ فَقَدْ عَرَضَت: 

زن تا خودش را بر شوهرش عرضه نکرده نباید بخوابد! و عرضه کردن زن بر شوهر به این است که تمام لباسهایش را برکند و با شوهر در یک لحاف جمع شود تاجایی که پوست او به پوست شوهر بچسبد. 

نقش خاص شویی در این نگاه نقطه قوت و کمال زن است. چون او شوهرش را از همه لغزش گاه ها حفظ کرده است و بین خودش و شوهرش مانعی قرار نداده و البته در مقابل پروردگار وظیفه شرعی خودش را انجام داده است.

12- هر خواسته ای که شوهر در خلوت ها از شما دارد را انجام دهید. از او خجالت نکشید. خودتان را به او بسپارید و البته فراموش نکنید که حیا برای بیرون از این اتاق است. نگذارید خواسته ای در دل او باقی باشد که نزد شما دست نیافتنی باشد. همه بدنتان را در اختیارش بگذارید. با این کار حرص شیطانی او تقلیل می یابد و آرامش پیدا می کند.

13- بعد از چند سال زندگی با همسرتان شما به میزان نیاز او به شما و فاصله زمانی اش علم پیدا کرده اید. نگذارید این فاصله از مقدار طبیعی مقاربت بین خودتان بیشتر شود. اگر به هر دلیل مثل مسافرت یا آمدن مهمان یا . فاصله ای ایجاد شده بود با ذکاوت نه خودتان او را برای انجام غسل جنابت به حمام بفرستید. 

14- اگر به این دستورهای عاطفی خصوصا دستور پیامبر مکرم اسلام عمل کنید در رفتار شوهرتان به یک تغییر جدی و البته با محبت فوق العاده مواجه می شوید که بخاطر راضی کردن او در نیازهای جنسی است.

● ح سین عالمی


 

وقتی زن و مردی برای مدتی از هم دور می باشند طبیعتا این نیاز در هر دوی آنها وجود دارد و حتی ممکن است در مواردی این نیاز در زن بیشتر باشد چه طور اسلام این شرایط را برای مرد فراهم میکند ولی برای یک زن این شرایط فراهم نیست؟ و یا دختران مجردی که به دلایل مختلف که وما هم خودشان در آن دخیل نبوده اند و ازدواجشان به تاخیر افتاده و واقعا این نیاز را در خود احساس میکنند مجبور به صبر و خویشتنداری میشوند ولی برای یک پسر با این شرایط همه چیز را اسلام فراهم میکند؟ مگر این نیاز مشترک در زن و مرد یک امر فطری نیست؟ چه طور به این نیاز در مرد توجه میشود ولی ظاهرا به زن نه؟

همچنین وقتی زن و مردی از هم برای مدتی جدا می باشند با وجود این حکم یک زن چه طور میتواند آرامش داشته باشد و اسلام چه طور آرامش خیال و اطمینان خاطر را برای زن تامین میکند؟ درصورتی که این حس فطری و ذاتی در زن وجود دارد که دوست دارد کانون توجه همسرش باشد ؟ آیا این حس فطری و این حکم قابل جمعند؟ (البته با عقل ناقص ما)

------------------------------------------

برای جواب دادن به این سوال ابتدا باید گروه های مختلفی که در سوال مطرح کردید را از هم جدا کرد تا حکم هر کدام با دیگری خلط نشود.

در مورد خانواده ها و شرایطی که گاهی زوجین از یکدیگر دور هستند ، اسلام مصالح هر کدام را در نظر گرفته و حکم صادر کرده است. مصلحت مردان در درجه اول در حفظ ایمان و دامن است. آنها در ایامی که همسر در اختیار ندارند حق گناه کاری یا دست درازی به ناموس مردم را ندارند. اسلام مردان را به صبر امر کرده است تا به همسران خود برسند. علاوه بر این که شخص مناسب برای ازدواج زمان دار در اکثر مواقع پیدا نمی شود و کسی گمان نکند که همیشه چنین بهره ای برای مردی دور از خانه فراهم است. ابدا از این خبرها نیست.

حال اگر در زمان دوری از همسر ، فوران قوه در مردان باعث شود که به گناه مبتلا شوده مرتکب فحشا شوند ، در چنین جایی برای حفظ ایمان و کوری چشم شیطان که در کمین مومنان است تا آنها را آلوده کند ، ازدواج زمان دار تجویز شده است. همه یوسف نیستند و نمی توان همه را به کف نفس و صبر جمیل امر کرد.

از طرف دیگر همسرانشان نیز به خاطر مصلحت بالاتری که ذکر خواهم کرد باید به شوهر خود اکتفا کنند و صبر نمایند. از نظر اسلام در رحم یک زن نباید آب های متعدد جاری باشد! بچه ها باید پدر و مادر خود را بشناسند و فرزند به پدرش ملحق شود. داستان طشت آب امیرالمومنین و گروه ن را یک نوبت خدمتتان نوشته ام حتما مراجعه کنید.

یادآور می شوم که قوه در مردان فاعل یا کننده کار است و در ن مفعول یا اثر پذیر است. ن را باید برای مقاربت آماده کرد در حالی که قوه در مردان روشن است و گاهی با یک نگاه مشتعل می شود! اگر ن خیال خود را تحریک نکنند حتی در زمان دوری از شوهر و لو به سختی ، حتما می توانند روزگار بگذرانند اما داستان در مردان اینگونه نیست!

در ازدواج زمان دار دستور نیست تا حتما مردان به دنبال آن باشند بلکه راهی است برای اهالی خودش تا کسی بهانه ای برای فحشا نداشته باشد و مردان و ن مومن با این عقد شرعی مرتکب گناه نشده باشند.کما اینکه کافران همین عمل حیوانی را بدون عقد شرعی و رعایت قانون انجام می دهند. تفاوت در میل به زن نیست بلکه تفاوت در عقد شرعی و قانون مداری مومنان است.

داستان ازدواج زمان دار داستان رفع نیاز است که افراد به صرف نیازشان به سراغش می روند و بعد از رفع نیاز به دنبال کار و زندگی خودشان می روند! داستان ازدواج زمان دار داستان قلب و عاطفه نیست که کسی بگوید ن دوست دارند در قلب همسرشان یکه تاز باشند.

اما در مورد نسبت مجردها با ازدواج زمان دار باید گفت:

پسرها نباید فکر کنند که با ازدواج زمان دار راحتی و آسایش به دست آورده اند چون :

این غول چراغ جادو که در مثال ما همان شهوت جوانی انسان است ، یا مزه زن را نچشیده که به هر حال راحت است و شب آسوده می خوابد و یا اگر مزه زن را چشید ، خواب و خوراک را بر خودش حرام کرده است چون دیگر این غول چراغ به داخل علاء الدین باز نمی گردد. مثل همه تازه دامادها که تا شش ماه هر روز حمام هستند!

ازدواج زمان دار در تهران و شهرهای بزرگ و حتی دیگر شهرها برای مجردها وسیله آسایش نیست بلکه وسیله رسوایی و به باد فنا دادن دسترنج روزانه و البته حاشیه های روانی و عاطفی است. ازدواج زمان دار آن قدر که مشکل متاهل ها را حل میکند مشکل مجردها را حل نمی کند. چون پسرهای جوان بعد از یک خواب چند ساعته و یک دوش آب گرم و یک پرس غذای چرب ، دوباره میل جنسی دارد اما همسری در کنارشان نیست! و دوباره تکرار ماجرا !!

اما نسبت دختران جوان با ازدواج زمان دار: دوشیزگان نیز باید بدانند که بدون اجازه خانواده و ولی شرعی که پدر یا جد پدری است حق ورود به چنین وادی خطرناکی را ندارند چون همیشه بازنده اند! توصیه می کنم برای حفظ آبروی خود و کرامت و ایمانتان وارد این ماجراها نشوید.

راه حل بنده برای جوانان اعم از دختر و پسر فقط و فقط ازدواج دائم و همیشگی و در کنار هم بودن است.

به قول حاجی مسکوی عزیز مثال ازدواج دائم مثال روزه دار است که در دم غروب ، تشنگی فراوان او را کلافه کرده است. کسی لذت افطار را می چشد که روز را روزه گرفته باشد! اما هر کسی که به دلایل مختلف روزه نگرفته باشد یا برای فرار از روزه مسافرت شرعی رفته باشد ، لذت روزه و افطار را نمی چشد.

مثال ازدواج دائم و ازدواج زمان دار قبل از همسر همیشگی ، مثال باز کردن روزه با خرمای شیرین و تازه مضافتی بم است در تفاوت با افطار کردن با خرمای دهان خورده چند نفر دیگر.

دختران مومن و عفیف ما بدانند که داستان نیازهای عاطفی و جنسی ن و دختران در ایام قبل از ازدواج با دوران بعد از ازدواج و شروع زندگی مشترک متفاوت است. شما عزیزان به علت ایمانتان و دوری از فضاهای آلوده ، تصوری از این داستان ها ندارید ؛ پس به مراتب راحت تر از کسی که به این جریان ها علم دارد سر بر متکا می گذارید. و ان شاالله بعد از کمی صبر و امتحان الاهی در زمان مقرر ازدواج خواهید کرد. نیازهای عاطفی شما در این ایام چون به حرکت در نیامده شبیه به همان غول چراغ است که هنوز در علاء الدین مانده و بیرون نیامده است. این کلام مرا دو سال بعد از ازدواج تان و حتی بعد از زایمان اول خواهید فهمید.

اسلام صلاح و مصلحت شما را در روزه داری می داند. مطمئنا بعد از کمی تشنگی کشیدن لذت بیشتری از سفره افطار خواهید برد. پسرها هم ، اگر مراعات روزه داری را نکنند و صبر سفره افطار را نکنند قطعا از لذت افطار محروم خواهند شد ؛ حتی اگر به آنها اجازه سفر رفتن برای فرار از روزه داده شده باشد.

● ح سین عالمی


بنده 27 سالمه و تا به حال تعدادی هم خواستگار داشتم اما بعد از چند جلسه صحبت کردن و در حالی که از دو طرف (هم بنده و هم آقا پسر) قضیه حله اما تا نزدیک عقد کنان همه چیز به هم میخوره خیلی ها به من و مادرم می گویند که طلسم شدم و بخت من رو کسی بسته، میگن احتمالا جادو شدم خودم زیاد اعتقاد ندارم اما از طرفی بهم میگند جادو از قدیم الایام بوده و زمان پیغمبر هم بوده و پیامبر نیز تایید نمودند سوال من از شما اینه که آیا واقعا صحت داره یا نه خرافاتی بیش نیست؟

-----------------------------------------------------------------------

مساله طلسم و جادو برای بسیاری از خوانندگان مطلبی خواندنی است و این مسائل به گوش همگان خورده است. از شما می خواهم با صبر وشکیبایی این چند نکته را مطالعه کنید:

 

1- سحر گناهی بزرگ است که در صورت ایمان داشتن به اینکه سحر مستقلا و بدون اراده و خواست خداوند تأثیرگذار است، سبب کفر اعتقادی می شود و بدون این اعتقاد ، اگر تنها در عمل به کار گرفته شود، سبب کفر عملی است.

 

2- سحر واقعیت دارد و در قرآن کریم به آن اشاره شده است. سحر در عالم ماده تاثیر می گذارد و قرآن تاثیر آن را نفی نمی کند. به طور مثال ساحران زمان موسی چشم مردم را سحر کردند تا جایی که آنان چوب و طناب ها را مار دیدند.

 

قرآن صراحتا می فرماید: "وسحروا اعین الناس" ساحران چشم مردم را سحر کردند پس در حقیقت ، ساحرها طناب ها و چوب ها را به مار تبدیل نکرده بودند بلکه مردم طناب ها و چوب ها را مار می دیدند.

 

3- از نظر قرآن کار ساحران حرام است و قطعا ساحر به سعادت نمی رسد چرا که خداوند در قرآن فرمود: "و لا یفلح الساحر حیث اتی" لذا انسان های الاهی و انبیاء به هیچ عنوان از این ابزار استفاده نمی کنند مگر در اموری که مورد رضایت خداوند باشد مثل نجات سحرشدگان و ابطال سحر ساحران.

 

4- قرآن در آیه صد و دوم از سوره بقره به تاثیر سحر و داستان شیاطین اشاره دارد. اما باید بدانیم که سحر تاثیر مستقل ندارد و از طرف خداوند در نظام آفرینش گنجانده شده است و اگر خداوند متعال نخواهد ، کسی از سوی سحر ساحران متضرر نخواهد شد مانند اثر سوء سم.

 

5- نکته دیگر اینکه ما نمی توانیم هر اتفاقی که در اطرافمان می افتد را به سحر ساحران مستند کنیم. درست است که سحر دروغ نیست اما کسی که سحر بداند و بخواهد به کسی ضرر برساند چرا باید من یا شما را برای این عمل خلاف خود انتخاب کند؟ به طور مثال قاتل و آدم کش در دنیا زیاد است اما چرا باید یک آدم کش به سراغ من بیاید و دستش را به خون من آلوده کند؟ کشتن من برای آن قاتل چه سودی دارد؟ درباره سحر هم همین طور است. ساحرها به نسبت جمعیت مردم دنیا بسیار کم و قلیل هستند و البته برای انجام دادن کارهای خلاف بهانه های بهتری دارند که دیگر وقت برای اذیت کردن من و شما نداشته باشند!

 

6- فراموش نکنیم که علم سحر یک علم کلاسیک و قابل آموزش است اما هر کسی دانای آن دانش نیست. خصوصا در فضای جامعه اسلامی و تعالیم اسلام که سحر را عملی حرام و نابخشودنی می دانند که سعادت و فلاح آخرتی ساحر را به باد فنا می دهد. لذا کمتر کافری پیدا می شود که این علم را بداند و شپش در تنش افتاده باشد که زندگی کسی را خراب کند.

 

7- به خداوند ایمان داشته باشید و بدانید که خیری که در ایمان به خداست بسیار بالاتر از سحر و ضررهای آن است. خیالتان راحت باشد که خطری برای شما از طرف سحر ساحران نیست و به گمان هایی که مطرح می شود اعتنا نکنید. دادن صدقه و خواندن سوره ناس و فلق بسیار موثر است. در انتهای کتاب مفاتیح الجنان چند دعا برای در امان ماندن از شر سحره و شیاطین ذکر شده است که ان شاالله مفید است.

 

8- حضرت علامه آیت الله جوادی آملی در باره سحر و تاثیر آن می فرمایند:

 

. سحر کفر است . سحر سبب کفر است. سحر نه تنها هیچ نفعی ندارد، بلکه زیانبار است و از این‏ رو استعمال آن تشریعاً حرام است، مگر در مورد ویژه که با اذن تشریعی خداوند باشد که در این حالت نافع بودن آن نیز فقط به عنایت الهی است. سحر تکویناً مؤثر است، لیکن تأثیرگذاری آن مستقل از سنت الهی و از قانون سبب و مسبب بیرون نیست؛ بلکه مشمول قانون عام علیت است و تأثیر آن با اراده ربوبی خدای سبحان و توحید افعالی منافات ندارد؛ زیرا سحر جزو مقدرات الهی است و بدون اذن خداوند هیچ ساحری نمی‏تواند به کسی آسیبی برساند.

 

سحر به هر صورتی که درآید با کفر عملی همراه است؛ چنان‏که اگر با انحراف فکری و الحاد عقیدتی همراه باشد، با کفر اعتقادی همراه است و از بدترین پدیده ‏های روحی است.

 

سحر گاهی کفر عملی و گاهی کفر اعتقادی است؛ کفر اعتقادی در جایی است که انسان به تأثیر مستقل سحر معتقد باشد، اما اگر کسی در مقام عقیده موحّد و از اعتقاد به تأثیر استقلالی سحر مبرّا بود، ولی در مقام عمل آن را به‏کار گرفت، مبتلا به کفر عملی (یعنی معصیت بزرگ) شده است.

9- ما معتقد به توحید افعالی هستیم. توحید افعالی یعنی اینکه هیچ عاملی بدون اراده خداوند در این عالم تاثیر نمی کند. مثلا سم نیز با اراده خداوند اثر سوء میگذارد اما این اراده به معنی تاثیر نداشتن نیت بد قاتل و کار شوم او نیست. ساحر نیز خودش و دیگران را عمل کفرآلود و مخربش بیچاره میکند اما به هر حال اراده خداوند فوق همه اراده هاست و اگر بخواهد می تواند سحر را باطل کند همان گونه که آتش را بر ابراهیم گلستان کرد. اگر داستان سم مهلک را در ذهنتان حل کنید داستان سحر نیز به همان روش حل میشود.

10- خداوند فقط خیر ما را میخواهد چون خیر محض است و البته خیر ما در نظام علی و معلولی است. خیر ما در نظام اسباب و مسببات است و لذا گرگ برای سیر کردن شکم بچه هایش گوسفند شکار میکند و ما هم برای سیر کردن شکم خودمان موجودات دیگر را می خوریم. خیر ما در این نظام است و البته سحر نیز جزئی از این نظام است. نظامی برای امتحان ساحران و امتحان مومنان و عدم توجه به سحر و در نهایت ایمان به خداوند و قدرت بی نهایت او.

● ح سین عالمی


آیا عشق قبل از ازدواج هم در اسلام جایی داره؟
آیا اسلام این اجازه رو به یک دختر و یا پسر مومن میده که قبل از ازدواج عاشق بشه؟

شما کتابهای همسران شهدا رو معرفی فرمودین، الآن زندگی شهید مدق و همسرشون،شهید چمران و همسرش،شهید همت و همسرش و . همه از یک عاشقی شروع میشه. حالا یک جایی خود شهید عاشق خانمی میشه، یک جایی هم خانم عاشق شهید میشه. اسلام از طرفی پروروندن عشق یک جنس مخالف رو در دل مومن، گناه میدونه و این مساله رو مورد مذمت قرار میده،اما از طرفی هم میگه: اگر کسی عاشق بشه و عشقش رو بروز نده، شهید محسوب میشه. آیا این عاشقی، معشوق خاصی رو مد نظر داره(فقط مربوط به عشق به ائمه و خدا و . میشه) و مخاطب خاصی داره یا در مورد عشق دختر و پسر نسبت به هم ، هم صدق میکنه؟ و این که این دو تا موضوع چطور در کنار هم قرار می گیرن و توجیه میشن؟اصلا آیا اسلام جایی برای دل انسان ها قرار داده؟ یا نه ، همیشه باید با دل (نفس) مخالفت کرد و همش تو کار تهذیب نفس بود؟
اگر بر اساس همون ملاک ایمان، عشقی به وجود اومده باشه و شخص مقابل رو بر اساس ایمان قوی که در او مشاهده کردیم به عنوان همراه مناسب و بال پروازی برای رسیدن به خدا ببینیم، و احتمال ازدواج هم وجود داشته باشه، پروردن و فکر کردن به این عشق زمینی ، قبل از ازدواج ، گناهه؟مشکل داره؟موجب دوری از خدا میشه؟
به هر حال همه انسانیم،دل داریم،درسته که باید مراقبت کرد و دچار چنین مسائلی نشد،اما اگر یک وقتی لغزشی صورت گرفت و عشقی به وجود اومد،باید چی کار کرد؟

--------------------------------------------------------------------------------------

ما در زبان عربی ماده ع ش ق را داریم اما این ماده و سه حرف اصلی آن در روایات ما کم به کار رفته و در قرآن حتی یک مورد هم از این ماده استفاده نشده است. البته از ماده محبت و مودت و. استفاده شده است که معنایی نزدیک به این ماده دارند. لذا از شما می خواهم از این پس همه ما به تبعیت از کتاب و سنت از لفظ محبت استفاده کنیم.

اساس ازدواج و زندگی شویی بر محبت گذاشته شده است. انسان موجودی عاطفی است و محبت لب و اساس زندگی او را شکل می دهد. حتی در سخت ترین شرایط زندگی و در فشار کار و کارخانه باز محبت است که انسان را سر پا نگه می دارد ؛ محبت به گیاهان و حیوانات ؛ محبت به جهان آفرینش و همه زیبایی های عالم ؛ محبت به آفریدگار زیبا و حکیم سراسر گیتی ؛ محبت به دیگران ؛ محبت به ضعفا و پیران ؛ محبت به هم نوعان ؛ محبت به جنس مخالف ؛ محبت به همسر و سپس فرزندان.

محبت فصل انسانیت است چون اگر آدمی در دلش محبتی نداشته باشد حیوانی متحرک است و در عاقبت ، از سنگ سخت تر و بی خاصیت تر می شود. اسلام آمده است این محبت ها را جهت بدهد ؛ رنگ و رو بدهد ؛ شکل و محتوا بدهد چون انسان بدون محبت انسان نخواهد بود. اما باید پرسید محبت به چه و که !؟ و تا چه اندازه و چه حد !؟

پیامبر مکرم اسلام فرمودند: حُبِّبَ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا ثَلَاثٌ النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ جُعِلَتْ قُرَّةُ عَیْنِی فِی الصَّلَاةِ : برای من از دنیا سه چیز را محبوب گردانیده اند: اول از همه ن و سپس عطر و البته قرار داده اند روشنی چشم مرا در نماز.

در این دنیای تیره و تار ، کسی یا چیزی ارزش دوست داشتن ندارد. اما اگر چیزی یا کسی ارزش دوست داشتن داشته باشد ن هستند. پیامبر بر در دلش ایستاده است و کسی را بدون اذن خداوند راه نمی دهد اما می فرماید که این سه را محبوبم قرار داده اند. اگر خداوند راضی نبود من این سه را محبوب قرار نمی دادم. عطر تناسبی با عالم پایین و زمین تیره ندارد. عطر آسمانی است پس دوست داشته می شود. و نماز که خودش فرمود : َ أَنَا لَا أَشْبَعُ مِنَ الصَّلَاةِ : من از نماز سیر نمی شوم. من چنان نماز را دوست دارم که سیری از او را نمی شناسم!

اسلام دین محبت است اما محبت صحیح و در چهار چوب قانون. ممکن است بگویید مگر محبت هم قانون بر میدارد؟ می گویم بله! مومن خواسته های دلش نیز در چهارچوب قانون است. قانونی که محبوب اصیل و بی نهایت ملکوت وضع کرده است. مومن چون خدا را دوست دارد بر دربازه دلش می نشیند و تمام دوست داشتنی ها را بررسی میکند تا مطمئن شود غریبه ای درخانه دلش لانه نکرده است.

امام رضا علیه السلام را در حال خوردن خرما دیدند در حالی که با اشتهای کامل میل می کردند ؛ علت را جویا شدند ایشان فرمودند: َ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ کَانَ تَمْرِیّاً وَ کَانَ عَلِیٌّ تَمْرِیّاً وَ کَانَ الْحَسَنُ تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ تَمْرِیّاً وَ کَانَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ تَمْرِیّاً وَ کَانَ أَبِی تَمْرِیّاً وَ أَنَا تَمْرِیٌّ وَ شِیعَتُنَا یُحِبُّونَ التَّمْرَ لِأَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ طِینَتِنَا وَ أَعْدَاؤُنَا یَا سُلَیْمَانُ یُحِبُّونَ الْمُسْکِرَ لِأَنَّهُمْ خُلِقُوا مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ : من خرما را دوست دارم چون تمام پدرانم خرما را دوست داشتند و شیعیان ما هم خرما را دوست دارند چون از طینت ما خلق شده اند ؛ اما دشمنان ما مست کنندگان را دوست دارند چون آنان از شعله ی بلند و سوزنده آتش خلق شده اند.

محبت چنین تاثیری دارد که مومن به خاطر محبت اولیائ دینش به چیزی ، آن شئ را بیشتر و بیشتر دوست می دارد. از زمانی که شنیدم فاطمه زهرا به انار علاقه داشته اند ، انار را هزار برابر بیشتر دوست دارم همان گونه که خرما را ؛ این تاثیر ایمان و محبت است. َ اساسا ایمان همین مرز بندی میان دوست داشتن و دوست نداشتن است:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِیمَانِ هُوَ؟  فَقَالَ : وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغضْ ؟ آیا ایمان چیزی جز حب و بغض است؟ نیست!

 

اینکه در ازدواج از ایمان دم میزنم به همین خاطر است. چون مومن برای مومن دوست داشتنی است و به خاطر ایمانشان دوست داشتنی های شبیه به هم دارند اگر چه عین هم نیستند.

من به خاطر ایمانم چونان پیامبر اکرم تمام زن ها را دوست دارم چون زن اساسا دوست داشتنی است ؛ اما سوال اینجاست که آیا می توان به هر زنی چونان همسر خود محبت کرد؟ من بر اساس انسانیتم به همه موجودات عالم محبت دارم اما آیا این دوست داشتن ها به یک میزان اند؟ آیا حد و مرزی ندارند؟ اگر خطری برای ایمان من وجود داشت چنین محبت کردنی به صلاح من هست؟ آیا پرداختن به یک شخص خاص که در بحث ما یک جوان مومن همه چیز تمام است ، برای ایمان من و ایمان او خطر ساز نیست؟ آیا شیطان در کمین ایمان من و او نیست تا هر دو ما را آلوده کند؟

واقعا حاج همت دوست داشتنی است و هر مومنی از زن و مرد اگر او را بشناسد او را دوست خواهد داشت حتی بعد از شهادتش ؛ اما سوالم در شکل محبتی خاص و پروراندن این محبت در ذهن و سپس فکر کردن به او است که یک دختر جوان در تخیلاتش گرفتار می شود؟

مسلما چنین تخیلاتی به صلاح دختر نیست همان گونه که پسران نیز با چنین تخیلاتی به پرتگاه گناه می روند. اگر آن جوان مومن او را برای ازدواج نخواهد آن دختر چه حال و روزی پیدا می کند؟ همه این ها خطر است برای آن دختر.

 

حکایت تبلیغی: در اردوی دانشجویی راهیان نور دختر جوانی نامه ای به من داد. نوشته بود که از یکی از پسرهای دانشکده و فعالان دانشجویی و خادمان اردو ، خوشش آمده و یک دل نه صد دل عاشق شده است. از خود آن پسر پرس و جو کردم متوجه شدم که او دختر عمه اش را می خواهد و قصد ازدواج با دیگران را ندارد!

 

افتادن عشق و علاقه به دل انسان ، به دست دل بیچاره نیست اما مبادی آن و مقدماتش به دست خود ماست. چشم ها را کنترل کنید. به هر چیزی که چشمتان افتاد خیره نشوید و سریع چشم بردارید و دل بکنید ؛ حتی از لواشک فروشی کنار خیابان. همین تمرین های ساده است که انسان را قوی می کند. هوای نفس دشمن انسان است نه دوست او. با نفس مخالفت کنید. این مخالفت با هوای نفس پایان ندارد چون پایان دادن به مخالفت همان و زمین خوردن همان.

 

اگر به هر حال این محبت به غلط در دل آمده مثل داستان گوهرشاد ، دلتان را متوجه مبادی والاتر و بالاتر بکنید. عشق فقط برای خداوند و دوستان او معنا پیدا می کند و جز اولیاء خداوند که پیامبر اکرم و ائمه اطهار باشند کسی لایق چنین محبتی نیست.

 

شیطان دشمن ماست. او قسم خورده است که ما را از رسیدن به مقصود نهایی که همانا ذات مقدس پروردگار است باز دارد. شیطان اگر شما را به نگاه حرام هم مبتلا نکند همین که دل شما را از محبت غیر خداوند پر کند پیروز میدان است. راه طولانی است و هر کسی در میدانی و رتبه ای زمین می خورد. امتحان همه یکی نیست. داستان یوسف در قرآن به همین علت با این آب و تاب بیان شده که خطر این موضوعات برای جوانان بسیار زیاد است پس بترسید و این افکار را از ذهنتان بیرون کنید.  

 

مرحوم آیت الله مجتهدی می فرمودند: ای جوان ها برای دلتان در بسازید تا هر کسی به دلتان وارد نشود. یک درب خوب و آهنی. برای ما پیر مردها که دلی نمانده. شما جوان ها به فکر خودتان باشید!

 

اما بعد از ابراز علاقه مردی مومن به شما و خواستگاری رسمی او از ولی شرعیتان و انشاء عقد شرعی ، حالا می توانید با اراده و تصمیم خود ، تمام دلتان و وجودتان را متوجه شوهر مومنتان کنید. عقد شرعی همان مرزی است که بعد از آن خطری برای شما نیست. حالا می توانید دربی که برای دلتان ساخته اید را باز کنید.

● ح سین عالمی


من با ازدواج موقت اصلا موافق نیستم! یعنی که چی؟ مرد تمام لذت هاشو به اسم ازدواج موقت و شناخت ببره آخرش دختره بیچاره رو ول کنه و بره؟!  نمیدونم این صیغه دیگه چیه؟ نظرتون درباره ی ازدواج موقت چیه؟

------------------------------------------------------------

1- آیا شما تعجب نمی کنید اگر کسی از شما بپرسد: نظرتون درباره ی نماز صبح چیه ؟
 

موافقت و مخالفت بنده و امثال بنده درباره یک حلال دین خداوند و در حلال بودن آن تاثیری ندارد چون دین خداوند به دل امثال من و شما نیست. ما باید همیشه وظیفه مان را بپرسیم و نگران این باشیم که باحلال یا حرام خداوند مخالفت نکرده باشیم.

 

2- احکام دین اسلام به پنج دسته کلی تقسیم می شوند: واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح. برخی از احکام برای همگان واجب واجب هستند و همه باید آن را به جا آورند مانند نماز صبح اما دسته ای دیگر به گونه ای هستند که مکلف می تواند آنها را انجام ندهد و اامی در عمل به آنها نیست.

 

3- ازدواج نیز این گونه است که در شرایط مختلف احکام متفاوتی دارد. گاهی ازدواج کردن واجب است و گاهی مستحب و گاهی مکروه و گاهی حرام است.

 

ازدواج زمان دار حالات مختلفی دارد که هر یک دارای حکم و شرایط خاصی است و نمی توان بدون مشخص کردن نوع خاصی از آن و احوالش به اظهار نظر درباره عنوان کلی آن پرداخت ؛ کما اینکه عنوان کلی و بدون قید ازدواج دائم نیز همین گونه است.

 

4- یکی از حالات ازدواج زمان دار در فرهنگ ما ایرانیان ، ازدواج زمان دار برای شناخت پیدا کردن هر یک از زوجین از دیگری ، در ایام قبل از انشاء عقد ازدواج دائم است. البته این نوع از ازدواج در همه مناطق مختلف فلات ایران مرسوم نیست و بسیاری مطابق فرهنگشان آن را بد و ناپسند میدانند اما به هر حال در مناطقی مرسوم است و اجرا می شود.

 

5- بسیار دیده ام که بعد از چند جلسه خواستگاری و رفت و آمدهای مکرر و پیشرفت پرونده ازدواج دوجوان در دو خانواده ، آنها با در نظر گرفتن مصالح بالاتری دو جوان را به هم محرم می کنند تا آنها بتوانند به یکدیگر نگاه محرمانه بکنند و با رعایت مسائل شرعی و کنترل هایی مدتی را به صورت شرعی و حلال با هم بگذرانند و رفت و آمد کنند تا به شناخت بهتر و دقیق تری از هم برسند و در صورت ادامه یافتن وضعیت سفید و بعد از چند ماه به محضرخانه رفته و عقد رسمی و قانونی را ثبت میکنند.

 

6- از فوائد این گونه محرمیت زمان دار قبل از انشای عقد دائم این است که اگر به هر دلیل زوجین متوجه شدند که شانیت و تناسب لازم جهت زندگی مشترک را ندارد ، قبل از شروع زندگی مشترک و قبل از افتادن در یک مسیر بی بازگشت ، با گرفتن یک تصمیم عاقلانه ، با صلح و صفا متارکه میکنند و برای طرف دیگرشان آرزوی روزهایی خوب و خوش می کنند و البته از خداوند برای او همسری بهتر از خودشان را تمنا می کنند.

 

7- زوجین با نظارت خانواده ها در این ایام چون قصد پیدا کردن شناخت از طرف دیگرشان را دارند و البته چون متشرع و مقید به احکام دین الاهی هستند عقد ازدواج زمان دار را اجرا می کنند چون برای هم کلام شدن یا دقت بیشتر در رفتار دیگری ، و برای دور ماندن از گناه چشم باید محرم بشوند. از طرفی نداشتن شناخت از رفتار و عقاید دیگری آنها را از انشای عقد دائم می ترساند. در چنین شرایطی بهترین عاملی که میتواند ایمان هر دو را حفظ کند و هم کلامی و نگاه به چهره برایشان حلال باشد همین ازدواج زمان دار است.

 

8- بسیار زوج هایی را دیده ام که بعد از چند ماه متوجه شده اند که انتخاب مناسبی برای ازدواجشان نکرده اند. شما هم دیده اید؟ به نظر شما راه چاره چیست؟ راه چاره نگاه حرام دو جوان و هم کلامی چند ماهه آنان است؟ راه چاره انشای عقد دائم است؟

 

9- اگر ما کمی دقت بکنیم و حساب شده عمل بکنیم ازدواج زمان دار بهترین کنترل دو خانواده بر جوانان است تا آنها ظرف چند ماه و در برخوردهایی حلال و شرعی و البته تحت نظارت خانواده ها از رفتارهای دیگری و سطح ایمانش مطلع شوند. چون در دو طرف این نظریه ، دو طرف افراط و تفریط قرار دارند: گاهی ما راضی هستیم که دختر ما با پسری نامحرم هم کلام شود و به صرف اینکه نامزد هستند بدون محرمیت و بدون کنترل خانواده ها بیرون بروند و گاهی بدون شناخت مناسب و تحقیق و شناخت از سطح ایمان ، آنها را با عجله به عقد دائم هم در می آوریم!

 

10- نظارت دو خانواده بر رفتارهای جوان شان بهترین فیلتر است تا سوء استفاده و ناراحتی های بعدی به وجود نیاید اما اگر با انصاف به این جریان بنگریم برای دوری از افراط و تفریط ، این مدل بهترین ساز و کار برای شناخت بهتر جوانان در فضایی کنترل شده و شرعی است.

 

متاسفانه سابقه ازدواج زمان دار و خطاهای برخی در ذهن بسیاری از مردم کشور تصوری کاریکاتوری از این حکم به جا گذاشته است که رفتارهای دقیق ما از اسلام می تواند آن را اصلاح کند.

 

11- نکته دیگر اینکه گاهی خوب است ایمان خود را با همین ظرافت های شرعی محک بزنید. باید بدانیم مخالفت جدی با حلال و حرام دین گاهی انسان را تا مرز کفر می برد و گاهی شخص را از دایره مومنان به اسلام ، بیرون می اندازد. مخالفت و انکارجدی با ضروریات دین نظیر نماز و روزه و حجاب از اسباب ارتداد است. ایمان خودتان را تقویت کنید و نگذارید شیطان شما را به مخالفت با یکی از احکام دین وادار کند. شیطان نیز با آن همه عبادت فقط به خاطر مخالفت با یک حکم خداوند از کافران شد. مومن کسی است که به همه آنچه خداوند برای هدایت انسان ها نازل کرده است باور قلبی داشته باشد و اگر کسی حتی یک حکم ضروری اسلام را انکار کند از دایره اسلام که همان تسلیم خداوند بودن است بیرون است. قرآن کریم درباره ابلیس که فقط یک حکم خداوند را منکر شد گفت: ابی و استکبر و کان من الکافرین.

● ح سین عالمی


به خاطر تیپ و قیافه ظاهریم کمی واسه دخترا جذابم یعنی اصلا دنبال دخترا نمی رم خودشون دنبالم میان این اصلا دروغ نمی گم به طور مثال خیلی کوتاه همین که نمایشگاه کتاب رفتم دختره شمارشو تو نایلون من انداخت ولی من پاره اش کرده ام.
من همیشه از این چیزها دوری می کردم چون به دور از اهدافه خودم می دیدم تا اینکه گرفتار یه دختری شدم که فامیل هم بودیم اولا خیلی عادی با هم صحبت می کردیم و گذشت تا اینکه فهمیدم عاشق شده اما نفهمیدم عاشق کی شده !!!خیلی داغون شدم بهش پیام دادم که دوره و بر من نیاد و از حس خودم بهش گفتم همین که اینو گفتم ناخودآگاه گریه ام گرفت!! منی که تا دیروز همه ی این چیز ها رو به مسخره می گرفتم و میگفتم این چیزا چرته الان درگیر شدم تا اینکه گفت من عاشق تو شدم.مات و مبهوت شدم منی که الان 600 کیلومتر ازش دور بودم و تو جاییم که دختر اطرفم پره!!
چند هفته با هم خیلی خوب بودیم من یه کادو هم واسش خریدم و فرستادم تا اینکه کلا با من سرد شد و دو هفته گذشت .داغون شدم گفتم چرا اینجوری شدی گفت من زود درگیر این چیزا شدم ( هنوز دانش آموز 
هستش)
من فک کردم با من بازی کرده یه کم تهدیدش کردم گذشت تا گفت منو ببخش درگیر درسم و تا چند روز پیش گفت گوشیم تا بعد امتحانات خاموشه. من موندم و روحیه داغون یه لحظه از ذهنم نمی ره حتی سر جلسه امتحان. حالا موندم چی کار کنم واقعا دارم به مریضی روانی تبدیل میشم

---------------------------------------------------------------------

بچه ها نوجوان می شوند. نوجوان ها جوان می شوند و جوان ها به میان سالی می رسند. میان سال ها پیر می شوند و پیرها می میرند!

 

هر مرحله ای داستان خودش را دارد اما نوجوانی و جوانی داستان و خاطرات و سپس خطرات مخصوص به خودشان را دارند. جوانی است و دردسر هایش. خوش تیپی و هزار دردسر و نایلون کتابی که شماره باران می شود!

 

نمیدانم داستان زندگی ابراهیم هادی را در کتاب "سلام بر ابراهیم" خوانده ای یا نه؟ ابراهیم از بچه های ورزشکار جنوب تهران بود و خوش هیکل ؛ با مرام بود و البته خوش تیپ!

 

روزی بعد از باشگاه و در یک گپ دوستانه دوستان ابراهیم به او خبر دادند که از قضا دوتا از دخترهای تابلوی محل ، روبروی باشگاه زاغ سیاه او را چوب می زده اند! ابراهیم ترسید. لباس های بدن نما و مد روزش را در آورد و شلوار گشاد به پا کرد. ریش بلند کرد و کلاه پنبه ای یا بقول بچه های تهران ،کلاه زرنگی سر گذاشت. از آن روز ابراهیم همان ابراهیم بود با یک قیافه جدید. قیافه و تیپی که دیگر دل دخترها را پرپر نمی کرد.

 

داستان های زندگی ابراهیم هادی را باید بخوانی تا بفهمی از چه کسی حرف می زنم.

 

 اما برایت بگویم از داستان ن که در کتاب شریف کافی است:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ (علیه السلام) مِنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ فَهِمَّةُ ابْنِ آدَمَ فِی الْمَاءِ وَ الطِّینِ وَ خَلَقَ حَوَّاءَ مِنْ آدَمَ فَهِمَّةُ النِّسَاءِ فِی الرِّجَالِ فَحَصِّنُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ. امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند آدم را از آب و خاک آفرید. پس همت پسران آدم در به دست آوردن آب و خاک است. و خداوند حوا را از جنس آدم و از آدم آفرید پس هم و همت ن ، در به دست آوردن مردان است لذا آنان را در خانه هایشان حصار کنید!

 

در کتاب شریف وسائل الشیعه روایت کرده اند:

 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ الْمَرْأَةَ خُلِقَتْ مِنَ الرَّجُلِ وَ إِنَّمَا هِمَّتُهَا فِی الرِّجَالِ فَاحْبِسُوا نِسَاءَکُمْ وَ إِنَّ الرَّجُلَ خُلِقَ مِنَ الْأَرْضِ فَإِنَّمَا هِمَّتُهُ فِی الْأَرْضِ : امام صادق علیه السلام فرموده اند: که خلقت و آفرینش زن از (پدرش که) مرد است (پی ریزی شده) لذا همت زن در جلب مردان است پس نتان را (از معشرت با مردان منع کرده) حبسشان کنید. و اما خلقت و آفرینش مرد از زمین است پس همت مرد در آبادانی زمین است.

 

ن این گونه آفریده شده اند که همتشان فتح کردن قلب مردان باشد. طبیعتشان این گونه است. دست خودشان نیست. زن اگر در پناه تعالیم اسلام تربیت نشود همان کارهایی را می کند که زن جوان غربی روز و شبش را به آن کارها می گذراند و من مصلحت نمی بینم که کارهایشان را بنویسم. اما داستان همین جا تمام نمی شود. به ن حیا نیز عطا شده. حیا ن را کمک می کند که مرتکب هر جنایتی نشوند. حیا سلاح زن مومن است تا بتواند بر خلاف طبیعتش رفتار کند و وای بر زن یا دختری که کم حیا یا بی حیا شود!

 
 

در کتاب شریف کافی است که :

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: خَلَقَ اللَّهُ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَجَعَلَ تِسْعَةَ أَجْزَاءٍ فِی النِّسَاءِ وَ جُزْءاً وَاحِداً فِی الرِّجَالِ وَ لَوْ لَا مَا جَعَلَ اللَّهُ فِیهِنَّ مِنَ الْحَیَاءِ عَلَى قَدْرِ أَجْزَاءِ الشَّهْوَةِ لَکَانَ لِکُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ مُتَعَلِّقَاتٍ بِهِ. امیرالمومنین امام علی بن ابی طالب فرمودند: خداوند شهوت را ده جزء آفرید که نه جزء آن را در ن قرار داده و فقط یک جزئش را در مردان نهاد. و اگر خداوند در وجود ن از حیاء به میزان شهوت ن قرار نداده بود هر آینه برای هر مردی نه زن بود که آنان خود را به او متعلق میدانستند!

 

خدا را شکر که ن در ابتدای آفرینش و خلقتشان به میزان شهوتشان حیا دارند و این از زیبایی های آفرینش و حکمت الاهی است اما اگر پرده حیا با گناه و آلودگی کنار رود آنگاه فقط شهوت و زنی بی حیا می ماند و هم خودش و هم دیگر ن و هم جامعه و هم مردان و سپس کل آسمان و زمین ، به فساد کشیده می شوند.

 

ابراهیم هادی با بلند کردن ریش و پوشیدن لباس گشاد و غیر جذاب خودش را نجات داد و به من و شما آموخت که اگر در آخرامان ته کاسه ای ایمان دارید آن را به هر حیله ای حفظ کنید که در غیر این صورت ن ایمانتان را به باد خواهند داد. حالا که خداوند به تو رحم کرده و گوشی عروسک شیطان در خاموشی است و به لطف حیای باقی مانده ، خداوند دست او و تو را گرفته است پروردگار مهربان عالم  را با تمام وجود شکر کن. شاید شیر پاک مادر و روزی و نان حلال پدر به دادت رسیده است.

 

از امروز خطر بیخ گوش شماست. هر جور میتوانی ایمانت را حفظ کن و جواب پیامک های شیطان را نده که هر پیامک تیری از تیرهای شیطان است. این روایات را برایت نوشتم تا بدانی با چه موجود خطرناکی طرف هستی! ندانسته و نشناخته نمی توان به جنگ آنها رفت. ففروا الی الله: به سمت خداوند فرار کن که فقط خداوند منجی و نجات دهنده است.

 

حکایت شیرین : حدود ده سال پیش در تابستانی گرم به روستای احمدآباد از توابع شهرستان دماوند رفتم و به محضر علامه ذوالفنون و مفسر قرآن کریم حضرت آیت الله جوادی آملی رسیدم. لحظاتی قبل از اذان ظهر بود و من پشت درب منزلشان ایستاده بودم تا ایشان جهت اقامه نماز در مسجد از منزل خارج شوند. به محض تشریف فرمایی معظم له فرصت را مغتنم دانستم و بعد از سلام و احوال پرسی از حضرتشان این سوال را پرسیدم که: می دانم مثال های قرآن کریم دقیق و حساب شده است. قرآن کریم برای مردان یوسف و برای ن مریم را مثال زده است. در هنگامه خطر یوسف فرار کرد اما مریم در جایش ایستاد و با فرشته وحی که چون مردی بر او متمثل شده بود حرف زد. تکلیف ما چیست اگر امتحان شویم؟ فرار یا قرار؟

 

علامه جوادی آملی بعد از کمی تامل در جوابم به آرامی جملاتی فرمودند که به مضمون شبیه این بود: هم یوسف پیامبر و هم مریم عزراء هر دو به خدا پناه بردند. یوسف طبق نقل قرآن گفت: قال معاذ الله. مریم نیز طبق نقل قرآن گفت: قالت انی اعوذ بالرحمن منک. هر دو به خدا پناه بردند. جز خدا پناهی نیست. فقط به خداوند متعال پناه ببرید!

 

می دانم که خداوند مردان و پسران را تشنه وجود دختران آفریده و این عطش و بی تابی در دلت آیتی از نشانه های خداوند است. خداوند این میل را به مردان داده تا به هر حال زمانی سر به راه شوند و تن به زندگی مشترک و زحمات آن بدهند اما تا آرام نشوی و عقلت بر مملکت وجودت حاکم نشود نمی توانی برای آینده ات تصمیم خوب و روشنی بگیری.

 

بهترین اقدام در این زمان اما پس از م کامل و اندیشه در جوانب امر، ازدواج با بهترین گزینه مناسب شماست. اما در شرایط دانشجویی باید کمی صبور باشید تا در زمان مناسب خودش قدم پیش بگذارید. از این جور اتفاقات تقریبا برای همه پسرها در دوران تحصیل در دانشگاه پیش می آید و امتحان می شوند اما مهم این است که عاقل باشند و وارد این حاشیه ها نشوند. بسیار دیده ام دانشجویان تیزهوشی و رتبه زیر هزار که بعد از دو ترم تحصیل سیر نزولی تحصیلیشان آغاز شده و بعد از شش ترم تحصیل ، مشروطی یا معدل بسیار پایین را تجربه کرده اند ؛ فقط به صرف عشق و عاشقی ناخواسته که البته به از دست دادن آینده و موقعیت شغلی و کاری و اجتماعی هم منجر شده است.

 

دست به دعا بلند کرده و برایت آرزو میکنم که آرامشت را دوباره به دست آوری تا در ظهر عاشورای امتحانت ، تیر باران جنود شیطان ، مشک وجودت را از آب ایمان خالی نکند. تمام تلاشت را بکن تا آب زلال ایمان را به خیمه ظهور برسانی.

● ح سین عالمی


بعضی شرکت ها و موسسات در خصوص ازدواج جوان ها فعال هستند و جوانهای در شرف ازدواج را به یکدیگر معرفی میکنند. آیا شما با این گونه موسسات که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هست و دارای مجوز میباشد موافق هستید؟

--------------------------------------------------------

اگر در طول این متون گذشته با ما همراه بوده اید حتما می دانید که ملاک اصلی و اولی در ازدواج مسلمانان ایمان دو طرف است تا کبوتر مومن با کبوتری مومن باشد و باز کافر با بازی دیگر؛ و در نتیجه ویژگی های دیگر غیر از ایمان در زندگی شویی مومنان تاثیر بسزایی ندارند و گفتیم و نوشتیم که هر چه در امر مقدس ازدواج به ملاک های دیگر غیر از ایمان بها بدهیم دست و پای خود را در انتخاب همسر ، بیشتر زنجیر کرده اید.

من با این موسسات تاکنون برخوردی نداشته ام. طبیعی است اگر ملاک معرفی افراد به یکدیگر همین باشد که ایمان افراد را بسنجند و سپس معرفی کنند راه را درست رفته اند. اما اگر بخواهند راه روان شناسان غربی را پیش بگیرند بی راهه را راه پنداشته اند و بنای اولی زندگی دو جوان را کج و سست تشکیل داده اند. من درباره همه این موسسات و بنگاه های محبت حکم نمی کنم. بیان من دو طرف داستان را شامل می شود و تشخیص مصداق با خود شماست.

شاید اگر روزی به لطف و خواست خداوند متعال ما هم به جای نوشتن ، راه رساندن را در پیش بگیریم ، ما هم مسیری شبیه به همین موسسات را طی کنیم اما به هر حال این احتمال که معرفی های دقیقی بر اساس واقعیت ها و خصوصیات ایمانی دو طرف شکل گرفته باشد کم است.

حسن این مراکز و موسسات این است که به خاطر بانک اطلاعاتی وسیعی که از جوانان جویای همسر در اختیار دارند گزینه های فراوانی برای معرفی در اختیار دارند و همین اطلاعات آنها را در شناخت افراد و سپس معرفی اشخاص کمک میکند اما نباید فراموش کنیم که تمام اطلاعات این مراکز از افراد ، بر اساس خود اظهاری و گفته خود اشخاص از خودشان است ؛ و با دید خوش بینانه فقط می توان آن اطلاعات را شنید. همیشه در چنین معرفی هایی صفحه ی مخصوص بررسی و تحقیق را در ذهنتان باز نگه دارید و به هیچ کدام از آن خود اظهاری ها اطمینان کامل نکنید.

 به نظرم اگر خانواده ها و افراد دنیا دیده و مومن هر فامیل ، دست به کار شوند نیازی به چنین موسساتی نیست ولی به هر حال دارایی خانواده ها از چنین افراد مومن و عاقلی برابر نیست. و البته بانک اطلاعاتی مادرها و خانواده ها یک بانک محدود و کوچک است.

نمونه ای که در نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها برای معرفی ازدواج داشته ایم و بنده با روند آن آشنا شده ام چنین بوده است که همه مراجعه کنندگان از دختران و پسران ، فرم اطلاعات شخصیشان را پر می کنند و سپس کارشناس محترم نهاد آن فرم ها را بررسی می کند. فرم ها با هم مقایسه می شنود و در نهایت این مساله با خانواده آقا پسر مطرح می شود. در صورت موافقت آنها در اصل داستان ، کارشناس نهاد این مساله را با خانواده دخترخانوم نیز مطرح می کند و از اینجا به بعد ، خود دو خانواده هستند که راه را ادامه می دهند!

مابقی داستان با دیگر ازدواج های جامعه فرقی ندارد و این خود افراد و خانواده هایشان هستند که باید چشمانشان را باز کنند و یک انتخاب دقیق مومنانه و بر اساس ملاک ایمان داشته باشند.

اما کلام آخر اینکه اگر جویبر در این سامانه ها ثبت نام کند به گمانم هیچ وقت به ذلفا معرفی نمی شود!

● ح سین عالمی



یه بحثی مطرح شده بهش میگن "تیپولوژی"، از روانشناسی غربیه. زیاد هم داره میشه تو جامعه. قطعا خبر دارید.
بطور کلی میگه انسان ها 9 تیپ هستند. مثلا میگه فلان تیپ منظمند، وسواس دارن، اعتماد به نفسشون اینجوریه و حواس پرتیشون اونجوریه و . یا مثلا میگه آدمهای فلان تیپ عجولن، وقتی کسی باهاشون حرف میزنه به فکر گوش دادن نیستن و فقط میخوان حرف خودشونو بقبولونن و.
باید بگم که متاسفانه یا خوشبختانه بسیار دقیق هم هست. و تا اونجایی که برخلاف میلم با بحثاشون آشنا شدم، بسیار بسیار کمک میکنه تا با برخورد اول بفهمی طرف مقابلت چجور اخلاقی داره. بخاطر همین خیلی مشتری پیدا کرده. بیشتر هم این دختر پسرای بی دین و قرطی یا روشنفکر رفتن دنبالش.
با این نظرات و فرمایشات شما، قطعا مخالفید. هرچند منم بدلایل معرفتی و اعتقادی مخالفم ولی فکر می کنم قسمتهای بدرد بخوری هم داشته باشه. 

-----------------------------------------------------------------

با کمی جست و جو در وب به اطلاعات خوبی درباره تیپولوژی دست پیدا کردم. اگر اجازه بدهید نظرم را چند جمله خدمتتان تقدیم کنم:
 

بنده این گونه فهمیدم که در تیپولوژی با دسته بندی انسان ها در گروه های مختلف و بررسی ویژگی های هر گروه مردم را به صورت ساده دسته بندی می کنند و این یافته ها را به تمام گروه تعمیم می دهند. به طور مثال گروه های خونی مختلف نشانه های مختلفی دارند و هر گروه از الگوی خاصی تبعیت می کنند. یا گروه های کاری ، گروه های اجتماعی انسان ها. یا تقسیم انسان ها بر اساس قد ، سن ، باور پذیری ، تیپ های NLP ، جنسیت و نژاد.

 

بر اساس این تحقیقات گروه های خونی AB مقتصد و میانه رو هستند و گروه های خونی A  کمال طلب اند. آنها که گروه خونی شان B است متوقع هستند و بخشندگی برای گروه خونی O است.

 

مسلما گروه های خونی یا نوع کار انسان ها یا اندازه قد آنها ، در شخصیت و روابط اجتماعیشان تاثرگذار است اما قرآن ، انسان را به گونه دیگری تعریف می کند. انسان موجود بسیار پیچیده ایست که نمی توان به این راحتی او را در دسته خاصی جای داد و البته برای آن حکمی کلی کرد.

 

من از شما سوال می کنم آیا همه کسانی که گروه خونی شان o است بخشنده هستند؟ آیا شما کسی را سراغ ندارید که با این گروه خونی بخیل و ناخن خشک باشد؟ مسلما خواهید گفت: تیپولوژی در مقام حصر نیست تا مدعی باشد هر کسی که چنین است حتما چنان خواهد بود ؛ اما نباید فراموش کنیم که این عیب بزرگ در یک فرضیه انسان های فراوانی را دچار قضاوت های عجولانه خواهد کرد. چه بسا افراد زیادی با دیدن کسی و به صرف یک احتمال ساده او را محکوم به یک صفت خاص کنند و درباره او تصمیم گیری کنند و در تمام برخورد هایشان با او ، عینکی خاک آلود بر چشم بزنند.

 

آیا همه آنها که گروه خونی o دارند بخشنده اند یا بعضی از آنها ؟ آیا احتمال نمی دهیم که کسی که روبروی ما نشسته است و گروه خونی اش o است اتفاقا بخشنده نباشد ؟ و البته چه بسیار انسان های لاغر اندامی که بویی از حسادت در اخلاقشان نیست.

 

آیا احتمال امکان تغییر در شخصیت چنین افرادی را نمی دهید؟ آیا وما چنین انسان هایی این گونه آفریده شده اند و چنین نیز می میرند؟ پس نقش اراده در زندگی انسان چیست؟ آیا با اعتقاد به چنین فرضیه ای ، انسان را از پیشرفت و امید به آینده محروم نکرده ایم؟ و در طرف دیگر آیا قرآن کریم همه انسان ها را به خوب بودن و انفاق در راه خداوند امر نمی کند؟ و آیا این اوامر الاهی در قرآن کریم به این معنا نیست که انسان حتی اگر در طبع اولی اش سخی نباشد می تواند سخاوت را تمرین کند و و تحت تربیت اسلامی و الاهی شخصیتش تغییر کند ؟ آیا تربیت نیکو و اخلاق حسنه با این فرضیه بی معنا نخواهند بود ؟ آیا با ترویج فرضیات این چنینی بسیاری از انسان های معمولی و کم اراده ، خود را تسلیم گروه خونی و نژاد و طبقه اجتماعی و اندازه قد و جنسیتشان نمی کنند؟

 

این فرضیه شاید در خیابان و اتوبوس و در بازار یابی ، راه گشا باشند و در بدو امر و در برخوردهای خیابانی به ما کمک کوچکی بکنند اما اگر انسان این فرضیه را برای همه زندگی اش و در تمام ابعاد بپذیرد ، گرفتار اندیشه جبر می شود. اندیشه ای که انسان را از حرکت باز می دارد.

هر انسانی در ابتدایی ترین نگاه و بعد از آشنایی با این فرضیه ، خودش را با این جدول مقایسه می کند همان طور که من ناخودآگاه خودم را مقایسه کردم. در موارد متعددی اطلاعات جدول ، درست از آب در می آیند اما در چند مورد خصوصیات خود من با این جدول هماهنگ نیست!

من باید چه کار کنم؟ آیا خودم را تغییر بدهم یا به این جدول شک بکنم؟ آیا من می توانم و باید خودم را طبق این جدول در آورم یا نه ؟ آیا اگر تیپولوژی لاغرها را حسود می داند من نباید حسادت را کنار بگذارم؟ و آیا سفید پوست ها نمی توانند با برنامه ریزی دقیق ، مثل اکثر زرد پوست ها شوند و پر تولید و کم مصرف گردند ؟ 
این از هنرهای پدیدآورندگان این علوم است که جدول را به گونه ای می نویسند که حتی اگر گروه خونی شما را اشتباه به شما گفته باشند یا شما گروه خونی خود را ، اشتباه به یاد آورید ، باز در اکثر موارد خصوصیات شما با موارد کلی مندرج در جدول تطبیق می کند. به طور مثال از میان عموم انسان ها کسی نیست که ابدا و به هیچ عنوان و به اندازه سر سوزنی حسود نباشد پس با دیدن جدول با خودش می گوید: عجب علم دقیقی! چون از حسادت مخفی درون دل من نیز با خبر است!

 

مرحوم استاد شهید مطهری در موارد فراوانی چنین طرز فکری را نه با اسم امروزی آن نقد کرده اند به طور مثال کسانی را که برای یک طبقه خاص حکمی کلی می کردند که مثلا طبقه روشنفکر چنین هستند و طبقه ثروتمند چنان و یک ثروتمند این گونه می اندیشد و یک کارگر آن چنان. اما استاد شهید با نمونه های قرآنی خط بطلانی بر این نظریه کشیدند. موسی اگر در خانه فرعون هم رشد کند اخلاق و خوی آنها را نمی پذیرد و مثل آنان فکر نمی کند. آسیه در خانه فرعون و همسر اوست اما مومن است و با هر گروه خونی یا اندازه قامتی ویژگی های مومنان را دارد و حسود نیست. همسر نوح در خانه پیامبر بزرگ الاهی زندگی میکند اما کافر است و به خداوند ایمان نمی آورد. پسر نوح چه بسا در بسیاری از امور نظیر گروه خونی بسیار شبیه پدرش هم بوده اما اخلاق و رفتار و کیشش ، مانند پدر نیست. چه بسیار افراد فربه و چاقی که راحت طلب نیستند و برای خود مال نمی اندوزند.

 

انسان پیچیده تر از این دسته بندی های ساده و گمان روان شناسان غربی است. انسان اراده دارد و قابل تغییر است ؛ هم به سمت خوبی و هم به سمت بدی. یک انسان حسود واقعا می تواند حسادت را کنار بگذارد و خودش را از شر این صفت نکبتی خلاص کند.ما نمی توانیم احکام علمی را که بر اساس علم اقتصاد سکولار و برای بازار یابی طراحی شده است و انسان را در حد حیوانی چون سگ و خوک فرض کرده است را در تمام ابعاد زندگی جاری و ساری کنیم چون درباره انسان گرفتار قضاوت های ناصحیح خواهیم شد.

 

و اما در بحث ازدواج باید بدانیم که نمی توان بر اساس گمانی ساده و یک فرضیه ، دختر یا پسری را به صفتی متهم کرد و درباره کسی قضاوت نمود. انسان  روحی دارد که پشت چهره اش مخفی شده است. انسان با هر ظاهر و اندامی و با هر پوشش و نژادی می تواند کافر یا مومن باشد ؛ می تواند حسود یا بخشنده باشد. می تواند پرکار یا تنبل باشد. و البته می تواند رفتاری خلاف آنچه هست و ظاهرش نشان می دهد ، انجام دهد. از نظر قرآن یک انسان به ظاهر مهربان می تواند بزرگ ترین جنایت ها را مرتکب شود و از گرگ ، درنده خوتر باشد و یک انسان به ظاهر زشت می تواند اخلاقی پسندیده در رفتار انتخاب کند یعنی ظاهر انسان ها می تواند داستانی جدای از باطن شان داشته باشد چون انسان موجودی بسیار پیچیده است.

براساس تعالیم قرآن ما نباید درباره انسان ها بر اساس ظاهر آنها قضاوت نکنیم و باید ، رفتار و عملشان را ملاک قرار دهیم.

● ح سین عالمی


 

یه مسئله ای اصلا تو ذهنم حل نمیشه من متولد 65 هستم اکثر خواستگارهایی که برام می آیند حدود 7-8 سالی از من بزرگتر میشند من با این موضوع اصلا نمیتونم کنار بیام استدلالم اینه که کسی که 33 یا 34 سالشه یا پسر پاکی نیست و هر جور بوده برای نیازهای خود راههای گوناگونی را انجام داده یا اصلا هیچ نیازی به زن نداره و برای سرگرمی میخواد زن بگیره همیشه سر این موضوع م بحث داریم آیا استدلالم درسته؟

----------------------------------------------------------

از شما می خواهم درباره اطرافیان یا خواستگارهای خودتون با نگاه بهتری صحبت کنید. شرایط جامعه شرایط مناسبی برای ازدواج راحت جوان ها نیست. من تقریبا بیشتر وقتم را در میان جوان ها خصوصا پسرها هستم. باور کنید پسرها برای ازدواج لحظه شماری می کنند اما متاسفانه حتی کوره راهی برای فکر کردن به این مساله هم در ذهنشان باز نمی شود. از یک طرف باید تحصیل کنند و حداقل تا کارشناسی ارشد تخته گاز جلو بروند. فارغ التحصیلی در کشور ما تازه اول مسابقه ای است به نام ، در جست و جوی کار. سربازی مشکل دیگری است که به این راحتی ها از جلوی پای افراد برداشته نمی شود اما من سربازی را در محاسباتم برای ازدواج جوان ها حساب نمی کنم چون می توان بعد از تشکیل خانواده و سر گرفتن ازدواج ، سربازی رفت. من دوستی دارم که چند ماه پیش ازدواج کرده و همین الان سرباز است و بعد از ظهرها و شب ها را با دل و جان کار میکند تا خرجی خانواده کوچک دو نفره خودش را درآورد.

 

حتی با حساب نکردن مدت سربازی به نظر شما ابتدای داستان ازدواج در پسرها چند سالگی است؟ من در میان پسرها هستم. همه را تطهیر نمی کنم اما اکثرشان مومن اند و میل به ازدواج دارند. به کوچه پس کوچه های گناه هم سرک نمی کشند. تمام روی کلامم با دخترانی است که ممکن است فکر کنند خواستگارشان تا الان چه میکرده و چرا در این سن بالا تازه تصمیم به ازدواج گرفته است. باور کنید ازدواج و رد کردن موانع آن مثل هفت خوان رستم شده است. امیدوارم پسرهای جوان با خواندن این پست ناامید نشوند اما به هر حال شما بدانید که سن ازدواج خصوصا در شهرها و در میان طبقه تحصیل کرده بالا رفته و متاسفانه سی سالگی در پسرها یک سن خوب برای ازدواج دانسته می شود.

 

پسرها نیازشان به همسر بسیار شدید و طوفانی است اما بدانید که من جوان های مومن و پاکی را سراغ دارم که ماه رجب و شعبان یا برخی روزهای هفته در تمام سال را روزه می گیرند تا از نظر جنسی آرام باشند و بتوانند ادامه تحصیل بدهند و پاک و زلال بمانند. من جوان های مجرد مومنی را سراغ دارم که در روز فقط دو وعده غذا می خورند. این جوان ها در همین دانشگاه ها هستند و در میان همین مردم. اینها واقعیت است و من با آنها زندگی می کنم. من جوان پاکی را دیده ام که تکه گوشت کوچک داخل خورشت قیمه را ، دور از چشم مهربان مادر در بشقاب برادر انداخت تا بتواند راحت تر نفسش را کنترل کند.

 

اگر من از ایمان دم میزنم منظورم ایمان است نه صرف حرف. اینها مشاهدات من است نه توهمات و تخیلات یک نویسنده. البته این رفتارها فراگیر نیست و همه این گونه نیستند اما روی کلامم با شماست تا همه را به یک چوب نرانید. سن ازدواج بالا رفته ولی ما نیز نباید به آن دامن بزنیم.

دختر و پسر مومن باید در اولین فرصت ازدواج کنند. امشب را به فردا حواله ندهید و اگر خواستگارتان فردی مومن و خداترس است به دلیل سن او را رد نکنید. و فراموش نکنید که اختلاف سنی معقولی در خود طبیعت و آفرینش ، بین دختران و پسران (یعنی در اختلاف سن بلوغشان) لحاظ شده است. مساوی بودن سن زوجین به صلاح زوجین و موافق طبیعتشان نیست.

 

اما سرگرمی! به نظر شما ازدواج چیست؟ ازدواج مگر سرگرمی نیست؟ از نظر قرآن زندگی دنیا همه اش سراسر لهو و لعب است. زیاد جدی اش ندانید. هر قدر دنیا را جدی بدانید آخرت را جدی نگرفته اید. جدی های ما باید کار برای آخرتمان باشد و باید دنیا را گذرا و فانی بدانیم. هر چه هست در آخرت است و در بهشت و دوزخ:

 

امام صادق علیه السلام در وصیتی به یکی از یاران با وفایشان به نام عبدالله بن جندب فرمودند:

 

یَا ابْنَ جُنْدَبٍ الْخَیْرُ کُلُّهُ أَمَامَکَ وَ إِنَّ الشَّرَّ کُلَّهُ أَمَامَکَ وَ لَنْ تَرَى الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ إِلَّا بَعْدَ الْآخِرَةِ لِأَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ جَعَلَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِی الْجَنَّةِ وَ الشَّرَّ کُلَّهُ فِی النَّارِ لِأَنَّهُمَا الْبَاقِیَان‏:

ای پسر جندب! همه خیر در روبروی تو است (و نه در پشت سرت) و همانا همه شر نیز در روبروی توست (نه در پشت سرت). و به تاکید بدان که تو خیرات و بدی ها را نمی بینی مگر بعد از آمدن و فرا رسیدن سرای آخرت. چرا که خداوند بلند مرتبه و عزیز همه خیر را (یعنی کل خیر را) در بهشت قرار داده و نیز شر را (یعنی همه اش را) در آتش نهاده چرا که آن دو باقی و ابدی هستند.

● ح سین عالمی


اگه شخصی سعی کنه که با معیار ایمان همسرشو انتخاب کنه واز این لحاظ همه چی حل باشه ولی هنوز اون جوری که باید دلش اسیر نشده باشه چی؟ اصلا لازمه تا قبل از عقد این عشق وجود داشته باشه؟

-----------------------------------------------------------

نمی دانم شما نامزد دارید یا نه ! عقد کرده اید یا نه ! پس چاره ای ندارم جز اینکه سوال شما را با فرض های متعدد جواب بنویسم تا برای شما و همه دوستان و خوانندگان مفید باشد:

1- اگر شما مجرد هستید و هنوز پرونده ازدواج شما به جریان نیفتاده است دلیلی ندارد که به کسی یا فردی محبت داشته باشید! چون محبتی به شما نشده تا شما آن را به جان و دل گرفته باشید. دل مثل زمین است. هر دانه ای که در آن کاشته شود رشد می کند. امروز فقط و فقط پدر و مادر ساحت قلب شما را پر کرده اند. (ما فعلا از محبت های شیطانی شایع در جامعه که آفت یا علف هرز این مزرعه هستند کلامی نمی نویسیم)

2- در شرف ازدواج هستید و خواستگارهای متعددی هم دارید و مثلا برای انتخاب بین دو خواستگار در حال مطالعه هستید باید بدانید که تا به شما پالس هایی از محبت نرسد مبنی بر اینکه کسی شما را دوست می دارد و لو به اندازه یک نگاه ممتد ، دلیلی ندارد شما یکی از دو خواستگار را دوست داشته باشید. دوست داشتن بعد از شناخت پیدا کردن و دریافت امواج محبت ایجاد می شود.

چرا شما فلان مرد خاص که در دفتر کار من و در کنار من نشسته است را دوست ندارید؟ جواب واضح و روشن است چون اولا او را نمی شناسید و ثانیا از طرف او به شما ابراز محبتی نشده است.

3- شما انتخابتان را کرده اید و جواب مثبت شما به خانواده آقا داماد ابلاغ شده است اما هنوز دیداری بین شما و ایشان رخ نداده و یا نگاهی یا خنده ای یا چشمکی یا نامه ای بین شما رد و بدل نشده است آیا داستان با حالت قبل فرق می کند؟ پس انتظار نداشته باشید که اینجا نیز چشمه عشق و علاقه جوشش کند.

4- دیدار هایی بین عروس خانوم و آقا داماد صورت گرفته است. خانواده آقا داماد با دسته گل و کادو به دیدار شما آمده اند. عقد محرمیت اجرا نشده اما نوع نگاه ها و رفتارها صمیمانه تر شده است. آیا با من هم عقیده هستید که به همین میزان در دلمان و در نوع رفتارمان تفاوت ایجاد شده است؟

5- عقد محرمیت اجرا شده. زوجین حالا می توانند به خلوت بروند و به دور از چشم غریبه ها ، کمی هم کلام شوند. شوهر حالا می تواند نگاه محرمانه به همسرش بیاندازد و . از امروز داستان زندگی شکل دیگری به خود گرفته است. نگاه محرمانه اثر دیگری در دل می کند. علاقه در دل هر دوی زوجین بیشتر می شود.

6- زندگی شویی آغاز شده است. حالا هر دو برای دیگری بدون هیچ گونه حجاب و حیا و خجالتی ظاهر می شوند. امروز در دل هر کدام فقط و فقط همسرش وجود دارد. امروز هیچ کس را روی زمین به اندازه همسر مهربان خودش دوست ندارد.

در کتاب شریف و بلند مرتبه ی کافی منقول است که: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله: قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّی أُحِبُّکِ لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا أَبَدا : پیامبر مکرم اسلام فرموده اند: گفته مرد به زن به این جمله که: دوستت دارم به هیچ وجه از دل او بیرون نمی رود.

در این حدیث توجهی به محرم بودن یا نبودن مرد و زن نشده است و لذا همین حدیث برای ممنوعیت مکالمه ی عاشقانه و فساد انگیز در روابط شیطانی مرد و زن کفایت می کند و البته همین حدیث در حسن و زیبایی روابط حلال و کلام عاشقانه بین مرد و همسرش کافی است.

● ح سین عالمی


پدر دختره پرسیده: سرمایه چی داری ؟ گفتم:من طبق احکام و فرمایشات خدا که میگه ازدواج رو بخاطر مسائل مالی عقب نندازید جلو اومدم.

پدر دختره میگه: با قرآن و اهل بیت یه لقمه نون هم به تو نمی دن.

میگم پس وعده خدا دروغه ؟ میگه: نه ولی راستم نیست.

ایشون نماز شبشم ترک نمیشه.من کار دارم! قدرت اجاره خونه هم دارم! دختره هم دوستم داره ولی سرمایه ندارم!

----------------------------------------------------------------

اعتراف میکنم که خانواده خوبی را برای وصلت انتخاب کرده اید! این را از روی جواب های غیر منطقی اما محترمانه شان حدس میزنم. درست است که ایمان ندارند اما خدا را شکر کن که توی گوش شما نزده اند! برادرانه می گویم اگر به خواستگاری دخترهای من آمده بودید یک جواب ناجور خدمتتان حواله می کردم که البته جوابم ابدا برای انتشار در وبلاگ مناسب نیست. دوستان با ذکاوت ، احتمالا جواب نامناسبم را حدس زده اند!

1- اما گذشته از شوخی بارها در این وبلاگ نوشتم و فریاد زدم که فقط و فقط ایمان در ازدواج ملاک است. اما شما باز سراغ کسی رفته اید که فقط ظاهر مومنانه دارد و در حقیقت مومن نیست.

2- از ایمان نوشتن و ملاک بودن ایمان به معنی تهیه نکردن حداقل های ازدواج و زندگی مشترک نیست. خانواده ها که داماد سر خانه نمی خواهند. راستی من معنی سرمایه را نفهمیدم!

چند روز پیش دخترم مطهره کنارم نشست و گفت: بابایی پول چیه؟ مگه کاغذ نیست؟ گفتم : چرا فقط کاغذه! گفت : پس مهم نیست! مگه نه؟ گفتم: آره ! درسته ! پول اصلا مهم نیست! 

حیرت کردم. بچه ی شش ساله آمد و ، حکمتی گفت و از اتاقم رفت.

3- از ایمان گفتم و نوشتم تا مومنان غیر مومنان را تحریم کنند. تحریم یعنی از آنان دختر نگیرید تا ادب شوند. این هم داستانی است که باید مفصل درباره اش بنویسم تا مومنان بدانند که در باب ازدواج می توانند غیر اهل ایمان را با دختر ندادن یا دختر نگرفتن ادب کنند.

اگر مهریه زیاد برای دختر نشانه شومی اوست ، اهل ایمان باید دختران کم ایمان گران فروش و پدرانشان را ، با ترک محترمانه جلسه خواستگاری ادب کنند. در مملکت ما ، قیمت ترشی ، بیشتر از خود دختر است ظاهرا ! بعضی ها مقیدند اول ترشی بیاندازند بعد شوهر بدهند!

4- عزیز من! جان من! شما چند شب را با این بنده خدا صبح کرده اید که نماز شب خواندن او را دیده باشید؟ باور کنید کسی که در این دوره و زمانه نماز صبحش را بخواند از اولیای خداست! نماز شب کجا بود!! خواهش میکنم در عبارت ها کمی دقت کنید چون می دانم شیطان مسر است که چهره نماز شب خوان ها و اهالی مناجات شبانه را در ذهن عموم مومنان ضعیف الایمان مخدوش بلکه خراب کند. من به شما قول می دهم کسی که اهل مناجات شبانه و سحر باشد اهل این جملات کفر آمیز نیست! خیلی ها ظاهر خوبی دارند اما چون به خلوت می روند نمازشان قضاست! و اسلام را باب میل خودشان تفسیر می کنند.

5- خانواده های بسیاری را سراغ دارم که در به در دنبال یک جو ایمان می گردند! باور کنید شوخی نمی کنم. امروز بسیاری از اهل ایمان فهمیده اند که جز ایمان هیچ ضمانتی برای آینده دخترشان نمی توانند پیدا کنند. خانواده هایی سراغ دارم که دنبال پسری میگردند که پیشانی اش به مهر خورده باشد و راه مسجد را چشم بسته برود. این مثال بنده را به معنی سادگی آنها ندانید. اوج ذکاوتشان در این فرمول آمده است. این خانواده ها از درآمد پسر نمی پرسند. ایمان داریم تا ایمان برادر!

6- بسیاری از پسرها هم دنبال خر هستند و هم خرما. آنها دنبال دختر با ایمانی می گردند که همه چیز تمام باشد. دختر پدر پیر میلیاردری داشته باشد که آفتاب لب بام باشد و تمام اموالش را به نام دامادش کند! عینکمان را باید عوض کنیم!

7- خاطره تبلیغی: بعد از نماز مغرب بود. ریش سفید روستا مثل نگین بین پسرهای جوان دانشگاهی ایستاده بود و حرفش گل انداخته بود. رسم است که نمازها را در اردوی جهادی در مسجد روستا میخوانیم تا بیشتر با مردم ده دم خور شویم. پیرمرد با خنده به من اشاره کرد و گفت: حاج آقا اگر اینها بخواهند همین امشب همه این پسرها را داماد می کنم! از آن شب سه سال گذشته. هنوز اکثر آن پسرها مجرد هستند. چون دختر روستایی را نمی پسندند! 

8- گاهی فکر میکنم که این دخترهای بزک کرده شهری مگر چه تحفه ای هستند که پسرها این همه نازشان را میکشند؟! فقط با داستان وارونه مهریه در کشور متوجه شدم بردگی مدرن دورانش گذشته است چون این نوع بردگی پسرها بردگی فوق فوق مدرن است.

9- خاطره تبلیغی: فیش حقوقی اش را نگاه کردم. حدود پانصد هزار تومان دریافتی داشت. مهریه همسرش سیصد و سیزده تایی سکه بهار آزادی می شد! نگاهی به داماد بخت برگشته کردم و گفتم : شبی چند با تو حساب کرده اند؟ اگر همین مهریه را کنار میگذاشتی ، با قیمت جدید سکه می توانستی برای هشتاد سال آخر هر هفته با قیمت روز اتحادیه ی های چهارراه . تهران ، تجربه های متنوع و رنگ و وارنگی داشته باشی!! به نظرم با تو خیلی گران حساب کرده اند! اگر هشتاد سال تمام ، حقوق و بازنشستگی دریافت کنی و تمام دریافتی ات را به عنوان مهریه به همسرت بدهی ، باز هم با هم بی حساب نشده اید!

10- فراوان به پسرهای دانشجو گفته ام که خواستگاری و ازدواج معامله نیست و ما دختر را قیمت گذاری نمی کنیم چون قیمت ندارد. چون فراتر از قیمت است ؛ اما مکرر هم گفته ام هیچ دختری ارزش مهریه ی بیشتر از چهارده سکه را ندارد. حرف اضافه تر زدند بلند شو  محترمانه بیا بیرون. تحریمشان کنید!

11- خاطره تبلیغی: به یک روستای مرزی رفتم. همه سکنه زن و دختر بودند. شاید در کل روستا از ذکور فقط ده پیرمرد نود ساله پیدا می شد. بقیه مردها همه برای کار به شهرهای بزرگ و مجاور رفته بودند. کل سکنه روستا روی هم رفته حدود صد و بیست نفر زن و دختر و بچه بود. متاهل ها شوهرشان در کنارشان نبود. مجردها مردی برای ازدواج نداشتند. رئیس شورا می گفت: ماه رمضان یک مبلغ برای روستایمان آمد. چند ساعتی بود اما اوضاع را که دید ساکش را برداشت و فرار کرد! با خنده تلخی گفتم: حق داشته بنده خدا. من هم جرات نکردم بمانم ؛ بعد از نماز مغرب فرار کردم!

12- نگران قحطی دختر نباشید. اهل ایمان فقط باید با مومنان ازدواج کنند. ما مسئول ازدواج غیر مومنان نیستیم. تحریمشان کنید! همین قدر بدانید که خداوند برای هر کسی جفت خودش را آفریده است که اگر نیافریده بود او حکیم نبود!

13- از فقر نترسید و برای ازدواج و امر خیر قدم پیش بگذارید. باور کنید خداوند برکت زندگی مومنان را تضمین کرده است. مومن کسی است که چشمش را می بندد و به سوی دره ای که خداوند به او گفته به سویش برو حرکت می کند. به کلام خداوند ایمان داشته باشید. منافق به سوی این دره قدم نمی گذارد اما مومن می داند که خداوند بد او را نمی خواهد. خدا فقط می خواهد ایمان تو را امتحان کند. باور کن آتش گلستان می شود اگر تو ابراهیم باشی. کاش فرصت داشتیم و از ازدواج های مومنان بی پول می نوشتیم تا باور کنید خداوند از فضلش شما را غنی میکند اگر به او ایمان داشته باشید.


شما درباره ازدواج زمان دار از دید و بعد آشنایی قبل ازدواج میگید ولی من از بعد دیگش میگم. اینکه بعضی به صرف اینکه اسلام گفته و اینکه گناه نکنیم حالا دو روز با یکی باشم و فردا با یه صیغه ی دیگه با یکی دیگه من اینو قبول ندارم.آخه چرا اسلام اینو گذاشته که آقایون ازش استفاده کنن و امروز با یکی و فردا با یکی دیگه یا اینکه بعضی پسرا که الان امکان ازدواج ندارن برای اینکه به لذت برسن دختری رو در ازدواج زماندار می ذارن و وقتی حالشو بردن میرن و دیگه پشتشونو نگاه نمیکنن!! نمیکنن حداقل بعد از ایجاد رابطه اون دختر رو به عقد دائم خودشون در بیارند
اینا خیلی بی انصافیه و در ذهن من جا نمیشه.

----------------------------------------------------------------

اینجا جای دفاع از قانون است نه محاکمه مجرمان سوء استفاده کننده از قانون. متاسفانه گاهی قانون برای مردم خوب تبیین نمی شود و متاسفانه برخی از قانون سوء استفاده می کنند و در مجموع تصویر بدی در ذهن عموم مردم ایجاد می شود. من منکر سوء استفاده از قوانین اسلام و تفسیرهای یک جانبه نیستم اما از شما می خواهم دقایقی با من همراه شوید.

لباس من و جایگاه من لباس و جایگاه دفاع از قانون است. لباسم لباس دفاع از اسلام است نه ارگان ها و افراد و نهادهای متولی امور دینی. من وکیل مدافع اسلام هستم. اسلام کاریکاتوری یا بهتر است بگوییم مسلمانان کاریکاتوری هر بلایی که می خواهند بر سر اسلام می آورند و همه اعمال خود را به نام اسلام تمام می کنند.

در آغاز کلام ، هر دو طرف قبول داریم که منظور ما از ازدواج زمان دار و مصادیق آن و سوء استفاده های خواسته و ناخواسته از این قانون همه در دایره کسانی است که اسلام را به عنوان یک سبک زندگی قبول کرده اند. اما کسی که الله و اسلام و قوانینش را قبول ندارد و هر عملی از او سر می زند و در یک کلام هر جایی و لاقید است ، مورد نظر ما نیست. متاسفانه بسیار اتفاق می افتد که اعمال هرزه ها و هرجایی ها به پای قانون متعالی و مترقی اسلام نوشته می شود.

از شما یک سوال دارم: آیا در ازدواج های دائم اتفاق نمی افتد که مردی همسر و خانواده خود را رها کند و آنها را بدون سرپرست گذاشته به دنبال عشق و حال خودش برود؟ اگر جامعه را خوب رصد کنیم این اتفاق در هر دو نوع از ازدواج رخ می دهد ولی به علت کوتاه بودن مدت و زمان مند بودن ازدواج زمان دار ، این پدیده غیر اخلاقی بیشتر در این نوع از ازدواج رخ میدهد.

از طرف دیگر ما نباید بین ازدواج مخفی و ازدواج علنی خلط کرده آن را با ازدواج دائم و زمان دار یکی بدانیم. هر کدام از دو نوع ازدواج بسته به شرایط دو نفر می تواند علنی یا مخفی باشند. وما ازدواج زمان دار مخفی نیست تا گمان شود تبعات آن برای افراد بیشتر است. البته فراموش نکنیم که گاهی ازدواج مخفی برای گروهی مناسب تر است تا ازدواج علنی!

حکایت تبلیغی: در حرم امام رضا نشسته بودم که زن و مرد میان سالی پیشم آمدند. فکر میکنم حدود چهل سال را داشتند. همسر آن بانو چند سال قبل فوت کرده بود و تنها ، بچه های یتیمش را بزرگ می کرد. به خاطر فضای بد مذهبی های کشور ما جرات نمی کرد ازدواج کند. البته به نظرم خواستگار هم نداشت. او از طرف نیازهای روحی و عاطفی و جنسی اش و از طرف بچه هایش حتما در فشار بود. مرد همراهش که از آشنایان او بود از او برای یک سال خواستگاری کرده بود. اگر شما خنده با نشاط آن زن را می دیدید با من هم نظر می شدید که بهترین راه برای این زن و برای خارج شدن از این فشار و خستگی های زندگی ، این محرمیت زمان داراست. کاش مشاهده می کردید که آن شب و در حرم مطهر رضوی و با انشای عقد ازدواج زمان دار بین آن دو نفر ، چه فرحی در چهره آنان پخش شد.

ما نباید یک طرفه به قاضی برویم.

راه کار بهتر به نظر شما برای این بانوی فداکار چیست؟ زنی که بچه های شوهر مرحومش را به زحمت نگه داشته و حالا به خاطر بچه ها ، کسی به خواستگاری او نیامده و تنها مانده است. واقعا گناهش چیست؟ اگر سال بعد این خانوم همین مرد یا مرد دیگری را برای تنهایی ها و نیازهایش انتخاب کند مجرم است؟ چرا او باید تنها باشد؟

همین بانوان محترم و با آبرو هستند که با رعایت کامل مسائل شرعی و اخلاقی و بهداشتی موضوع حکم ازدواج زمان دار هستند و اسلام این حکم را برای رفع نیاز آنان وضع کرده است.تکرار می کنم که مقصود ما دخترکان کاسب و هرجایی و مسافران ماشین های گران قیمت گوشه خیابان های شمال شهر نیست. ازدواج زمان دار یک قانون مهم دارد و آن التزام به قوانین اسلام نظیر محرم و نامحرم و عده است. که طبق آن زن فقط در اختیار یک مرد است و در تمام این مدت که مثلا یک سال است زن پایبند شوهرش خواهند بود و بعد از این مدت نیز عده گرفته و با کسی نیست. بیشتر مصادیق ازدواج زمان دار اگر فرض شناخت قبل از ازدواج طبق خواسته شما در متن سوال مطرح نباشد ، برای ن مطلقه و شوهر مرده است چون طبق نظر اکثر مراجع عظام تقلید دختر را بدون اذن ولی شرعی اش نمی توان عقد کرد.

فراموش نکنیم که اگر این ن طلاق داده شده یا شوهر مرده خوش شانس باشند بعد از جدایی یا وفات همسرشان حتما ازدواج میکنند اما اگر توفیق همراهشان نباشد یا مایل به ازدواج نباشند باید ما بقی عمر را تنها بمانند. یک نگاه به اطرافتان بیاندازید به چند نمونه بر می خورید.
در میان مردان مجرد و تنها یا متاهل ، خیلی ها نیازهایشان را با ارتباط با این گزینه ها رفع می کنند و البته در این خیابان های کثیف و هرج و مرج اخلاقی خیلی ها مراعات مسائل شرعی و اخلاقی را نمی کنند اما به خاطر یک بی نماز که در مسجد را نمی بندند. اسلام حساب تمام امور را کرده است و این حکم را وضع نموده. باور کنید اگر همین یک حکم اسلام اجرا بشود هیچ جوانی به و لواط و همجنس بازی و خودیی مبتلا نمی شود حتی اگر صد سال ازدواج دائم نکند. علاوه بر این به خاطر اجرای عده بعد از ازدواج زمان دار که مدت آن دو قرع یا دو عادت ماهیانه است این ن به ازدواجی با زمان کوتاه راضی نخواهند شد و این حکم به ایجاد پیوندی طولانی تر کمک می کند. عده گرفتن خود نشانه ایست که میان ن بدکاره با ن مومن فرق ایجاد می کند. در نظریه ازدواج زمان دار که زمان شرط عقد است مصادیق شرعی آن مثل حکایت بالا ، حداقل چند ماهه ، یک ساله یا بیشتر زمان قید می کنند.

خاطره تبلیغی: در مترو بودم که مرد موقر و خوش پوشی از ازدواج زمان دارش سوالی پرسید. سوالش درباره سرپرستی دخترهای آن بانو بود. درباره جهیزیه و عروس کردن دختران آن بانو سوال داشت. می خواست بداند آیا می تواند به عنوان پدر در امر ازدواجشان دخالت یا بهتر بگویم کمک کند؟ و آیا وظیفه ای در قبال ازدواج آن دخترهای بی سرپرست در مراسم عقدشان یا جهیزیه شان دارد ؟ او در واقع دو خانواده را سرپرستی می کرد ؛ هم در عاطفه و هم در امور مالی و اقتصادی. چنین مردانی اهل خیانت یا هرزه گری نیستند چون سایه شان بر سر آنان پهن است.

در صورت نبودن این قانون یا حکم ، مردان پاک دامن و یوسف خصال نمی شوند. شهوت مردان و نیازهای عاطفی ن برقرار است. فقط سخن در قانون مند بودن این روابط یا یله و رها بودن این روابط است! نمونه یله و رهای این روابط غرب است. ما نمی خواهیم غربی شویم چون مسلما زن در آن الگو تنهاتر و افسرده تر است.

اما اینکه فرمودید چرا مرد زن را برای مدت بیشتر یا برای همیشه عقد نمی کند یا بعد از پایان مدت محرمیت می رود و پشتش را هم نگاه نمی کند این بستگی به خود افراد دارد. نمی توان با اجبار مردم را اام کرد که همسر خود را نگه دارید. این قانون صرفا برای نظام مند کردن روابط جاری و ساری بین افراد اجتماع است. قانونی که نبودنش مضرات بیشتری دارد.

مرد و زن به صورت طبیعی به هم نیاز دارند و در می آمیزند پس نمی توان گفت با بودن این قانون و به علت وجود این قانون کسی از آن سوء استفاده می کند چون زن است که در پناه این قانون پاک دامنی می کند و فرزندش به آن مرد ملحق شده و مرد ، تمام عواقب فرزنددار شدن و هزینه هایش و نفقه فرزند را می پذیرد چون فرزند احتمالی برای هر دوی آنهاست نه فقط زن.

نمی توان یک قانون را خط زد اما به جای آن قانون ، قانون بهتری ننوشت.

● ح سین عالمی


آنقدر احساس تنهایی میکنم! خدا وکیلی هیشکی حرف آدم رو نمی فهمه، میگی آقا این کار رو نکنید خلاف شرعه! اگه مسخره نکنن میگن آرمان گرایی و نمی فهمی و فردات رو می بینیم و تو فضا سیر می کنی و بلاخره پوستمون کنده شده! 
یاد دوران دانشگاه و بسیج بخیر! لااقل دو نفر بودن که حرف آدم رو بفهمن و انسان رو در ثبات قدم و استقامت در راه حق تشویق کنن. واقعا دلم تنگ شده برای بچه ها و شما و اردوهای مشهد! آیا امر بمعروف و نهی از منکر و تلاش برای قبیح جلوه دادن گناه و تشویق به ثواب، سیر کردن در فضا و آرمانگرایی است؟ بابا مگه من میگم ما باید معصوم باشیم!
فردا یه دختر اینجوری هم قسمت ما میشه! آقا ما نخواستیم! نه شیر شتر نه دیدار عرب

------------------------------------------------------------------------------

دلم من هم برای دوران خوش با شما بودن و سفرهای خوش دانشجویی تنگ شده. با اجازه چند نکته خدمتتان تقدیم میکنم:

 

ازدواج راهی برای فرار از تنهایی نیست.

 

خاطره تبلیغی: یکی از رفقای خوب و باصفای دانشگاه امیرکبیر چند هفته قبل بعد از نماز مغرب و عشاء وقتی بحث ازدواج بین من و دوستان سر گرفته بود گفت: همسر دوست انسان است. انسان با همسرش دوستی می کند. خیلی آرمانی فکر میکرد. البته راست هم می گفت. کمی از ازدواج ها اتفاقا در کنار زندگی با هم دوستی هم می کنند اما اکثر ازدواج ها فقط ازدواج است و کنار هم بودن تن ها. نمی دانم این کسی که فکر می کند همسرش باید دوستش باشد ، قدیمی ترین دوستش و بیشترین مدت دوستی اش چند سال بوده! کسی که بیشترین دوستی اش به سه سال نمی رسد در زندگی مشترک هم نمی تواند هفتاد سال دوستی کند. دوست را می توان عوض کرد یا بهترش را یافت اما ازدواج دوستی نیست ؛ ازدواج بیشتر از دوستی است و داستانی متفاوت دارد.

 

این تنهایی که شما در متن به آن اشاره کردید بعد از ازدواج نیز ادامه پیدا می کند. مومن تا در اسارت دنیاست و میله های زندان را روبرویش مشاهده می کند تنهاست.

 

خاطره تبلیغی: چندی پیش یکی از دوستان طلبه که تنها مجرد کلاس بود ، آستین ها را بالا زد و در سال کار و همت مضاعف بالاخره همت کرد و به قول قدیمی ها رفت وسط مرغ ها. از تنهایی می گفت و فلاکت های زندگی مجردی. گفتم فلانی: بعد از ازدواج فلاکت های زندگی مجردی را نداری اما یک تنهایی تازه را تجربه خواهی کرد. ازدواج که بکنی تازه میفهمی که چقدر تنها هستی! می فهمی که باز هم تنها هستی!

 

برخی انسان ها تا افقی وارد قبرستان نشوند و مردم دفنشان نکنند و بروند باز هم باور نمی کنند که تنها هستند. امروز همراه اول به ما باورانده است که تنها نیستیم. وقتی در ازدواج بر ایمان تاکید می کنم حواسم به این تنهایی هست چون اگر همسرت مومن نباشد در خانه هم تنها می شوی.

 

قرآن کریم برای نوح نبی الله سلام ویژه فرستاده است: سلام علی نوح فی العالمین. وقتی این آیه را می خوانم قند در دلم آب می شود. اما همین نوح زنی داشت که ضرب المثل کفر است: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ. قومش که به او ایمان نیاوردند هیچ ؛ همسرش نیز کافر بود. نور دیده اش یا پسرش نیز کافر بود. باور کنید امام حسین غریب نیست. در میان تمام اهل بیت هیچ کدام اهل بیت و یارانی مثل امام حسین علیه السلام نداشته اند. خودشان شب عاشورا همین مطلب را در میان یاران فرمودند: َ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِّی خَیْرا.

 

اگر همسرتان ان شاالله مومن باشد غربتتان در این دنیا کمتر میشود اما داستان غربت مومن به هرحال سر جایش هست. لذا ائمه دین این همه بر نماز تاکید می کنند. نماز یعنی درد دل کردن با کسی که همه تنهایی ها باید با او جبران شود. هر چه ایمان افراد ضعیف تر باشد نمازشان کم رنگ تر و درد دل کردنشان با خدا کمتر و البته فرو رفتن در دل بستگی های دنیوی بیشتر است. ازدواج که بکنی تازه می فهمی که باید نمازت را بهتر بخوانی!

 

اگر توی کل این مملکت یک دختر پیدا کردی که ماه رمضان دنبال سریال دیدن نباشد و حداقل سه بار ختم قرآن کند ، یقینا یکی از عجایب خلقت را کشف کرده ای. اگر دختری پیدا کردی که توانایی خریدن بهترین لباس عروس و کامل ترین جهیزیه را داشته باشد اما با پدرش برای نخریدن کالای لوکس خارجی دعوا کرد بدان یک فرشته پیدا کرده ای. نمی گویم دختر باید با پدرش دعوا کند ؛ می گویم دختری که لباسش را مثل فاطمه زهرا شب عروسی نه بعد از آن به فقیر بدهد پیدا نمی کنی. دختری که وقتی سکوت همه جا علامت رضاست در مقابل مهریه سنگین مورد نظر پدرش ، سکوت نکند پیدا نمیکنی!

 

اما اگر چنین دختری پیدا کردی که کم اما هست به خاطر قیافه اش قدش مدرکش لهجه اش مادرش و هزار بهانه دیگر از وصلت با او منصرف نشو ؛ چون او فرشته است ؛ چون تنها ملاک ایمان است و او ایمان دارد.

 

آقا ما نخواستیم را خیلی زود گفتی برادر! کمی دنبال یکی مثل خودت بگرد تا بدانی دختری مثل شما زیاد نیست ؛ بعد سحرها بلند شو و برای غربت اسلام و امام زمان زار بزن ؛ آن وقت متوجه می شوی که چرا تنها ملاک ازدواج را ایمان گذاشتند و اسلام ممثل امام زمان هنوز مثل مسلم بن عقیل در مسجد کوفه تنهاست.

 

دختر مومن یعنی کسی که اگر شوهرش جنم رشوه گرفتن نداشت او را مهربان تر در آغوش بگیرد. مهربان تر از همه شب های قبل. پسر مومن یعنی کسی که اگر همسرش او را خواست ، نماز شبش را رها کند و بعد از خوابیدن همسر به سجاده برگردد.

 

پیامبر مکرم اسلام از علی بن ابیطالب بعد از زفاف فاطمه پرسیدند: کَیْفَ وَجَدْتَ أَهْلَکَ ؟ اهلت را چگونه یافتی؟ قَالَ : نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ : فاطمه را بهترین یاور بر اطاعت خدا یافتم. پیامبر روی به سوی فاطمه گرداند و همین سوال را از فاطمه هم پرسید. وسَأَلَ فَاطِمَةَ. فاطمه چه بگوید در تعریف از علی؟ فَقَالَتْ : خَیْرُ بَعْل : بهترین شوهر!

 

آرمان گرا باشید اما آرمان گرایی عاقلانه و مومنانه یعنی ایمان حقیقی به آینده اسلام! آرمان گرایی پیدا کردن حوری بهشتی روی کره خاکی نیست. تنهایی خودت و تنهایی اسلام را که فهمیدی ، هر کجا که باشی ، حالا برای اسلام کار میکنی و کسی نمی تواند جلوی راهت و کارت را بگیرد.

 

تنها یک مومن است که امیرمومنان علی در تعریفش میگوید: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ!

● ح سین عالمی



یه قضیه ای پیش اومد که گفتم شاید براتون جالب باشه راجع به ازدواج. بعد از 9 سال یکی از دوستام رو پیدا کردم و مشغول صحبت بودیم که گفت: فقط من توی خواهرهام ازدواج کردم بقیه مجردن با اینکه من ازشون 7 سالی کوچکتر هستم. خواهرهام واسه این ازدواج نمیکنن که کسی با شرایط شون کنار نمیاد.
وقتی شرایط رو پرسیدم گفت: خواهرهای من به شدت و به طور 100 درصد مخالف حجاب هستن . همین چند شب پیش یه پسری که خیلی خیلی شرایطش خوب بود رو رد کردیم چون با این شرط خواهرم کنار نمیاد و از این قضیه هم خیلی راضی هستن ها، ازدواج نمیکنن چون یه روسری خیلی برای سرشون سنگین هست. از وزن زیادش بی طاقت شدن. خداییش گریه کنیم به حالشون یا بخندیم ؟!

-----------------------------------------------------------------

هر انسانی برای گذاران زندگی خودش شرایطی دارد. این شرایط گاهی دست خود انسان است و خودش آن شرطها را ایجاد کرده است و گاهی مربوط به جامعه و اطرافیان.

به طور مثال محل کار یک مرد آن هم در شرایط اجتماعی امروز ، کمتر دست خود مردها است. بسیار دیده ام که در مناطق روستایی و محروم یا کمتر توسعه یافته یک جوان مجبور شده است برای پیدا کردن یک کسب حلال ، مهاجرت کند و از پدر و مادر یا همسر و فرزندش دور باشد.گاهی یک فرد معتاد در خانواده شرایط را برای دیگر افراد خانواده اش تعیین می کند حتی ازدواج دختر یا خواهر جوان خانواده به خاطر اعتیاد آن فرد ، شکل دیگری پیدا می کند. چند مورد مشاوره داشته ام که دختر جوان مومنی فقط به خاطر اعتیاد پدر یا برادرش و شرایط خاص خانه شان در خانه و در کنار مادر مانده است.

به طور کلی می توان گفت این دسته از شرایط مانند نمونه های مذکور در سطور گذشته کمتر به دست خود ماست و اراده شخصی ما در ساختن آنها کمتر موثر است و این جامعه یا اطرافیان ما بوده اند که این شرایط را برای ما خلق کرده اند.

انسان موجود پیچیده ای است. انسان می تواند همین شرایط سخت را که تحت جبر جامعه و فشار فراوان آن شکل گرفته را ، مطابق میل خودش تغییر بدهد و زندگی را باب میل خودش پایه ریزی کند ؛ اما دسته دیگری از شرایط هست که خودساخته است و بیشتر افراد جامعه ما گرفتارش هستیم و متاسفانه ما با دست خودمان آن شرایط را فراهم کرده ایم.

حکایت تبلیغی: شب گذشته برای سر گرفتن ازدواج یکی از دوستان قدیمی خودم ، با یک خانواده محترم تماس گرفتم و داستان زندگی دوستم را مطرح کردم ؛ از ایمانش گفتم و اینکه تاکنون یک دختر مومن برای او پیدا نشده است. جالب اینکه آن طرف تماس از اینکه برای دوست مومن من یک دختر مومن پیدا نشده تعجب کردند و سپس همین جمله ساده ، که نرخ شاه عباسی هم پیدا کرده : چیزی که زیاده دختر! سه دختر یک خانواده یا خواهرهای دختر داستان ما ، همه همسرانی بسیار خوب قسمتشان شده است و دختر چهارم و آخر خانواده تاکنون حدود چهل خواستگار مومن و تحصیل کرده خودش را رد کرده تا بلکه مردی مثل همسران خواهرهایش ، پشت درب خانه بیاید. اما برایتان بگویم از شرایط این عروس خانوم : اول اینکه چون ایشان فوق لیسانس دارند با کمتر از فوق لیسانس ازدواج نمی کنند و البته این حد از تحصیلات برای آقا دامادها حداکثر تا اعلام نتایج کنکور سال آینده دکترا معتبر است و الا در صورت قبولی عروس خانوم در کنکور سال آینده ، خواستگار ایشان حداقل باید دکتر باشند. دوم اینکه قصد ادامه تحصیل دارند و سوم اینکه بعد از ازدواج ، عروس خانوم حتما علاقه دارند کار کنند و شوهر آینده ایشان نباید اعتراضی داشته باشند!

هر کسی خودش مسئول زندگی و آینده اش است اما همین قدر می دانم که این شرایط و نظیر این شرایط ، مربوط به خواست و اراده خود ماست. من نمی توانم دختری را مجبور به ازدواج با کسی کنم اما روند ازدواج برخی از جوان ها بی جهت به تاخیر می افتد. به عقب افتادنی که خودمان در آن مقصر هستیم. شرایطی که ، عواقب اجتماعی و عاطفی اش گریبان خود آنها و اطرافیانشان و جامعه شان را خواهد گرفت ؛ به طور مثال اگر بعد از اخذ دکترا ازدواج هم بکنند ، قصد کار کردن دارند و حتما شش یا هفت سالی هم جلوگیری می کنند و حدودا در سی و پنج سالگی آن هم با خوش بینی کامل است که بالاخره از خداوند بچه می خواهند! مشکل نسل ما مشکل اقتصادی نیست بلکه ما در سبک زندگی مشکل داریم. کسی که سبک زندگی اش خدایی نیست اگر یک میلیارد تومان هم برای ازدواجش کنار بگذارد باز گرفتار همین تارهای عنکبوتی خودبافته و سبک زندگی غلط است.

فراوان نوشتم و شرح دادم که سبک زندگی همان دین افراد است چون دین به تعبیر علامه طباطبایی همان سبک و روش زندگی است و با این تعریف ، مشکل در سبک زندگی ، مشکل در دیانت است. دیانتی که باید اصلاح شود. ملاک های غیر ضروری ، دست و پای ما را بسته اند و ما را به سمتی سوق می دهند که خودمان هم نمی دانیم آخرش کجاست. فراموش نکرده ایم که اگر پروانه از پیله بیرون نیاید حتما در میان تارهای خودش زنده به گور می شود. خانواده های هفت تا ده نفره قدیم جایشان را به خانواده های کم جمعیت سه نفره داده اند ؛ همان جامعه ای که تک فرزندهای لوث و مهد کودکی این نسل تحصیل کرده مثل همین خانوم دکتر داستان ما ، در آینده حتی علاقه ای به نگه داشتن مادران خودشان در پیری ندارند چون مادر تحصیل کرده امروز به خاطر مشغله و فعالیت های بیرون منزل محبت را در کودکی با فرزندش تمرین نکرده و فرزند مهد کودکی امروز بلد نیست محبت را چگونه صرف می کنند! فرزندی که کودکی را در مهد کودک و بدون مهر مادری گذرانده به هیچ عنوان مادر پیرش را در خانه چهل متری اش نگه نمی دارد.

دیروز نیاز به مدرسه سازی داشتیم و در پی اش انجمن خیرین مدرسه ساز تشکیل دادیم اما برای فردا باید انجمن خیرین سازندگان خانه سالمندان تشکیل بدهیم و البته به نظرم دیر هم شده است. ما به تعداد همه مهد کودک هایمان نیاز به خانه سالمندان خواهیم داشت چون آنچه که عوض دارد گله ندارد!

اما در مورد ازدواج و شرایط افراد بی ایمان باید بگویم که اساسا دارو و نسخه ، برای کسی مفید است که بعد از توجه به بیمار بودنش به نزد پزشک برود و سپس به داروخانه رفته داروی نوشته شده توسط دکتر در نسخه را خریداری کرده و دقیق و منظم مصرف کند. درست است که حکومت حاکم بر کشور و قانون ما اسلامی است اما قانون اسلام ، کافران را سودمند نیست.

● ح سین عالمی


 

با حلوا حلوا دهن شیرین نمیشه.مشکل جامعه اینه که نمیدونن از قواعد چه جوری استفاده کنن! شما که این طوری حرف میزنی از دور و بر خودت خبر داشته باش که از این حکم های خدایی چه جوری استفاده میشه. آدم اگه تا سه روز آب نخوره می میره اگه غذا نخوره که نمی میره حالا هی بگین ازدواج زمان دار. هرچی هم که شما بگین این چیز در ذهن ما نمی گنجه. ما زنها هرچی هم که بگیم بازم فرقی به حالمون نمی کنه مهم آقایون هستند و دل اونه نه خانومها و دلشون

-----------------------------------------------------------------------------

یک جا بحث قانون گذاری است ، یک بار بحث اجرای قانون. قانون گذار باید همه جوانب امر را لحاظ کند که البته لحاظ هم کرده است. وقتی لحن کسی تند می شود که نتوانسته قانون را هضم کند. قانون از طرف شخص حکیمی وضع شده لذا درست است. اما استفاده از این حکم و دیگر حکم های خداوند نیز همیشه درست و بجا نیست و من هم مدافع نیستم اما به هر حال اگر کسی از یک حلال خداوند استفاده کند مجرم نیست.

خوب است بدانید به همین مقدار که که به شما فشار آمده است به ن شوهر مرده یا مطلقه نیز فشار آمده و آنها نیز نیازمند محبت هستند. به نظرم ناراحتی ها از اجرای یک حکم نیست بلکه از بی عدالتی یا ظلم های عاطفی افراد است که نتوانسته اند مجری خوبی برای این حکم باشند.

من اطرافم را خوب دیده ام و به همین خاطر توانسته ام نمونه های واقعی این حکم را مثال بزنم و به همین خاطر در دفاع از ازدواج زمان دار قلم میزنم.

بی عدالتی آنجاست که مردی همسر جوان و عفیف خودش را رها کند و به هرزگی بپردازد. کدام وجدان منصفی مخالف این ظلم نیست؟ من هم مخالفم. چرا من باید جواب گوی ناراحتی شما باشم. اسلام برای دفاع از آرامش همه انسان ها چنین حکمی کرده است اما امروز در نظر شما متهم است!

باور کنید اگر این حمایت اسلام از بانوان نبود اوضاع زن در هیچ کجای عالم به همین منوال نبود. برخی از ایرانی های آتش پرست قبل از آمدن اسلام از دختران خود قبل از شوهر دادن کام می گرفتند و بعضا بچه دار می شدند! در همین غرب وحشی به ظاهر متمدن دوران ما به ن تا همین چند سال قبل حتی ارث داده نمی شد. در هندوستان همجوار ما ن را بعد از فوت شوهر می سوزانند!

من خواهش می کنم کمی به اطرافمان توجه کنیم. نیاز انسان به مسائل جنسی مثل آب و خوراک است و البته نیاز ن بیشتر. بحث ما در زن های شوهر دار و دخترکان خانه پدر نیست. بحث ما در محدوده خاص و کمی از ن بود که در جامعه ما مورد بی مهری قرار گرفته و به هر دلیل تنها مانده اند.

حکایت تبلیغی : روزی برای خواندن خطبه عقد در محضر مرحوم آیت الله مهدوی کنی بودم. ایشان با نقل به مضمون فرمودند: وقتی اسلام از همسر دوم و سوم و چهارم صحبت می کند یعنی در اسلام و در سبک زندگی اسلام کسی تنها و مجرد نیست و همه متاهل هستند.

اگر مقدمات ازدواج همه مردم و همه جوان ها و مسن ترها فراهم شده بود که ما غمی نداشتیم. غم ما برای همین جوان ها و همین دسته از مردان و ن است. در فامیل خود بنده همسران مکرم شهدا بوده و هستند که سی سال تمام بعد از شوهر شهیدشان تنها ماندند و امروز نی مومن و کهن سال اما تنهایی شده اند.

کاش شما دقیقا مورد سوال و ناراحتی خود را مشخص کنید تا بدانیم سر چه کسی را می تراشیم. بحث من در اصل ازدواج است. به این معنا که چرا افراد تنها می مانند ؟ چرا جوانان دیر ازدواج می کنند و چرا میان سالان تنها شده ، دوباره اقدام به ازدواج نکرده اند؟

اگر مقدمات در ذهن هر شخص با انصافی فراهم باشد با کنار هم قرار دادن آن مقدمات و پرسیدن دوباره سوال از خودتان که الحمدلله اهل مطالعه و پرس و جو هستید به جواب خواهید رسید.

نسخه اسلام یک نسخه عام و فراگیر است.

با حلوا حلوا دهان شیرین نمی شود بلکه باید آستین ها را بالا زد و این عرف غلط را که باعث تنها ماندن آن همسر شهید یا آن زن مومن شوهر مرده بوده را کنار زد. عرف غلطی که اگر ما آن را دور نیاندازیم امام زمان روزی آن را دور خواهد انداخت و اسلام واقعی را اجرا خواهد نمود.

● ح سین عالمی


متاسفانه تو مرداب "غرب" و "سبک زندگی غربی" افتادن، چادری و غیر چادری نمیشناسه! لطفا یه کم از اون دخترای چادری ای بگید که صبح زود میرن سر کار و بعد از ساعت کاری، میرن تک فرزندشونو (اگه داشته باشن!!!) از مهد میارن و از اونجایی که وقت ندارن، مواد آماده غذا رو از سوپر میخرن و میرن خونه و بچه رو میذارن کنار اسباب بازی های آنچنانیش و 3دقیقه ای غذای آماده شده رو(!) میپزن. شب هم یا میرن رستوران یا میرن خرید در فروشگاه های بزرگ که اگه چیزی هم نخوان اینقدر وسوسه کننده هست که نمیشه نخرید! اینا همون کسایی هستن که همیشه در تکاپو و تلاشن برای یک زندگی راحت و مرفه!! ولی . ضمنا یادم رفت بگم که نمازشونم می خونم و حجابشونم رعایت می کنن! اعتقاد دارم دختر در غربی کردن زندگی بیشتر از پسر نقش داره
چجوری باید این دخترا رو شناخت؟

-----------------------------------------------------------------------

لیاقت خیلی از آقایون همین جور رفتار کردنه که با نفرت غذای آماده رستوران رو جلویشان بزاری چون آقایون به خانم ها به شکل ابزار نگاه میکنند فقط و فقط ابزار و فقط برای رفع نیازهای کوفتی خودشان این جور زندگی را یاد همسرانشان دادند پس بچشند اصلا بحث در این وبلاگ به طور کلی یکطرفه و در دفاع از آقایون قلدر برنامه ریزی شده خانم ها هر چقدر بد ولی باز تاثیر پذیر محبت همسرند اما دریغ از محبتی و در صورت مشاهده محبت توسط مرد فقط برای ی نیاز جنسی خود نه محبت محض رضای خدا و شاد کردن دل همسر

--------------------------------------------------------------------------

نقش پدر و مادر در تربیت به نظرم برابر است اگر طبق فرض ما هر دو مومن باشند البته هر کدام در سنین مختلفی تاثیر گذاری بیشتری دارند. این فقط مادر نیست که بچه را تربیت می کند. در کودکی و سنین پایین نقش مادر بیشتر است اما در سنین بالاتر فرزندان خصوصا پسرها رفتار پدر را الگوی خود قرار می دهند.

اگر شما به دنبال غذای آماده یا سریع نیستید می توانید اولین سوال شب خواستگاری خودتان را همین مطلب قرار بدهید که آیا شما به آشپزی کردن علاقه دارید؟ آیا شما .؟ اما در منظر بنده مشکل در این قسمت ها نیست. مشکل در فست فود خوردن نیست بلکه در حلال خوردن است. غذا اگر حلال باشد غمش خوردنی است اما اگر غذا حرام باشد حتی اگر از بهترین مواد اولیه هم تهیه شده باشد باز بیچاره کننده است. بهترین و با کیفیت ترین غذای حرام شما را از نماز شب محروم می کند اما فست فود حلال این گونه نیست.

خداوند به نقل قرآن به پیامبران الاهی دستور داد : یا ایها الرسل کلوا من الطیبات : ای فرستاده های من از طیبات بخورید : اما امام صادق در شرح این آیه فرمودند که طیبات همان حلال هاست و خبائث همان حرام های دین.

به نظرم به دنبال دختری که بهترین آشپز باشد آن هم برای آشپزی کردن در خانه نگردید. اینها ملاک خوبی برای انتخاب همسر نیست. طبق دستور اسلام از همسرتان انتظار آشپزی نداشته باشید تا او هم به خاطر انتظار نداشتن شما ، آشپزی را وظیفه خودش نداند. آن وقت حتی اگر روزه باشید و دم غروب گرسنه به خانه بیایید و همسرتان به علت مشغله های کاری یا مطالعاتی یا سرگرمی های شخصی اش ، افطار تدارک ندیده باشد شما با کمی نان و پنیر افطار خواهید کرد و آب از آب تکان نمی خورد. باور کنید داستان زندگی مومنان همین طور است.

تجربه خانه داری: بارها شده است که بعد از یک روز کاری یا مسافرت طولانی ، وقتی به خانه می آیم و بوی خوش غذا تمام خانه را پر کرده است با تعجب به همسرم نگاه می کنم و به غذا ناخنک میزنم و می گویم: خانوم واقعا ممنون ؛ شام پختید؟ خیلی خوشحالم! و البته بارها شده است که اگر به هر دلیل غذایی در کار نبود حتی کمترین تغییری در برخوردم رخ نداده تا خودم هم بدانم که غذا پختن کار ایشان نیست!

درباره ظرف شستن و رخت شستن هم قانون به همین منوال است. مومن اگر همسرش این کارها را انجام نداد دعوا راه نمی اندازد بلکه خودش انجام می دهد. شما هم اگر مومن هستید می توانید غذا پختن را در دوران مجردی تمرین کنید. به نظر شما دخترهای امروزی در هفته چند بار آشپزی می کنند؟ و البته دست پختشان در همان موارد معدود آیا قابل خوردن هست؟

اگر اسلام را اجرا کنیم خانواده نباید به خاطر این مسائل سست شود. همسر آشپز نیست اما اگر آشپزی کرد شما را داخل خرج نینداخته است و البته که لطف کرده.

مردان باید بیاموزند که داستان همه این خدمات را ، از زندگی شویی خودشان جدا کنند تا همسرشان کلفت خانه نباشد. آن وقت است که همسر همسر خواهد بود و البته محبت به او محبتی واقعی و در دایره شویی است.

ن نیز باید بدانند آشپزی و پخت و پز ، محبت کردن به همسر نیست ؛ فقط حاشیه است دسر است تا زندگی کمی گرم شود. محبت همان کارهایی است که آخر شبتان را با مزه می کند.

البته خانوم های محترم فراموش نکنند که عمل دقیق به قانون اسلام و کار نکردن در خانه و آشپزی نکردن ، عواقب دیگری نظیر ازدواج مجدد را که آن هم جزو قوانین اسلام هست را به دنبال خواهد داشت ؛ خود دانید!

● ح سین عالمی


برام یه خواستگاری می خواد بیاد که این آقا پسر 38سالشونه و من خودم 23 مادرم مخالفت میکنن که ایشون بیان ولی خودم یکم مایل هستم که برای یک بار هم که شده ببینمشون این آقا پسر همه چیز برای شروع یه زندگی دارن و می خوره که آدم خوبی باشن البته اون طوری که من از دورا دور ازشون خبر دارم.می خورن که آدم موجهی باشن.حالا به نظرتون به مادرم بگم که خواستگار محترم تشریف بیارن یا نه؟ از طرفی طبق فرمایشات شما آدم یه خورده نسبت به این آقا بد بین میشه که چه طور 38 سالشونه و بر خودشون آیا غلبه داشتن یانه؟

--------------------------------------------------------

چند نکته کوتاه خدمتتون تقدیم می کنم:

1- نسبت به هیچ کس بد گمان نباشید. درست است که در مرحله تحقیق باید دو چشم خودمان را باز کنیم اما باز بودن چشم اولا نباید به معنی بدبین بودن نسبت به کسی باشد و ثانیا با گشودن چشم نباید از دیده های مستقیم خودمان به سادگی بگذریم.

2- خواستگار را ندیده و نشناخته رد نکنید. درست است که فاصله سنی شما با خواستگارتان زیاد است اما عجله نکنید و حد اقل یک مورد بررسی کنید تا بعدا افسوس این عجله بدون دلیل را نخورید.

3- ملاک اصلی ازدواج ایمان است و به صرف سن نمی توان از ازدواج دو جوان و وصلت آنها نهی کرد اما اختلاف سن باید اندازه و مقدار معقولی داشته باشد. گاهی اختلاف سن زیاد در آینده برای یکی از دوطرف باعث فشارهایی می شود که می توان در همین ابتدا از آنها جلوگیری کرد.

4- برای یک پسر 38 ساله دختران فراوانی وجود دارند که در سن مناسبی نسبت به ایشان هستند. برای مثال دختری با بیست و هشت تا سی و شش سال هم برای ایشان مناسب است پس شما دست و پای خودتان را گم نکنید البته با ملاک بودن ایمان برای ازدواج نیز بدون دلیل حق رد کردن خواستگارمان را نخواهیم داشت.

5- مزاج انسان ها متفاوت است. گاهی تغذیه گاهی آب و هوا و گاهی ژنتیک افراد باعث می شود که احوال متفاوتی نسبت به جنس مخالف و نیاز به ازدواج داشته باشند. از طرف دیگر گاهی ادامه تحصیل یا فراهم کردن مقدمات ازدواج باعث شده که مردی دیرتر از موعد برای ازدواج اقدام کند پس نمی توان حکم کرد که چگونه شده است!

6- با ملاک قرار دادن ایمان اختلاف سنی را میتوان نادیده گرفت. اما این به این معنا نیست که مرد 38 ساله مثل جوان 28 ساله یا مثل جوان 20 ساله باشد. مسلما مرد 38 ساله حال و حوصله کمتری نسبت به جوان 28 ساله دارد. این نکته خود را در بازی با بچه های قد و نیم قد یا هم کلامی با یک دختر پر حرف و بازی گوش نشان می دهد. شاید ایشان به تنهایی خو کرده و کمتر نشاطی چون شما داشته باشد. من صرفا میخواهم شما به این نکات هم توجه کنید تا با چشمانی باز تصمیم نهایی خود را اتخاذ کنید.

● ح سین عالمی


 

همه چیز عوض شده پسرها اکثرا دنبال دخترهای شاغل هستند من که به شخصه اکثر خواستگارام از این که من شاغل نیستم رفتند و دیگه پیدایشان نشد خودشان در صحبت علنی این موضوع رو عنوان میکردند که زن باید شاغل باشه تا تو این گرونی ها لااقل بتونه خرج خودشو در بیاره واقعا سوالم اینه چرا اینجوری شده قدیما فقط دنبال دختر نجیب میرفتند که اهل زندگی باشه و بتونه فرزندای خوبی پرورش بده ولی حالا کاملا بر عکس شده ولی باید خدمت برادرها بگم که زن شاغل که تا بعد از ظهر بیرونه وقتی میاد خونه دیگه هیچ انرژی ای نداره که بخواد کناره همسرش خرج کنه و زندگی این گونه افراد هیچ رنگ و بویی نداره واقعا تقسیم بندی کارها در مورد زندگی دخت پیامبر و حضرت علی توسط پیامبر (ص) که فرمودند کارهای منزل به عهده فاطمه و کارهای خارج از منزل به عهده علی گویای همین موضوع میباشد

------------------------------------------------------

نمونه های از هر دو طیف هست و بنده هم مشاهده کرده ام که گروهی خواهان همسری شاغل و گروهی خواهان همسری خانه دار هستند. و البته بسیار اتفاق می افتد که افراد در طلب خواسته خودشان ناکام باشند.

نکته مهم این است که همه ما در انتخابمان انعطاف داشته باشیم. نسخه بنده این است که با ملاک بودن ایمان شاغل بودن یا نبودن همسر ملاک مناسبی برای انتخاب همسر نیست.

مردان باید بدانند که اگر واقعا شغل همسرشان برای جامعه مفید است و ایشان توانایی کشیدن این بار سنگین را در کنار بار سنگین خانه و فرزندان و شوهر دارند ، نمی توانند او را از کار کردن و حضور در جامعه محروم کنند. حضور ن در برخی از صحنه های جامعه از باب واجب کفایی واجب است و چاره ای از بودن عده ای در این عرصه ها نیست. اما به هر حال انسان ها متفاوت اند و هر کدام علاقه و توان خاصی دارند و من مشاور شما هستم.

قبول دارم که جامعه و خواسته های آن عوض شده است اما شما خودتان باشید. وقتی من خودم باشم و توانم را هر چه هست به صحنه بیاورم و بسنجم و در جلسه خواستگاری معرفی کنم ، از اینجا به بعد این خواستگارهایم هستند که مرا با شرایط خاص خودشان اندازه می کنند و تصمیم می گیرند.

گاهی کسی توان و علاقه کار کردن بیرون خانه را ندارد ؛ کار کردن چنین کسی باری را از گردن شوهر و جامعه و کشورش بر نمی دارد چون توان او به مقدار لازم برای حضور در دو صحنه مختلف نیست. اما اگر کسی این توانیی را داشت ، با خواست خودش و رضایت همسرش می تواند در جامعه حضور فعال و مومنانه داشته باشد.

به تعبیر مولانا امیرالمومنین امام علی بن ابیطالب در نهج البلاغه: زن ریحانه است و قهرمان نیست ؛ تا از او توان دو شیفت کار طاقت فرسا در داخل و خارج خانه را داشته باشیم. خودتان باشید. از منصرف شدن یک یا ده خواستگار ناراحت نشوید چون مسلما بدانید در صورت تن دادن به خواسته ای که علاقه یا توانش در شما نیست حتما ضربه بزرگ تری به خودتان و همسرتان خواهید زد.

من جوانان مومن بسیاری را سراغ دارم که بر خلاف خواستگار شما از دخترهای شاغل فراری هستند. بعد از مشاهده چند نمونه نمی توان حکم به کلیت کرد.

توکلتان به خداوند باشد چون او بهترین صلاح شما را محقق خواهد کرد.

● ح سین عالمی


اگه آدم به خاطر این که میخوام درس بخونم از ازدواج صرف نظر کنه و تن به ازدواج نده کار خوبی نیست اما این که به خاطر این که تا بحال خواستگار مومن و اهل ایمان برایش نیامده درس بخواند و مدارج علمی را یکی یکی طی کند چگونه است؟ آیا نباید درس بخواند باید حتما در خانه بماند تا مورد ازدواج برایش مهیا شود؟ آخه بعضی آدم ها معتقدند هر چی مدارج علمی آدم بالاتر میره دیگه کمتر پسری پیدا میشه که زیر بار ازدواج با او برود آیا حرف منطقی است و باید بیهوده وقت گذراند و درس نخواند.

-------------------------------------------------------------------------

سوال شما در دل خودش جواب را همراه داشت. انسان ها متفاوت اند. اگر ملاک ازدواج ایمان باشد هیچ مانعی برای ازدواج با فرد تحصیل کرده یا افراد کم سواد نیست. در شرایطی که خواستگار مناسب برای ازدواج موجود نیست تحصیل بهترین عبادت است. این تصور که شاید کسی برای ازدواج با دختری تحصیل کرده قدم پیش نگذارد نباید شما را از ادامه تحصیل باز دارد. البته باید بدانید که پسران مومن بسیاری نیز هستند که بعد از اخذ مدارک بالای تحصیلی اقدام به ازدواج می کنند.

شما خودتان باشید و زندگی خودتان را بکنید. تحصیل علم و یاد دادن آن از بالاترین عبادات است خصوصا برای ن مومنی که با حفظ عفاف و حجب مومنانه خودشان در جامعه حضور دارند. برای کسان دیگر زندگی نکنید تا روزی به گذشته نگاه کرده و حسرت گذشته را بخورید.

روزی شما و خیرتان از آسمان نازل می شود و کسی که از فرصت ها بهترین استفاده را نکند حسرت خواهد خورد. اما بدانید که نباید اولویت های شما شکل کاریکاتور به خود بگیرد. اولویت اول در زندگی مومنان جوان تشکیل خانواده است و بعد از آن است که می توانند و باید به ادامه تحصیل فکر کنند. ما طلبه ها اکثرا همین گونه زندگی می کنیم چون ازدواج را قطعه ای از پازل زندگی و عبادت پروردگار می دانیم و درس خواندن و درس دادن را قطعاتی دیگر. هر کدام جای خود را دارند و هیچ کدام نباید فدای دیگری بشوند.

بیهوده وقت گذراندن غیر از مدرک گرایی است. من توصیه نمی کنم بیهوده وقت خودتان را تلف کنید اما شما را به مدرک گرایی هم توصیه نمی کنم. به نظرم مناسب است مقداری از وقت و استعداد خودتان را در مسیر کسب معنویت و معرفت دینی و مقدمات زندگی مشترک و تربیت فرزند قرار دهید. 

1- به صورت مشخص منظورم خواندن یک دور کتب استاد شهید مرتضی مطهری برای شما و دیگر دوستان است. کسی که کتاب های ایشان را خوانده باشد نگاهش به زندگی متفاوت از دیگران است.

2- بعد از کتاب های استاد شما عاشق قرآن می شوید و به نهج البلاغه عشق می ورزید. تربیت کودک با این مقدمات غیر از تربیت کودک بدون این مقدمات است. به صورت مشخص یک دوره تفسیر مبارک نمونه اثر مرجع عالی مقام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی را دقیق ولی گذرا مرور کنید و با تفسیر قران آشنا باشید. بیست و هفت جلد این تفسیر هم به صورت مجلد و هم به صورت دیجیتال موجود و در دست رس است. بیست و هفت جلد تفسیر نمونه فقط بیست و هفت ماه فرصت می خواهد اما در انتها قرآن را که ورق میزنید عاشقانه تلاوت می کنید.

3- دوره های حفظ قرآن بهترین زمان برای انس با قرآن و حفظ کلام الاهی و البته اخذ مدرک کارشناسی علوم قرانی در پی حفظ قرآن است. باور کنید من خودم دوست دارم یک سال تمام کارهایم را تعطیل کنم اما در آخر کلام الله را حفظ باشم.

از این فرصتی که خداوند به شما داده است نهایت استفاده را بکنید چون بعد از تاهل و تشکیل خانواده از این فرصت ها کمتر دست میدهد.

● ح سین عالمی


چرا آقا پسرها آنقدر قضیه مهریه رو میکوبند تو سر دختر خانم ها؟ بابا همین قدر که آقایون از پیشنهاد مهریه زیاد توسط دختر و خانواده اش عصبی میشوند دختر خانم ها هم از پیشنهاد 14 سکه توسط آقا پسرها ناراحت میشوند! بابا مگه جلسه خواستگاری بقالیه؟ هر چیزی یه عرفی داره نه آنقدر شور شور نه آنقدر بی نمک! حرف من اینه که واقعا موضوع مهریه در جامعه ما لاینحله اصلا معلوم نیست دو طرف دنبال چی هستند! خودشون هم نمیدونند فقط خدا خودش آخر عاقبتمون رو به خیر کنه. من که کلی درمانده شدم

-------------------------------------------------------------

حضرت آیت الله جوادی آملی درباره مهریه و نظر اسلام در این باره می فرمایند:

 

پرداخت مهریه شایسته‏ ترین شرطی است که مرد مسلمان باید به آن وفا کند. مهریه هدیه‏ ای است که باید مطابق وُسع شوهر تعیین و عملاً به صورت هدیه به همسر عطا شود؛ نه اینکه صرف وعده باشد. البته عدم اعطا و نیز عدم قصد اعطای آن سبب بطلان عقد نکاح نمی‏ شود.

 

هر شوهری باید مهریه را به همسرش بپردازد، زیرا جزو حقوق مالی زن و از آنِ اوست و عقد نکاح سبب تملک آن است؛ هرچند تا پیش از آمیزش، نصف آن به شکل ملک متزل است.

 

مهریه تصدیق‏ کننده نکاح و نشان صداقت و وفاداری است، از این رو آن را صداق» گویند. واژه نحله» نیز به معنای عطیه رایگان است و تعبیر از مهریه» به نحله» نیز از آن روست که مهریه عطیه‏ ای الهی است که خداوند سبحان بر مردان واجب کرده است تا رایگان به ن هدیه کنند.
تعبیر لطیف صداق» و نحله» نشان ادب و حیا در کلام الهی و نیز تکریم و تجلیل ن و ناموس آنان است تا کسی نپندارد امر مقدس ازدواج نوعی خرید و فروش است و زن خود را در ازای مهریه در اختیار شوهر می‏ گذارد. بضع زن و ناموس مرد متعلق به خداست و در نکاح، زن چیزی را به شوهر تملیک نمی‏ کند تا مهریه عوض آن باشد. مهریه رکن عقد و مانند عوض در بیع نیست و شوهر عوض آن مالک چیزی نمی‏شود.

 

در نکاح، زن چیزی را به شوهرش تملیک نمی‏ کند تا مهریه عوض آن باشد، بلکه مهریه عطیه‏ ای الهی است که به حکم خدا شوهر باید به زن بپردازد و رایگان است؛ نه در مقابل چیزی، زیرا التذاذ و کامیابی جنسی، تشکیل خانواده و فرزند داشتن، همگی مشترک میان زن و مرد است، چنان‏که حقوق آن‏ها نیز متقابل استولَهُنَّ مِثلُ الَّذی عَلَیهِنَّ بِالمَعرُوف

 

در روایتی آمده است که در ازدواج، زن و شوهر شیرینی و شهد یکدیگر را می‏ چشند: تذوق عسیلته ویذوق عسیلتها.

 

بر این اساس شوهر عوض مهریه، مالک چیزی نمی‏شود و بضع زن و ناموس مرد، ملک کسی نیست بلکه متعلق به خداست، از این رو اگر مرد یا زنی عمل منافی عفت (لواط یا ) انجام دهد، حدّ شرعی بر او اجرا می‏شود و رضایت او یا همسرش تأثیری در سقوط حد وی ندارد.

پس از خواندن کلمات نورانی حضرت استاد علامه جوادی آملی ، روایتی از افضل اولیای الاهی پیامبر مکرم اسلام محمد مصطفی که درود خداوند بر او و آلش باد خدمتتون تقدیم می کنم:

 

در کتاب کافی شریف است که : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِی أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً : با فضیلت ترین ن امت من نی هستند که از نظر چهره چونان صبح و در عین حال از نظر مهریه دارای کمترین مهریه اند.

 

اما داستان روایت فوق الذکر که در کتب معتبر شیعه فراوان نقل شده است این است که صحبت از ن با فضیلت امت پیامبر است نه همه ن. هر کسی میتواند مقدار مهریه مورد نظر خودش را از خواستگارش طلب کند. اگر نگاه ما خرید و فروش باشد همین داستان ها پیش می آید. اما مرد در قبال مهریه مالک چیزی نمی شود.

 

مومنان به دنبال همسری شبیه به خود هستند لذا من با برخورد دستوری در مهریه مخالفم. ابدا خوب نیست که با فضیلت ها در اثر یک دستور با عموم ن برابر و بین آنها مخفی شوند. بحث بحث فضیلت است و بی بهرگان از فضیلت راهی به این عرصه ندارند.

 

در این فضای غبار آلود توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:

 

1- کاش تحقیق و پژوهش مستندی وجود داشت تا نشانمان می داد طلاق های جامعه ما به چه تعداد در ازدواج هایی با مهریه کم مثل چهارده تایی و به چه تعداد در بین مهریه های سیصدتایی و بیشتراست! به هر میزان که فضیلت در یکی از زوجین جریان داشته باشد به همین میزان گذشت و محبت و تقوا جاری است و بنای خانواده محکم تر و پی آن قوی تر است.

 

2- از طرف دیگر مهریه پرسکه ن خودش سببی برای انهدام خانواده است و اگر خودتان خوب بیندیشید به آن اذعان می کنید. با پشتوانه قرار دادن سکه دیگر خانواده جای گذشت نیست بلکه جای سرمایه گذاری و سود گرفتن است. ملات نرم ، آجر شده و چسبندگی ندارد

 

3- عرف نیز افسانه غمباری است که طرز محاسبه جاهلانه ای دارد. وقتی نگاه کاسبی به زن رواج پیدا کرد به جای کاسبی شبانه ، او را به صورت دائم و فله معامله می کنند. عرف امروز این گونه است که هزینه شب خوابی هرزه های شهر محل ست زن ، تعداد شب های کام یابی شوهر از او در طول زندگی مشترک تقسیم بر قیمت روز سکه ، حاصلش تعداد سکه برای مهریه است. به نظر من مردانی که بیشتر از چهارده سکه مهر زنی می کنند عقل صحیح و سالمی ندارند چون هزینه یک عمر عیش و نوش را به یک زن داده اند و تازه مجبورند او را تا آخر عمر تحمل کنند! باور کنید از علل فرار پسرها از ازدواج همین ضرب و تقسیم ساده است. غیر مومنان باید هم از ازدواج فرار کنند چون عقل حسابگرشان همین حکم را می کند. بنده خودم جوان هایی را می شناسم که کاسبی خوب و خانه مجردی دارند و با همین عقل حسابگر خوش ترین زندگی را می گذرانند!!

 

4- عرف مهریه را جاهلان امت ساخته اند نه با فضیلت ها و اولیای خداوند. من خداوند را شاکرم که داستان سکه های طلایی مهریه دو رو پیدا کرده تا ن مومن از کم ایمانان و منافقان و کافران جدا شوند. در دین محمدی نی چون فاطمه زهرا که با فضیلت ترین ن امت است چنین مهریه ی اندکی دارد. قرآن فرمود : الطیبات للطببین. خداوند را هزار بار شکر که اهل دنیا بهترین ملاک را به دست مومنان داده اند تا سره از ناسره شناخته شود.

 

5- در داستان مهریه ابدا نباید دستور داد و ابدا نباید کسی را مجبور به ایمان و عمل مومنانه کرد. خداوند ن مومن و پاک را برای مردان مومن و پاک آفریده و فقط آنها لیاقت هم را دارند. ما بقی هم می توانند جهالت خودشان را مشق کنند و زندان ها را از بدهکاران مهریه پر کرده و ن کاسب شهر با مهریه خودشان کیف کنند!

6- در پایان و فقط برای باب عبرت آموزی تمام خواهران و برادران نامه ارسالی یکی از دوستان را خدمتتان تقدیم می کنم:

سلام 
من 4 سال پیش با یکی از همین خانمهای بشدت محجبه و بشدت دارای "حقوق بشر" و "شخصیت متعالی" نامزد کردم، که بزرگترین اشتباه عمرم بود. زندگی با یه فمنیست چادری غیر ممکنه چون هم حقوقی که اسلام برای زن معین کرده رو طلب می کنه و هم حقوقی که منشور حقوق بشر غربی.
به بهانه مدرنیته هر امتیازی که اسلام و سنت به مرد داده رو ارتجاعی خطاب می کنه، و به بهانه تدین امتیازاتی که مرد غربی داره رو کفرآمیز تلقی می کنه.
این اشتباه البته به قیمت یک سال از عمرم، میلیون ها تومن هزینه و 156 تا و نصفی سکه بهار آزادی برام تموم شد. که الان من جوون 27 ساله، سه ساله ماهی یک سکه رو دودستی تقدیم خانم می کنم. ده سال دیگه هم باید به این "باج دادن" آشکار ادامه بدم. تا خانم زالو وار بتونن از دست رنج من زندگی کنن و به تبلیغ افکار فمنیستیشون در محیط های فرهنگی ادامه بدن و به دخترای بیشتری یاد بدن که چجوری می شه با نامزد کردن "کاسبی" راه انداخت و حتی کار رو به زندگی مشترک هم نرسوند که یه وقت مشکلی براشون پیش بیاد.

البته وقتی فکر می کنم که حتی یک روز زندگی مشترک با این خانم باعث می شد هزینه اشتباهم دوبرابر بشه خدا رو شکر می کنم.

اون خواهری که گفته بود پیشنهاد 14 سکه ای آقایون برای مهریه برای خانمها توهین آمیزه به این فکر کنن که با مهریه مثلا 313 سکه ای در صورتی که حضرت خانم از نوکرشون (و دیگه نه شوهرشون) راضی نباشن، زندگیش نابود میشه و حتی اگه بهش رحم کنن و زندانیش کنن باید درآمد 30-40 سال آینده اش رو قسط مهریه بده، و دیگه "هرگز" نمی تونه زندگی جدیدی رو شروع کنه، فکر کنین آدمی مثل من برادر خودتونه، حتی اگه انتخاب من و اون خانم محترم اشتباه بوده باشه، ایشون بعد از چند ماه جدایی از بنده ازدواج کردن، اما من با داشتن تحصیلات خوب و حقوق قابل توجه بخاطر اشتباهی که توی سن 23 سالگی کردم، عملا درآمدم برای 10 سال آینده در حد یه کارگر ساده هم نیست. و باید تا 36 سالگی با پول توجیبی که پدرم بهم میده زندگی کنم.

حرف شما حاج آقا خیلی قشنگ بود، هرچند احترام هر کسی از زن و مرد بالاتر از تمام ثروت دنیا است، اما "هیچ دختری ارزش مهریه بالای 14 سکه رو نداره
"

●ح سین عالمی


اگر دختری همزمان با دو نفر در مورد ازدواج صحبت کنه تا بهتر بشناسه و بالاخره فرد بهتر رو به عنوان زوج انتخاب کنه آیا گناه مرتکب میشه؟ البته باید بگم خیلی رسمی و بدون هیچ گونه ابراز محبت و کاملا با رعایت اصول و مبانی اخلاقی 

-----------------------------------------------------------------------------

در تعالیم اسلامی فراوان به ما توصیه کرده اند که کارهایتان را ناتمام رها نکنید. به نظرم بهتر است در تمام کارهایتان و در سراسر عمر ، یک پرونده یا یک پروژه را تا آخر دنبال کنید و بعد از اتمام آن برای آینده تصمیم گیری کنید.

این تکثر طلبی و مذاکره هم زمان با دو خانواده از نظر اخلاقی هم کار صحیحی نیست چرا که فضای گفت و گو و خواستگاری را از فضای شناخت به فضای رقابت و بازار گرمی می کشد.

تجربه تبلیغی: فراوان مشاهده کرده ام که خانواده های پسر دار هم وقتی درب خانه ای را زده باشند حتی اگر پیشنهاد خوبی شود و یک خانواده مومن به آنها معرفی شود ، عذر خواسته و گرفتن اطلاعات دختر و خانواده اش را به بعد از اتمام پرونده خواستگاری فعالشان موکول می کنند. این از اخلاق خوب مومنان است که با روح و روان دو خانواده بازی نمی کنند.

داستان خواستگاری و پیدا کردن شناخت ، داستان عقل و حکمت و چشمهای باز است اما خواسته یا نخواسته پای دل نیز به آن باز می شود. درست است که شما در نهایت  از میان آن دو خانواده و آن دو پسر یکی را انتخاب می کنید اما هیچ کدام از آن دو پسر به این راحتی بی خیال خواسته دلشان نمی شوند خصوصا فرد بازنده که از شما جواب رد شنیده باشد.

در روایات به ما آموخته اند که اگر می توانید کاری کنید که همسرتان مردی جز شما را حتی نشناسد این کار را بکنید. بی جهت ذهن خودتان را در فضای مقایسه قرار ندهید چون این مقایسه کردن در دل دختران بیشتر از دل پسرها فتنه ایجاد می کند. نشانه ی دقیقش در حکمت اختصاص تعدد زوجات برای مردان است ؛ اما بانوان چون فقط در حصن و حصار یک مرد هستند لذا این مقایسه ها قبل و بعد از ازدواج به صلاح دنیا و آخرتشان نیست.  

● ح سین عالمی


 

تو رو به خدا آنقدر از مهریه 14 تا صحبت نکنید به شخصه خیلی ناراحت میشم آقایون خیلی پر رو شدند اکثرا آدم های نالایقی هستند که از چرخ سواری فقط بوق زدن یاد گرفتند شما فقط خودتونو میبینید و همسرتون که 14 تا سکه مهریه ایشون کردید ولی شما نباید از پسرها بخواهید که حرف 14 تا سکه رو بزنند مگه واقعا یه دختر اونم یه دختر مومن، محجبه ، با عفت و با حیا تو جامعه امروزی ما که هر کی به هرکیه قیمت داره البته تقصیری هم ندارید شما خودتون مرد هستید و باید وکیل مدافعشان باشید مهریه باید عرف باشه 100_200 عرف جامعه ماست آخه این 14 تا سکه دیگه چه صیغه ایه زنها قشر آسیب پذیر جامعه هستند درسته مهریه ضامن خوشبختی نیست اما تو جامعه کنونی ما که به یه دختر مطلقه به دید جنایتکار نگاه میشه آیا نباید یه پشتوانه ای داشته باشه دختر یکی از فامیل هایمان بعد از چند سال زندگی و بزرگ کردن بچه های شوهر لامذهبش و رها کردن او و فرزندانش توسط شوهر از خدا بی خبر پول ناچیزی به همسر داد و رهایش کرد حالا اون زن بیچاره با نان پختن و فروش در بین فامیل و تمیز کردن خانه دیگران امرار معاش میکند این چه قانونی است که میگوید دخترک جوان با هزار امید و ارزو به خانه بخت برود تمام سرمایه اش را که بکارتش است را از دست بدهد شوهرش هوایی شود 14 سکه را دور سرش بتاباند و برود که برود شما این فرمول 14 تا سکه را برای همه تجویز نفرمایید زیرا پسرهای لامذهب و از خدا بی خبر زیاد هستند

-------------------------------------------------------------------------------

برای تبیین دقیق نظر اسلام توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:

1- نگه داری فرزند بعد از طلاق بر عهده مرد است. بچه به پدرش ملحق می شود و نفقه و هزینه های او بر عهده پدر است. کودکان شیرخوار و دختر بچه ها مدتی پیش مادر خواهد بود اما آنان نیز باید با پدر زندگی کنند تا مادر اسیر بچه ها نباشد.

2- از نظر اسلام همه باید ازدواج کنند و ما نباید فرد مجردی در جامعه اسلامی داشته باشیم. ازدواج سنت پیامبر ماست و باید همه آن را اجرا کنند.

3- اسلام برای اینکه بعد از طلاق زن اسیر بچه ها نباشد فرزند را به پدرش می سپارد تا مرد اگر سر و گوشش هم جنبید اسیر بچه هایش باشد اما امروزه با فرهنگ سازی خلاف فطرت و عاطفه سازی مصنوعی شیطانی غلط برای مادران ، آنها را به نگه داری بچه ترغیب می کنند.

4- از عواملی که مردها ازدواج مجدد را دوست دارند فرار کردن از زیر بار مسئولیت است اما اسلام مسئولیت فرزندان را حتی بعد از طلاق به پدرها داده است.

5- قانون نمی تواند و نباید مخصوص گروهی خاص باشد. جاهلان امت پیامبر هم باید روزی بفهمند که هر وقت از داخل جیبشان مطلبی به اسلام افزوده اند همان افزوده باعث انحراف از دین خدا و فساد در آن شده است.

6- ما باید بیاموزیم که اسلام را آن گونه که هست بیاموزیم و همان گونه که هست اجرا کنیم. زیاد و کم کردن به قانون اسلام داغ تر شدن کاسه از آش است.

7- من وکیل مدافع اسلام هستم نه مردها. من زندگی مومنانه را تجربه کرده ام و به همین خاطر همگان را به این سبک زندگی دعوت میکنم. چرا من نباید بقیه را به این سبک زندگی دعوت کنم؟ آیا اسلام عیب دارد؟ آیا این قوانین توانایی اجرا ندارند؟ آیا ما نیستیم که اسلام را باید معرفی کنیم اما به جای معرفی اسلام هواهای نفسانی عده ای جاهل را پذیرفته و اجرا کرده ایم؟

8- فامیل شما باید از طریق بزرگترهای فامیل بچه ها را برای پدرشان بفرستد و خودش هم اگر اهل زندگی هست و ریگی به کفش ندارد هر چه زودتر باید ازدواج کند. کار کردن شرافت مندانه هم برای هیچ کس عار نیست اما عار این است که اشتباهات خودمان را اصلاح نکنیم و در عوض قانون را طبق هوای نفسمان تفسیر کرده و تغییر دهیم.

9- فامیل شما اگر ازدواج کرده بود نیازی به کار کردن در خانه افراد نداشت چون نفقه اش بر عهده شوهرش بود. اما ما ندانسته گاهی می خواهیم تامین اجتماعی خوبی از جیب دامادها برای بانوان تشکیل بدهیم! مهریه تامین اجتماعی نیست بلکه هدیه عقد است!

10- تامین اجتماعی بانوان در درجه اول پدر و سپس شوهر و بعد از همه آنها فرزند است. زندگی زن محبت محور است و در هر مرحله از زندگی یک حامی جدی دارد که نفقه اش را بپردازد. زن زمانی تنها می ماند که محبت کردن را فراموش کند. پدر و شوهر و فرزند در سه مرحله مختلف این نقش را بر عهده دارند. پس نگران حامی نداشتن بانوان نباشیم. فراموش نکنیم که در صورت نبودن هر یک از این سرپرست ها ولی و جانشین او کار او را انجام خواهد داد. به طور مثال در صورت نبودن پدر ، وصی او امور خانه همسر و فرزندانش را مدیریت خواهد کرد.

● ح سین عالمی


چرا خانوم های امروز، زن بودن رو عار میدونن و دنبال کارای مردانه اند؟ تا بگن ما هم هستیم؟ مگه زن بودن و مادر بودن خجالت داره؟

-----------------------              -----------------------

نه خیر آقا ! زن ها زن بودن رو عار نمیدونند:

از اون جایی که مردها وظیفه مرد بودنشون رو انجام نمیدند زن ها خود به میدان آمده اند تا بلکه خود بتوانند گلیم خود را از آب بکشند بله بنده نیز با بعضی کارهای کاملا مردانه توسط خانم ها مخالفم از جمله رانندگی اتوبوس و. اما همیشه این طور نیست شما جامعه ای رو تصور کن که معلم و استاد زن نداره,مامای زن نداره ,پرستار زن نداره,ارایشگرزن نداره ,خیاط زن نداره,نظافتچی زن نداره,متخصص علوم ازمایشگاهی زن نداره,و بسیار شغل نه دیگر البته باید بگم که مثلا اصلا لازم نیست وزیر زن داشته باشیم ,سفیر زن داشته باشیم ,رئیس جمهور زن داشته باشیم ,مکانیک زن داشته باشیم ,راننده ماشین سنگین زن داشته باشیم ولی لازمه زنها رانندگی خودرو سواری بلد باشند

---------------------------------------------------------

حتما از جنگ نرم و سبک زندگی شنیده اید. برای اینکه فضای بحث روشنتر بشود با اجازه شما بین چند موضوع تفکیک می کنم تا حکم هر کدام را جدا بررسی کنیم:

1- کارهای سخت و مردانه نظیر مکانیکی و تعویض روغنی و ترانزیت کالا و .

2- کارهای خاص بانوان نظیر باروری و نقش مادر شدن و تربیت فرزندان و مامایی

3- کارهایی که هم مردان و هم ن هر دو توانایی انجام آن را دارند و در انجام کار جنسیت انجام دهنده کار موثر نیست.

4- کارهایی که اگر مردان انجام دهند بهتر است اما از یک زن نیز بر می آید.

5- کارهایی که اگر ن انجام دهند بهتر است اما از یک مرد نیز ساخته است.

مطمئنا همه خوانندگان محترم درباره حکم قسم اول و دوم با هم متفق و هم نظرند که کارهای خاص مردان و ن باید توسط همان گروه انجام شود و به هیچ عنوان نباید بار آن بر دوش گروه دیگر سنگینی کند. حتی غسل و کفن کردن اموات کاری است که گروهی باید آن را به صورت واجب کفایی انجام دهند چه از ن و چه از مردان. اما متاسفانه ما در همین بخش هم دچار گرفتاری فرهنگی هستیم. با صد هزار تاسف باید عرض کنم که نی را سراغ دارم که برای زایمانشان حتی ، پزشک معالج خود را مرد اختیار کرده اند!!

 

جنگ نرم یعنی اینکه دختر جوان ما باروری و مادر شدن را که وظیفه طبیعی آنان است ، وظیفه و تکلیف خودش حساب نمی کند! و عروسک باربی لاغرتر و خوش اندامتر از هر زمانی در دست بچه های ما به نفع استکبار با ما می جنگد و گلوله های مخفی اش قلب دخترکان ده ساله ما را پاره می کند. به نظر من باید این بخش را خود ن مومن مدیریت کنند و سامان بدهند. در جامعه اسلامی ما به اندازه لازم به ن کارشناس و دانشمندی در این رشته ها نیاز داریم تا یک زن مومن با خیال راحت برای انجام امور خاص ن و خانواده به آنها مراجعه کند چون این امور ، امور خاص بانوان است و هیچ دلیلی ندارد که یک مرد در این عرصه قدم بگذارد. حضور در این بخش واجب کفایی است و در صورت نبودن تعداد مورد نیاز جامعه ، باید افرادی به نحو واجب عینی این امور را انجام دهند مثل غسل و کفن اموات یا زایمان و .

 

اما درباره حکم قسمت سوم می توانم عرض کنم که حضور ن در جامعه در این حالت نیاز برابر به مرد یا زن ، لازم و ضروری نیست چون این بخش را می توان در بخش مباحات دین و جامعه جای داد. به عنوان نمونه می توانم به تاکسی عمومی یا فروشندگی فروشگاه های کوچک و بزرگ اشاره کرد. بودن یک زن در این عرضه ها ضرورتی ندارد و مردان می توانند این امور را انجام دهند. علاوه بر این هر فرصت شغلی برای یک مرد باعث می شود که او به ازدواج اقدام کند و گلیم همان زن را برایش از آب بیرون بگشد! زن زمانی به بیرون کشیدن گلیم از آب نیاز دارد که تنها باشد و هیچ نفقه دریافت نکند. اگر با نظر دقیق به فعالیت های بانوان در جامعه بنگریم اکثر مشاغل آنان هم اکنون از قسم سوم است که مردان می توانند متکفل آن شوند. به نظر شما جنسیت در منشی گری مطب پزشک و نه خود امر پزشکی موثر است؟ امور باجه داری بانک ها را چرا باید یک بانو متکفل شود؟ سختی این گونه کارها را تجربه کرده اید؟

موارد قسم سوم میان زن و مرد فی نفسه نسبتی برابر دارد اما اگر تصدی این مشاغل باعث کوتاهی و نقصان در انجام وظایف مادری و همسری گردد مسلما شارع مقدس راضی به آن نیست. یا اگر باعث اختلاط نامشروع زن و مرد نظیر نگاه حرام و یا هزار جور مفسده ای شود که در جامعه شاهد آنیم مسلما حرام است. به دست آوردن فرصت شغلی برای ن یا مردان امری مباح است و در صورت بی کار شدن پسری نمی توان در مورد آن حکم به حرمت کرد اما همه عزیزان باید بدانند که شغل دار شدن یک پسر ، تشکیل خانواده و ازدواج او را هم زمان به همراه خواهد داشت بر خلاف زمانی که یک دختر صاحب همان کار باشد. به نظر بنده باید در جامعه فرهنگ شود که در شرایط مساوی کار را به پسرها بدهند تا به صورت هم زمان هم مشکل کار و هم مشکل ازدواج حل شود.

 

قسمت چهارم اموری است که مستحب است مردان آن را انجام دهند و البته حضور زن در این بخش مکروه باشد. این بخش همان قسمتی است که آقایان مومن با حضور بانوان در آن بیشتر مخالف هستند. اختلاط های غیر ضروری زن و مرد یا لطمه عاطفی به فرزندان و . همه از اموری است که این کراهت را در ذهن متدینان بیشتر ساخته است.

 

قسم پنجم بر خلاف قسم چهارم برای حضور بانوان مستحب است اما برای مردان کاری ناپسند و مورد کراهت است. بانوان عرصه هایی دارند که اگر خودشان ، فرد لایق انجام آن را داشته باشند چه بهتر که یک بانو به انجام آن بپردازد ؛ اما از باب ضرورت و ناچاری مردان آن را انجام می دهند. مثلا تدریس در دبیرستان های دخترانه یا کرسی های دانشگاه یا کلیه امور آموزشی که اگر یک استاد زن موجود باشد ارتباط آموزشی ، عقلی و عاطفی بهتری با شاگردان خود برقرار می کند تا یک استاد مرد. بنده در کلاس های خودم با بانوان این کراهت را لمس کرده ام. به هر حال اگر معلم یا استادی از میان بانوان موجود باشد ، بهتر بلکه لازم است کار را به آنان سپرد. و حداقل خود بنده معترفم که حضور یک مرد حتی مسن در کلاس بانوان مناسب نیست.

 

سوال من از شما دوستان و از همه موافقان و مخالفان کار کردن بانوان این است که با کدام یک از این پنج قسم مخالف هستید؟

ما نمی توانیم قسم اول و دوم را تعطیل یا جابجا کنیم. چون عده ای باید متکفل آن امور باشند. جالب این است که همین دوستان متدین ما و البته همین مخالفان کار کردن بانوان اگر همسرشان دندان درد بگیرد نمی توانند و خوش ندارند همسرشان را به مطب پزشکان مرد بفرستند. فراوان دیده ام که متدینین غیور تمام شهر را برای یک دندان پزشک ماهر اما زن ، زیر و رو می کنند تا همسرشان و لو ساعتی اندک در حضور نامحرم معذب نباشد. از کلاس درس گرفته تا مطب دندان ، همه این عرصه ها باید به وسیله خود بانوان پر شود. از نظر دین اسلام و اسلام شناسان زمان شناس معاصر ، زن مومن باید همه این عرصه ها را پر کند و همه این کارها را انجام دهد تا نیازی به هیچ اختلاطی بین مردان و ن نباشد.

 

فاطمه زهرا که درود خداوند بر او باد چه خوش فرمود که: بهترین حالت برای زن زمانی است که نه او مردی را ببیند و نه مردان او را ببینند:

 

ِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ: أَخْبِرُونِی أَیُّ شَیْ‏ءٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ؟ فَعَیِینَا بِذَلِکَ کُلُّنَا ! حَتَّى تَفَرَّقْنَا.

علی علیه السلام می فرمایند که: ما نزد رسول خداوند بودیم که فرمودند: به من خبر بدهید که چه چیز برای ن بهترین است؟ اما همه ما مردان در جواب دادن به این سوال درمانده شدیم! تا اینکه متفرقمان کرد.

 

 فَرَجَعْتُ إِلَى فَاطِمَةَ علیها السلام فَأَخْبَرْتُهَا بِالَّذِی قَالَ لَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَّا عَلِمَهُ وَ لَا عَرَفَهُ .

من به نزد فاطمه زهرا بازگشتم و به ایشان خبر دادم به آن چیزی که رسول خداوند به ما فرمودند و کسی از ما جواب آن را نمی دانست و معرفت به آن داشت.

 

فَقَالَتْ وَ لَکِنِّی أَعْرِفُهُ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ. حضرت فاطمه زهرا فرمودند: اما من جواب را می دانم! بهترین حالت برای ن این است که آنان مردان را نبینند و البته مردان نیز آنان را نبینند!

 

 فَرَجَعْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و اله فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ سَأَلْتَنَا أَیُّ شَیْ‏ءٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ؟

بعد از شنیدن جواب فاطمه زهرا به سوی مسجد و مکان رسول خداوند بازگشتم و به ایشان گفتم: ای رسول خداوند! از ما پرسیدید که چه چیز برای ن بهترین است؟

 

 خَیْرٌ لَهُنَّ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ.

پاسخ سوال شما این است که : بهترین حالت برای ن این است که مردان آنان را نبینند و آنان نیز مردان را نبینند.

 

 فَقَالَ مَنْ أَخْبَرَکَ؟ فَلَمْ تَعْلَمْهُ وَ أَنْتَ عِنْدِی! فَقُلْتُ: فَاطِمَةُ.

رسول خداوند پرسیدند: چه کسی تو را از جواب با خبر کرد؟ در حالی که تو جواب را نمی دانستی و البته که تو در نزد من بودی! پس به ایشان گفتم: فاطمه جواب را یادم داد.

 

 فَأَعْجَبَ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی.

رسول خداوند از جوابم که جواب فاطمه زهرا بود خشنود شدند و با تعجب فرمودند: به درستی که فاطمه پاره ای از من است.

 

معنی این روایت به فرموده استاد علامه جوادی آملی این است که زن در پناه اسلام نباید پستو نشین باشد. ن جامعه اسلامی باید تمام امور مربوط به خود را خودشان انجام دهند تا در نتیجه مردان نامحرم را ابدا نبینند و مردان نامحرم نیز ابدا آنان را نبینند.

 

متاسفانه برخی ، حدیث را به گونه ای معنا می کنند که زن باید به گونه ای خانه نشین شود که هیچ کس او را نبیند و او هیچ کس را نبیند اما توجه نمی کنند که اگر گروهی از خود ن این امور را متکفل نشوند ن بیشتر به ناچار گرفتار اختلاط با مردان می شوند. لازم است که بانوان همه امور خود را انجام داده و متکفل شوند تا بهترین جدایی و تفکیک جنسیتی عاقلانه و مورد رضایت خداوند صورت گرفته باشد. در این حالت زن در متن جامعه است اما در معرض گناه نیست. زن هم درس می خواند و هم درس می دهد. هم بارور می شود و هم به زایمان کمک می کند. هم ثروت تولید می کند و هم ثروت خودش را خرج می کند. زن بدون گناه همه عرصه ها را فتح می کند اما در جای خودش و نه در جای مرد و کارهای مردانه.

 

اگر به اسلام عمل شود زن زن خواهد بود.  

● ح سین عالمی


چرا وقتی این پسر مذهبی ها میان خواستگاری اولین چیزی که براشون مهمه کار نکردن زنه .فقط رو این موضوع گیر دارن شدید . بابا ما دخترهای مذهبی اگر همسرمون رو دوست داشته باشم بخاطر اون هر کاری می کنیم حتی ممکنه محل کارمون رو هم ترک کنیم ولی اینی که اول کاری می زنن تو ذوق آدم. خیلی آدم اذیت میشه واقعن بابا جان ما شیوه رو بلدیم نمی گیم که زن باید تا 7 شب سر کار باشه ما که تا حالا رفتیم باور کنید خطا نکردیم پدرمون هم از اون جایی که به ما اعتماد داره ما رو فرستاده سرکار باور کنید با چادر تو خیلی محیط های کاری آدم الگو میشه حواسمون هست که گناه هم نکنیم باور کنید بارها دیدم وقتی دینم رو رعایت می کنم و ناز و کرشمه نه هم در محیط کار چون ندارم احدی از آقایون جرات ندارن حتی نگاه کنن اونم حتی وقتی کار اداری هم دارن می ترسن .من قبول دارم که طبق گفته حضرت زهرا (س) زن پاک زنی است که نه به نامحرمی نگاه کند و نه نامحرمی به وی نگاه کند بله قبول ولی این به اون زن هم بستگی دارد باور کنید ما در محیط کار بیشتر دافعه داریم اون زن هایی که مشکل پیدا می کنن یا بخاطر محیط های کاریشون هست و یا بخاطر ناز و اداهای خودشونه

----------------------------------------------------------------

اگر یادتان باشد نوشته بودم که باید دخترها پسرها را بشناسند. هر چه این شناخت کلی نسبت به این موجود ناشناخته بیشتر بشود بهتر می توانید او را پیش بینی کرده و سپس کنترل کنید. پسرها وقتی مومن باشند خصوصیات خاص تری پیدا می کنند. این خاص بودن به معنی بدی نیست اما به هر حال خاص می شوند. به طور مثال غیرت در مرد مومن ، از نشانه های ایمان اوست. هر چه مرد مومن ایمانی قوی تر داشته باشد غیرتش بیشتر است و البته هر چه ایمان نخ نماتر باشد غیرت مرد هم رنگ و رو رفته تر می شود.

غیرت به معنی غیر زدایی است. مرد غیور کسی است که اغیار را به حریم خودش راه نمی دهد. این غیرت مردان مومن به حدی است که آنان را وادار می کند روی حجاب همسر از موی سر تا حجم بدن یا مثلا حرف زدنشان یا راه رفتنشان حساس باشند. شاید تعجب کنید اگر بدانید مومنان غیور صدای همسر را عورت می دانند و از این که نامحرمی صدای همسرشان را بشنود خجالت کشیده و حیا می کنند. لذا در مورد ائمه ی اهل البیت که الگوی مومنان و اسوه آنان هستند اوج مصائب و سختی ها جایی است که بر خلاف غیرتشان نسبت به ناموس و همسرانشان اتفاقی افتاده باشد.
 

شما اگر به این نکات توجه کنید این حساسیت مردان جوان را حمل بر ایمانشان کرده ، غیرت مردان را دژ محکمی خواهید دید که شما را از هرگونه گزند حفظ می کند. در روایات اسلامی برای نی که بر غیرت مردانشان صبر کنند و سختی های این ویژگی را به جان بخرند ثواب های خیره کننده ذکر شده است:

 

قَالَ اباعبدالله علیه السلام :َ قَالَ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: ثَلَاثٌ مِنَ النِّسَاءِ یَرْفَعُ اللَّهُ عَنْهُنَّ عَذَابَ الْقَبْرِ وَ یَکُونُ مَحْشَرُهُنَّ مَعَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وسلم؛

امام صادق علیه السلام فرمودند که رسول خداوند که درود خداوند بر او و آلش باد فرمودند: سه گروه از بانوان هستند که خداوند متعال عذاب قبر را از آنان برداشته و البته که آنان با فاطمه زهرا دختر آخرین فرستاده خداوند محمد مصطفی است؛

 

 امْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلَى غَیْرَةِ زَوْجِهَا وَ امْرَأَةٌ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا وَ امْرَأَةٌ وَهَبَتْ صَدَاقَهَا لِزَوْجِهَا یُعْطِی اللَّهُ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ ثَوَابَ أَلْفِ شَهِیدٍ وَ یَکْتُبُ لِکُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ عِبَادَةَ سَنَةٍ ؛

این سه گروه این ن هستند: اول ، زنی که بر غیرت شوهرش صبور باشد. دوم ، زنی که بر بداخلاقی زوجش صبر کند. سوم ، زنی که مهریه اش را به شوهرش ببخشد که خداوند به هر یک از این ن در عوض این کارشان اجر هزار شهید عطا کرده و برای هر یک از آنان اجر عبادت یک سال را می نویسد.

 

به هر حال غیرت مردان مومن ریشه در ایمانشان دارد چرا که مولای متقیان در وصف این ویژگی می فرمایند: غَیْرَةُ الْمَرْأَةِ کُفْرٌ وَ غَیْرَةُ الرَّجُلِ إِیمَانٌ ؛ غیرت زن کفر است اما غیرت مرد ایمان است. اینکه زن زن دیگری را در حریم خودش راه ندهد و تعدد همسر را برای همسرش نپذیرد ، کفر است ؛ چون حلال خداوند را حرام می داند ؛ اما غیرت مرد که نمی خواهد مرد غریبه در حریمش وارد شود نشانه ایمان است.

 

قبول دارم که پسرهای جوان راه و رسم نیک صحبت کردن با دختران را نمی دانند حتما تجربه شان اندک است و هر چه این تجربه بیشتر باشد بهتر صحبت می کنند اما به هر حال بپذیرید که اگر از همین ابتدا نسبت به اختلاط همسرشان با نامحرمان و حضورشان در جامعه امروز حساس نباشند این علامت خوبی نیست.

پیامبر اکرم خود را غیورتر از پدرشان ابراهیم می دانستند و می فرمودند: کَانَ إِبْرَاهِیمُ غَیُوراً وَ أَنَا أَغْیَرُ مِنْهُ وَ جَدَعَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا یَغَارُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِینَ ؛ ابراهیم نبی غیور بود اما من از او غیورتر هستم و خداوند قطع کند بینی کسی را که نسبت به مومنین و مسلمانان غیرت نداشته باشد. این غیرت معنایی بسیار  وسیع تر از امور خانوادگی دارد و غیر زدایی را در تمام امور مومنان و مسلمانان شامل می شود.

 

صفت غیرت به اندازه ای بلند مرتبه است که حتی به خداوند نیز نسبت داده می شود. به عنوان نمونه در حدیث است که: َ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَرَّمَ الْحَرَامَ وَ حَدَّ الْحُدُودَ فَمَا أَحَدٌ أَغْیَرَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنْ غَیْرَتِهِ حَرَّمَ الْفَوَاحِش ؛ به درستی که خداوند متعال ، حرام را حرام کرد و حدود را مرز قرار داد ، پس احدی غیرتمندتر از خداوند بلند مرتبه نیست چون او از سر غیرتش فواحش را حرام کرده است.

 

متاسفانه ده ها سال است که حرکت مرموز فرهنگی دشمن در کشور ما غیرت مردان را نشانه رفته و آن را صفتی مذموم معرفی می کنند. اما داستان بر خلاف این است.

اگر می بینید که بعد از بحث فراوان در مورد کار کردن بانوان و محاسن آن برای گروهی از آنان و البته آن هم برای رفع نیاز خود بانوان ، باز هم عده ای از خوانندگان محترم و مومنان غیور نمی خواهند که همسر آنان این امور را متکفل شود و دل خوش ندارند که همسرشان از اول صبح تا غروب آفتاب در دفتر اداره یا کارخانه جات ، مشغول امور دنیا و کسب درآمد باشد به خاطر غیرتشان است. این صفت مدح شده ی مومنان است.

 

حکایت تبلیغی: زمانی که تهران بودم و هنوز به قم هجرت نکرده بودم در مسیر خانه ما پارک خلوتی بود که اوباش آن را محل مناسبی برای امور خلاف قانون و اخلاق یافته بودند. مقید بودم مسیرم را جوری تعیین کنم که به اندازه حرکتم در پارک و به اندازه دقایقی پارک برای اوباش و انجام حرام ناامن شود. روزی دو جوان نامحرم را دیدم که از شرح حالشان ناتوانم. رو به پسرک بی حیا کردم و گفتم: دوستش داری؟ خودش را کمی جمع و جور کرد و سری تکان داد و فهماند که بله. گفتم: دروغ می گویی! چون اگر محبت داشتی غیرتت اجازه نمی داد او را در پارک دستمالی کنی! اگر دوستش داشتی از پدرش خواستگاری می کردی! اگر من به تو اعتراض میکنم به این خاطر است که برای این دختر مثل مادر و خواهر خودم احساس غیرت می کنم! .

 

حکایت تبلیغی: پارسال ، یک ظهر جمعه در مترو بودم که دختر بد حجابی با نگرانی وارد واگن قطار شد. لحظاتی بعد با دیدن من ، سریع به من نزدیک شد. احساس خطر می کرد. بعد از چند لحظه خودش را به یک وجبی من رساند و آرام اما با اضطراب گفت: حاج آقا اگر کسی مزاحم یک دختر بشه حکمش چیه؟ برای پیدا کردن جواب اطراف را نگاه کردم ؛ متوجه جوان شروری شدم. رو به دخترک بی پناه کردم و آرامش کردم و آرام و شمرده در گوشش گفتم: اگر شما حجابتون را کامل رعایت می کردید این عوضی به شما طمع نمی کرد!

 

داخل واگن مرد غیوری بود که عازم نماز جمعه بود. این را از سجاده اش و لب ذاکرش فهمیده بودم. با اشاره ای از آن مرد مومن خواستم که در همین ایستگاه بعدی آن جوان نااهل را از قطار پیاده کند تا با قطار بعدی به راهش ادامه بدهد. به ایستگاه که رسیدیم جوان مقاومت کرد و در قطار ماند. نزدیک ایستگاه سوم که شدیم از دختر خواستم تا پیاده شود و با قطار بعد به مسیرش ادامه بدهد تا ما ، با آن پسر هم سفر شویم. دخترک آرام شده بود. دوباره که دختر را دیدم نشناختم ؛ در گوشه قطار چادرش را هم سرش کرده بود!! 

● ح سین عالمی


آدم ها نباید اشتباهات خودشون رو به پای همه چیز بنویسند ما در مورد زندگی این فرد چیزی نمیدونیم و اینجاست که قضاوت خیلی مشکل میشه پس نباید یکطرف را سریعا محکوم کنیم. آیا این دختر خانم داستان که دوباره ازدواج کرده با همسرش مشکل داره یا نه؟ یه احتمالی هم باید تو ذهنمون بزاریم که شاید این آقا پسر هم خطاهایی داشتند در اینصورت قضاوتمان منصفانه تر میشود و دیگر این موضوع رو به مهریه زیاد و این جور مسائل ربطش نمیدیم در فامیل خودمان چند نفر هستند که با وجود مهریه زیاد و با توجه به اینکه نمیخواستند زندگی مشترک رو ادامه بدهند مهر را حلال و جان را آزاد کردند نمونه بارزش دختر عمه بنده که پس از چند روز که به مسافرت رفته بود وقتی داخل خانه میشود شوهرش را همراه زنی نامحرم و ناشناس میبیند و مهرش را حلال میکند و از شوهر نا لایقش جدا میشود پس اینجاست که داستان گونه ای دیگر میشود نمونه دیگه میتونم زندگی پدر و مادرم رو مثال بزنم پدر بنده مقدار خیلی جزئی حدودا همان 14 سکه را مهر مادر کردند اما پس از چند سال زندگی مشترک میتوانم به جرائت قسم بخورم بیشتر مال و اموال پدرم از خانه و ماشین و مغازه به نام مادرم هست و مادر نیز دوباره همه را به پدر بخشیدند و به پدر برگرداندند بنده مفهوم واقعی مهریه را همین میدانم و بس و اینجاست که زندگی قشنگ میشود و همه چیز امن وامان

---------------------------------------------------------------

من دقیقا روی همان مثال خاص دست گذاشتم. چون بیماری مهریه در جامعه ما دقیقا در چنین مثال هایی واضح می شود. آن دختر که ازدواج کرده پس چرا باید مهریه زندگی نکرده را از شوهرش بگیره؟ اگر دقت کنید این خانوم فقط نصف مهریه را که البته طبق فقه مقدس اسلام حق شرعی اوست دریافت می کند. یک بانو زمانی نصف مهریه را طلب کار است که دخول صورت نگرفته باشد پس او هرگز وارد خانه شوهر نشده است و در همان ایام محرمیت کار به طلاق کشیده است! و حالا آن بانو به عنوان یک دوشیزه ازدواج کرده اما شوهر سابقش مصداق کامل آش نخورده و دهان سوخته است.
 

پدر شما حق دارد که با اموال خودش هر کاری دوست دارد بکند و ما بخیل نیستیم اما نباید میان مباحث خلط کنیم. مهریه یک بحث است و اینکه مرد می تواند اموال خودش را به همسرش هدیه کرده و خانه یا ملک به نامش بزند داستان دیگری است. نوش جان مادر شما !

 

در فقه اسلامی انواع متنوعی از طلاق داریم که اسم آنها برای این مباحث لازم نیست اما طلاق دختر عمه شما نوعی از طلاق است که همسر مهریه خودش را می بخشد و جانش را خلاص می کند که در عرف و ضرب المثل می گویند: مهرم حلال ؛ جانم آزاد. کلام ما در این بخش هم نیست چرا که امثال دختر عمه شما با بخشیدن مهریه خود را از یک عمر زندگی پر حاشیه نجات می دهند.

 

من از شما می خواهم با دقت در مثال مادر و دختر عمه خودتان ، که البته مثال های خوبی برای شرایط خاص مهریه بود ، یک لحظه به مثال آن برادر محترم توجه کنید تا نکته دقیق کلام در نظرتان فوت نشود:

 

آیا آن دختر که الان در خانه شوهر جدیدش به سر می برد نمی توانست مانند مانند دختر عمه شما عمل کند و زندگی یک جوان و آینده او را به خاک و خون نکشد؟ به نظر شما این زن با شوهر دومش چنین کاری نمی کند؟ چه قدر این احتمال وجود دارد که پول زیر زبانش مزه نکند و زندگی شوهر دومش را نیز با یک زله ده ریشتری به ویرانه تبدیل نکند؟ آیا مهریه در زمان ما وسیله ای برای یک اخاذی حرفه ای و قانونی تبدیل نشده است؟ زن نیاز به تامین اجتماعی و پشتوانه دارد اما آیا هیچ بیمه ای نظیر مهریه می تواند از جیب یک نفر و به بهای تمام جوانی بر باد رفته او ، زندگی این زن را تامین کند؟

 

مهریه از جایگاه دینی خودش خارج شده است. من نمی توانم به این انحراف مهر تایید بزنم. من فقط می توانم با جوان های مومن صحبت کنم تا آنان با سر در چنین چاه عمیقی نیفتند.

● ح سین عالمی


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها